قوی سیاه و انتخاب مسیر شغلی آینده!!!


تصور کنید از شما خواسته شده جهان را در آینده پیش بینی کنید. مثلا تصویری از جهان برای سال 2050 یا 2100 ارائه کنید. احتمالا تصویری که در ذهن شما نقش خواهد بست شبیه داستان‌های تخیلی است. به گفته یوری هراری اگر سناریویی دربارۀ جهان در سال ۲۰۵۰ بشنوید که شبیه به داستان‌های علمی‌تخیلی است، احتمالاً اشتباه است؛ اما اگر سناریویی دربارۀ جهان در سال ۲۰۵۰ بشنوید که شبیه به داستان‌های علمی‌تخیلی نیست، قطعاً اشتباه است. حال برای راحتی بیشتر به 100 سال قبل بازگردید.

فرض کنید الان در آستانه سال 1914 هستیم. شروع به پیش بینی کنید. آیا میتوانستید ظهور هیتلر و جنگ دوم را پیش بینی کنید؟ فرو پاشی سریع بلوک شوروی را چطور؟ گسترش اینترنت را؟ همانطور که مشخص است، اینکار بسیار سخت و تقریبا نشدنی است. نکته بسیاری مهمی که وجود دارد این است که این پدیده‌ها بسیار نادر هستند و شاید پیش‌بینی آن‌ها در سال 1914 غیر ممکن بوده باشد اما اتفاق افتادن آن‌ها منجر به تغییرات بسیار شگرفی در جهان شده است. مدهای زودگذر، بیماریهای همه گیر، ایده ها، ژانرها و مکاتب هنری، همه از همین دینامیک پیروی میکنند که به آن "قوی سیاه" گفته میشود.

همه این موارد دارای دو ویژگی هستند که عبارت از "احتمال کم" و "پیامد سنگین" است. ترکیب این دو از قوی سیاه یک معمای بزرگ میسازد؛ واژه قوی سیاه در استقرا استفاده می‌شود و به این صورت است که تا پیش از کشف استرالیا همه فکر میکردند تمام قوهای دنیا سفید هستند. اما پس از آن و کشف یک قوی سیاه زشت! تمام این فرضیات باطل شد. یعنی فقط یک مثال توانست تمام تصورات بشر را نابود کند. اما آنچه در مورد قوی سیاه بسیار مهم است حذف شدن آن از تحلیل‌های افراد است.

علی رغم این‌که قوی سیاه به شدت قدرت پیش‌بینی را کاهش می‌دهد. اما رفتار ما جوری است که انگار قوی سیاهی وجود ندارد!

یکی از سوالات اساسی این است که قوی سیاه را در کجا می‌توان پیدا کرد. پیش از پاسخ دادن به این سوال بهتر است با دو نوع متغیر میانستانی و کرانستانی آشنا شویم. متغیرهای میانستانی متغیرهایی مانند وزن هستند که یک عضو جامعه هر چقدر هم سنگین باشد نمیتواند میانگین را تغییر دهد. یعنی میانگین وزن 1000 نفر را یک فرد سنگین با وزن حتی 500 کیلوگرم هم نمی‌تواند تغییر دهد. در مقابل متغیرهایی مانند ثروت وجود دارد که مثلا با حذف ثروت بیل گیتس میانگین ثروت جامعه به شدت کاهش می‌یابد. یا مثلا تعداد چاپ کتابهای هری پاتر می‌تواند میانگین را به شدت بالا ببرد. قوی سیاه معمولا در این نوع متغیرها که کرانستانی نام دارند قابل مشاهده است.

یکی از جاهایی که متغیرهای میانستانی و کرانستانی اهمیت خود را نشان می‌دهد، در موضوع کسب و کار و تعیین آینده شغلی است. اگر به دنبال انتخاب مسیر شغلی هستید، دو راه پیش رو دارید.

مسیر اول انتخاب شغل کارمندی در شرکتی بزرگ یا کوچک است که در نتیجه به درآمدی مشخص خواهید رسید. این نوع شغل که از الگوی میانستانی تبعیت می‌کند شما را به درآمد متوسط (نه خیلی کم و نه خیلی زیاد) خواهد رساند. بر اساس این الگو که از منحنی نرمال پیروی می‌کند کمتر از ۵ نفر در هر یک میلیون نفر درآمد بیش از 3 برابر متوسط جامعه را دارند که در حال حاضر حدود ۷ تا ۸ میلیون تومان است.

حالت دوم انتخاب مسیر کارآفرینی است که از الگوی متغیرهای کرانستانی پیروی می‌کند. بر اساس این الگو شما ممکن است بتوانید تبدیل به بیل گیتس شوید و یا ممکن است عایدی نزدیک به صفر داشته باشید. یعنی یا خیلی ثروتمند خواهید شد و یا عایدی چندانی ندارید!. به عبارت دیگر مسیر کارافرینی مطابق منحنی نرمال کار نمی کند!

بنابراین اگر به دنبال یافتن قوی سیاه هستید باید ریسک آن را قبول کنید و وارد دنیای کارافرینی شوید و اگر به دنبال زندگی نرمال و بدون ریسک هستید باید به دنبال شیوه زندگی میانستانی باشید.