سفرنامه خوزی | یک

نمای خوزی از بالای تپه
نمای خوزی از بالای تپه

دشت پیدا شد. سبز بود و وسیع. از بلندای، فرشی سبز می مانست آراسته شده با نخل ها و گل هایی زرد. تا چشم کار می کرد سبزی بود و روشنی، آبگیرهایی هم به چشم می آمد. در انتها با کوهی به آسمان دوخته می شد. آسمانی آبی با ابرهایی سفید، شناور در آن بیکرانه، بر فراز دشت به نرمی راه می پیمودند.

به شهر باستانی خوزی خوش آمدید
به شهر باستانی خوزی خوش آمدید

به خوزی وارد شدیم. شهر باستانی خوزی، نشسته در دامنه کوه و دشت. ورود ما مصادف بود با روزی که جهانگرد بزرگ، ابن بطوطه به خوزی رسیده بود.

از وجه تسمیه خوزی نپرسید، هرچند حکایتی ست بسیار شنیدنی و تاریخی اما جگرسوز ست و سوزناک و عقل گریز. معرکه آرا باستان شناسان، جامعه شناسان، جغرافی شناسان، مردم محلی است و حتا نیچه. همه با هم گلاویزند و دست به یقه، گریبان جر. ( شاید یه روز وجه تسمیه اش را نوشتم)

میزبان مهراب ، مطهره و پسرشان سپهر هستند. از سال 82 با هم دوستیم از روزگار دانشگاه، خیر سرمان همکلاس بودیم. من با مهدی، هدا و دخترشان رز در عالی ترین و بهاری ترین هوای ممکن کره زمین به خوزی رسیدیم.

فراوان جهانگردانی که به شوق دیدن خوزی و وضع بی مثالش، رنج سفر به جان خریده و با شوقی در دل به جاده زده و راهی سفر شده اند، از هزاران سال پیش تا کنون. خیلی ها نرسیده و ندیده خوزی جان داده اند. ابن بطوطه بزرگ در سفر به ایران به این دشت رسیده و چند روزی در خوزی مانده بوده، متعجب از این هوا و سرسبزی. چنان با آب و تاب از خوزی نوشته که گویی به بهشت وارد شده بوده. با همه دانشی که داشته در تلفظ نام خوزی کم آورده و حیران که چگونه باید مثل ساکنین خوزی ادای ش کند. آن مرحوم گفته که هیچ یک از حروف نوشته شده کلمه خوزی خانده نمی شود و آنچه موقع تلفظش به زبان می آورند، نوشته نمی شود و عجیب تر آنکه هر محله خوزی را به گونه ای متفاوت می خاندند. ابن بطوطه بعد از دیدن این همه شگفتی و مشقت خانش نام خوزی، بی درنگ به مراکش برگشت و خود را در خانه حبس کرد و به تمرین خوزی گفتن پرداخت تا عاقبت نفسش بند آمد و جان به جان آفرین تسلیم نمود. مارکوپولو دیگر جهانگرد معروف به محض خاندن سفرنامه ابن بطوطه، ولوله ای در جانش افتاد، ونیز را به قصد دیدن خوزی ترک کرده و با کشتی به بندر سیراف وارد می شود، شوق دیدن امانش را جر داده است، از آنجا بدون استراحت و با کمک راهنمای محلی، سوار بر قاطر، خود را به اخند و سه راه خوزی می رساند، در کاروانسرای اشتر خوس (خواب) شب را به صبح رسانیده و با اولین قافله شتران به خوزی حرکت می کند، جهت ضبط صحیح تلفظ خوزی واکمنی با خود به همراه می آورد. کوی به کوی در خوزی راه رفته و خانش بزرگ هر محله را ضبط کرده، بالغ بر صد تلفظ از نام خوزی در این نوار کاست موجود است، این نوار در موزه مارکو در شهر ونیز نگهداری می شود.

ادامه دارد ...