چه کسی از مدیریت داده محور می ترسد؟

اخیرا در یک گروه بحث هایی در مورد شیوه مدریت داده محور داشتیم که بحث ها حول چالشهای این حوزه و مشکلات آن بود. اما نکته ای که در این مباحث مغفول مانده بود نگاه به کارکنان سازمان به عنوان موجودیتی دارای قدرت انتخاب بود. فلذا بر آن شدم تا متنی در این مورد آماده کنم.

از دیدگاه مدیریت، تصمیم گیری بر اساس داده ها یا تصمیم گیری داده محور یک موفقیت واضح است. با این وجود اغلب اوقات رسیدن به یک فرهنگ داده محور کار دشواریست. سازمانهای بسیاری هستند که علی رغم علاقه فراوان به دستیابی به این قابلیت و همچنین برنامه ریزی های انجام شده در این مسیر ناکام می مانند. علت این امر نا آشنایی مدیران یا تصمیم گیران سازمان ها با موضوعات مدیریت و نگرش افراد نسبت به این حوزه است. به بیان دیگر بسیاری از مدیران این گونه فکر می کنند که به صرف علاقه آنها به این موضوعات سایر کارکنان نیز علاقه کافی را دارند.

باید دقت داشت که همان طور که در هر سازمان، همیشه تیم ها و کارکنانی هستند که این انتقال را با آغوش باز می پذیرند، افراد زیادی نیز وجود دارند که آن را تضعیف می کنند یا با آن به مخالفت خواهند پرداخت. برای تبدیل کردن افرادی که به این فرایند انتقال مشکوک هستند یا با آن مخالف هستند، به افرادی که با آن موافقت کنند و از این اقدامات پشتیبانی کنند، اولین گام این است که روانشناسی مقاومت آنها را درک کنید.

داشتن بینش اطلاعاتی بدون انجام عمل متعاقب آن مانند وجود یک کلید بدون کسی است که آن را بچرخاند که در واقع بی ارزش محسوب می‌شود. به همین جهت، کارکنان سازمان ها باید به سمت فرهنگ داده محوری یا فرهنگ تصمیم گیری و عمل بر مبنای داده ها حرکت کنند. یک دانشمند داده خوب می تواند بفهمد که کدام کارشناسان از بینش های حاصل از داده ها استفاده می کنند تا درب های جدیدی بر روی کسب و کار باز کنند و کدام کارشناسان همچنان بر شهود خود برای تصمیم‌گیری تکیه دارند.

داشتن بینش اطلاعاتی بدون انجام عمل متعاقب آن مانند وجود یک کلید بدون کسی است که آن را بچرخاند که در واقع بی ارزش محسوب می‌شود. به همین جهت، کارکنان سازمان ها باید به سمت فرهنگ داده محوری یا فرهنگ تصمیم گیری و عمل بر مبنای داده ها حرکت کنند. یک دانشمند داده خوب می تواند بفهمد که کدام کارشناسان از بینش های حاصل از داده ها استفاده می کنند تا درب های جدیدی بر روی کسب و کار باز کنند و کدام کارشناسان همچنان بر شهود خود برای تصمیم‌گیری تکیه دارند.

در این مقاله با استفاده از مفهوم عملکرد ادراک شده و عملکرد واقعی تلاش شده است یک نگاشت از روانشناسی کارکنان انجام شود. بر این اساس کارکنان در چهار گروه تقسیم شده اند و ویژگی های هر کدام به تفکیک مورد بررسی قرار گرفته است. بر این اساس کارکنان به چهار گروه شکاکان، دشمنان، دوستان و ناآگاهان تقسیم می شوند که برای هر کدام از آنها بایستی یک استراتژی ویژه در نظر گرفته شود.

برای خواندن متن کامل مقاله می توانید به جادوبی مگ مراجعه کنید.