راهنمای ویرگول نویسی: چطور پست های درجه یک بنویسیم؟

به نام خدا.

سلام.

همین اول نوشته این نکته رو بگم که از این به بعد، به دلیل بازگشتِ یه سری فعالیت ها به برنامه روزانهء نامبرده، فقط جمعه ها مطلب جدید میزارم.
شاید به تقلید از فیلم زیبای «سه شنبه ها با موری»، بشه اسمش رو بزاریم «جمعه ها با سهیل»!
..........
آقای Wilson Mizner یه جمله معروف داره که میگه:
اگه فقط از یه نفر بدُزدی، میشه «دزدی ادبی»، ولی اگه از چند نفر بدزدی، بهش میگن «تحقیق»!!!
حالا ما هم اون کلمهء «نامبرده» رو از سهیلای گل دُزدیِ ادبی کردیم اینجا! ببخشید دیگه.

خب بریم سراغ این مقاله.

مقدمه

الان یه ۹ ماهی میشه که توی ویرگول مینویسم و فکر کنم بیشتر از ۱۲۰ تا مقاله هم نوشتم تا حالا. توی این مسیر، هم از ویرگول و نویسنده هاش و هم از جاهای دیگه، یه سری چیزا رو یاد گرفتم و خدا رو شکر نتیجه مثبت هم داشته و گفتم تجربم رو برای شما هم بگم.

من ۵ تا «ویژگی» رو مشخص کردم و به این نتیجه رسیدم که هروقت متن های خودم (و دیگران) این ویژگی ها رو داشتن، توی بیشتر دیده شدن و تاثیرگذاری اون متن، تاثیر خوبی گذاشتن.

پس بریم سراغ این ویژگی ها.

ویژگی اول: آدما عنوانِ خوب دوس دارن!

آقا جان آدما دوس دارن مطالبی رو بخوانن که موضوعش جالب باشه. حالا شاید برای یه سری یه سوالی پیش بیاد که «یعنی من بیام برای خوش آمدِ مردم موضوع انتخاب کنم؟». نه اتفاقاً تو باید موضوعاتی رو انتخاب کنی که خودتم دوسداری و اعتقاد خودتم هست و توانایی صحبت کردن در اون حیطه رو هم داشته باشی. در کل، حداقل کاری که میتانی بکنی، اینه که «عنوان» نوشتت یه جذابیتی داشته باشه برای خواننده (البته دروغ هم نگی راجب نوشتت!).

یکی از چیزهایی که اینجا مهمه، اینه که عنوان نوشتت خلاقانه باشه و یجور حسِ کنجکاوی رو توی خواننده قلقلک بده!

چند مثال از عنوان های خوب که توی ویرگول دیدم:

  • چرا ۴۹۰۰۰ تومان از ۴۵۰۰۰ تومان بیشتر میفروشه؟
  • «شرق»؛ غربی تر از غرب
  • چرا گاهی باید یک تکّه از شلوارمون رو پاره و آتیش بزنیم؟!
  • سرگذشت عجیب دیواری به نام مجتبی شکوری!
  • کریستُف کُلُمپِه و پراید!!
  • تقلب در بازی‌های سایت‌های خرید آنلاین + یک مورد عملی (مسترکالا)
  • شورای تشخیص صلاحیت ازدواج
  • چرا حسن از محمود گرون تره؟!
  • و چندین مثال دیگه . . .

همه اینها توی این قضیه مشترک هستن که «ما دوس داریم ببینیم نویسنده چه گفته». البته خب یه سری راهکارهای کثیف هم وجود داره که من دوس ندارم به کسی یاد بدم و بشم «عامل پخش». بدون اونها و با استفاده از خلاقیت و ذوق هم واقعاً میشه عنوان های خیلی خوبی انتخاب کرد که بیش از حد ساده نباشن و یه جذابیتی هم داشته باشن.

بالاخره ما مینویسیم که دیگران بخوانن دیگه. پس بهتره که با یه عنوانِ درجه یک، اونها رو جذب کنیم.

ویژگی دوم: آدما ساختارِ کلی دوس دارن!

یعنی چه؟ یعنی اینکه همینجور یا علی گویان شروع به نوشتن نکن و یه راست تا آخر برو، چون آخرش میشه یه آشی که معلوم نیست چه توش ریختن.

به جاش سعی کن:

  • اول یه ساختار کلی برای نوشتت پیدا کنی توی ذهنت و اون رو به بخش های مختلف تقسیم کن.
  • بعد بیا و اون بخش های مختلف رو تبدیل کن به «عنوان های درشت».

مثلاً من کل این مقاله که دارید میخوانید رو اینجور بخش بندی کردم:

  • مقدمه
  • ویژگی اول: آدما عنوان خوب دوس دارن!
  • ویژگی دوم: آدما ساختارِ کلی دوس دارن!
  • ویژگی سوم: آدما عکس و فیلم و آهنگ دوس دارن!
  • ویژگی چهارم: آدما چیزی که معلوم باشه روش کار شده رو میفهمن و دوس دارن.
  • ویژگی پنجم: از دل، بر دل.
  • حرف آخر
این بخش بندی ها کمک میکنه که خواننده یه «دید کلی» پیدا کنه و توی متن گُم نشه و بدانه که نویسنده توی هر قسمت از متن داره راجب چه چیزی حرف میزنه. که البته خیلی هم مهمه این «گُم نشدن توی متن».

راجب «ساختار کلی»، اینها رو یادتان باشه:

  • آدما یه مقدمه جذاب رو دوس دارن.
  • تعداد بخش بندی ها اگه خیلی زیاد باشه، آدما دوس ندارن!
  • آدما اگه یه خلاصه از کل مقالت، آخرِ متنت بزاری و کل متن رو براشان خلاصه کنی توی یکی ۲ تا جمله، اونم خیلی دوس دارن.
  • آدما یه نتیجه گیری یا یه پایانِ خلاقانه و جذاب رو هم دوس دارن، همونقدر که یه مقدمه جذاب رو دوس دارن.

ویژگی سوم: آدما عکس و فیلم و آهنگ دوس دارن!

این دیگه خیلی مهمه. سعی کن حداقل برای هرکدام از اون «بخش بندی» های مقالت، یه عکس بزاری که منظورت رو برای خواننده روشن کنه. به هر حال از قدیم گفتن «یه عکس به اندازه هزار تا کلمه می ارزه»، پس خیلی این رو جدی بگیر و سعی کن ازش استفاده کنی، چون خیلی تاثیرِ خوبی میزاره روی مقالت.

حالا علاوه بر عکس، از فیلم و آهنگ و این چیزا هم میتانی استفاده کنی که به متنت کمک کنن. نکته مهم اینه که عکس ها تزئینی و الکی نباشن و یه کمکی به فهمیده شدنِ متنت بکنن. مثل عکس زیر:

شوخی کردم، اینکه کاملاً تزئینی و الکی بود!!!

نکته کار هم اینه: یه وقتهایی هم میشه بعد از یه عالمه حرفهای جدی، یهو اون وسط یه چیز بی ربطی بندازی و حال خواننده رو خوب کنی و برای خواندنِ بقیه متنت انرژی بگیره!!

ویژگی چهارم: آدما معمولاً چیزی که معلوم باشه روش کار شده رو میفهمن و دوس دارن.

این خیلی مهمه. یجورایی هم انگار توضیحش سخته. ولی خلاصش میشه اینکه «آدمها میفهمن» که متنت روش کار شده یا همینجور الکی سَرِهَم بندی شده!

هرچقدر وقت و فکر و خلاقیت و تحقیق و ذوقِ بیشتری روی نوشتنت بزاری، احتمالِ اینکه نوشتت بهتر بشه هم بالاتر میره.

ویژگی پنجم: از دل، بر دل.

یه پدیده ای هم داریم که نویسنده میاد و بدون توجه به دل و عقایدِ خودش، فقط چون «یه چیزی تو بورسه» راجبش مینویسه که مخاطب رو جذب کنه. البته خب از دید من اونقدر هم اشکال نداره (هرچند که من خودم زیاد دوس ندارم این کار رو)، ولی خب مهم اینه اون چیزی که نوشته، با کیفیت و کمک کننده هست یا نه.

کلاً من فکر میکنم اگه چیزی بنویسی که خودت هم بهش اعتقاد داری، خیلی تاثیرگذار تر میشه حرفت و انگار هم که خواننده ها این رو حس میکنن از نوشتت.

حرف آخر

خب این مقاله خیلی کوتاه بود و شاید بشه گفت که:

  • عنوان خوب بزار.
  • متنت ساختار کلی داشته باشه، بهتره.
  • از عکس و فیلم و آهنگ و این چیزها استفاده کن.
  • روی متنت وقت و فکر بزار.
  • دلی بنویس.

البته خب من اینها رو فقط بر اساس تجربه خودم نوشتم و حرف من هم وحیِ خدا نیست که ذره ذره اون درست باشه. من اینها رو خودم توی نوشته هام اجرا کردم و خدا رو شکر نتیجه مثبت هم گرفتم و گفتم شاید خوب باشه با شما به اشتراک بزارم.

از طرفی هم من فقط سعی کردم که یه «چهارچوبِ کلی» رو بگم و راجب اینکه «خودمانی بنویسیم یا ادبی؟» و «راجب چه موضوعاتی بنویسیم» و «با چه لحن و بیانی بنویسیم؟» و «چطور بخش بندی کنیم؟» و سایر مباحثِ «جزئی» که برای هر شخص متفاوته و به علاقه خودش بستگی داره، حرفی نزنم.

البته خب این متن شاید بیشتر برای نوشته هایی مناسب باشه که «دل نوشته» و «شعر» و اینجور چیزا نیستن. شاید برای اینجور نوشته ها هم کاربرد داشته باشه بعضی قسمت هاش، نمیدانم.

البته این رو هم نباید فراموش کنیم که چیزی که از همهء این ۵ ویژگی هم مهمتره، اینه که «خودِ اون محتوایی که نوشتی» چیه و چه جذابیتی داره و این عامل میتانه بین نویسنده های مختلف، بسته به مهارت و دانش و علم و دیدِِ هنریشان، فرق داشته باشه.
به هر صورت، کلمات قدرتمند هستن و میتانن تاثیر بزارن. پس چه بهتر که روی نوشته هامان بیشتر وقت بزاریم که نتیجه کار و وقتی که میزاریم هم یه چیز خوب و تاثیرگذار باشه.

در آخر هم یه جمله زیبا از Leslie Marmon Silko:

Writing can't change the world overnight, but writing may have an enormous effect over time, over the long haul.

«نوشتن» نمیتانه دنیا رو یه شبه تغییر بده، ولی ممکنه در گذرِ زمان و در بلند مدت، تاثیرِ عظیمی داشته باشه.


چه موقعی برای نوشتن، بهتر از لحظات غروب آفتاب؟
چه موقعی برای نوشتن، بهتر از لحظات غروب آفتاب؟

مخلصات پرمنگناتِ همگی.

یا علی تا جمعه آینده.


مثل همیشه هم برای ارتباط با من میتانید از ID تلگرام solyinho@ استفاده کنید.