در حال یادگیری دانشها یا در حال جمعآوری کتابها؟
وجودت رو عشقه (۱): حال خوب
به نام خدا.
سلام.
میخوام از این به بعد یه سری نوشته راه بندازم و از «بودنِ» یه سری آدم ها توی این فضا تشکر کنم. معمولاً کسایی که توی این نوشته ها معرفی میشن هیچ نیازی به معرفی من ندارن و از من هم خیلی خیلی محبوب تر و شناخته شده تر و ارزشمند تر هستن.
من اعتقادم اینه که این دنیا ۲ روزه و هیچی به اندازهء «داشتنِ آدم های خوب و همفکر، دور و ورت» ارزشمند نیست توی این دنیا. هرجای این دنیا هم که بری، تا وقتی «آدم» های دور و ورت بهت حس خوبی ندن، اون مکان جغرافیایی به خودیِ خود بهت حس خوب و آرامش واقعی نخواهد داد.
من خودم تمام عمر و تا همین ۸ ماه پیش که به ویرگول بیام، شاید درونگراترین و کناره گیرترین و منزوی ترین آدم دنیا بودم. البته یه جاهاییش هم واقعاً دیگه برمیگرده به ذات آدم و شرایطی که توش بزرگ شده و قابل عوض کردن هم نیست. ولی خب توی این ۸ ماه من حس های عجیبی رو تجربه کردم که شاید هیچوقت توی عمرم تجربه نکرده بودم. مهمترین حس هم همین «داشتنِ آدم های خوب و همفکر، دور و ورت» بوده. آدم هایی که به تو حس خوب میدن و تو هم همین حس رو سعی میکنی به اونا بدی.
از همه اینها هم که بگذریم، بالاخره ما همه آدمیم و احساسات داریم و نیاز به این داریم که دیگران به ما توجه کنن، حتی اگه در حد یه کامنتِ خوب گرفتن باشه. (حالا دیگه نمیخوام وارد این بحث بشم که این «نیاز» چقدرش طبیعیه و چقدرش دیگه از حد خارج میشه).
مهم اینه که ما انسانیم و احساسات داریم و یکبار هم بیشتر زندگی نمیکنیم و هیچکس هم نمیدانه که کِی مسافرتش توی این دنیا تمام میشه و میره. پس چه بهتر که توی این دنیایی که روابط دارن به سمت الکی شدن و «سیاه شدن» میرن، به جای ساکت بودن و گوشه گیر بودن، به آدم های اطرافمان حس ها و بازخورد های خوب و ارزش بدیم و چیزهایی که فکر میکنیم به بقیه کمک میکنه رو باهاشان به اشتراک بزاریم و خلاصه یه تصویرِ مَشتی و خاکی و درست و حسابی از خودمان توی دل اطرافیانمان جا بزاریم و با این «سیاهی» به سهم خودمان مبارزه کنیم. مطمئن باش اون دنیا خدا بهت نمیگه که «چون تو سیاهی ها رو شکست ندادی، پس کارهات بدرد نمیخورن». اتفاقاً خدا بهت میگه «تو همین که نیت خوبی داشتی و به اندازه خودت تلاش کردی، خودش کافیه».
خلاصه اینکه دلیلی که من توی این مقاله ها به این افراد میپردازم، فقط اینه که از سمت خودم بگم که واقعاً «وجودت رو عشقه». این واقعاً یه حقیقته که آدما تا وقتی یه چیزی رو از دست ندادن قدرش رو درست و حسابی نمیدانن.
پس بریم سراغ کسی که توی تقسیم کردن حال خوب با بقیه، بی نظیره. یعنی دست انداز عزیز.
دست انداز عزیز و دوسداشتنی
نمیخوام حرف الکی و زیادی و قلمبه سلمبه بزنم، یعنی بخوامم بلد نیستم! خیلی خلاصه از طرف خودم بگم که:
اولش که میخوام ازت تشکر کنم بابت «بودنت» و اینهمه حس خوب که به اطرافیانت میدی.
دوماً هم که دمت گرم بابت کتابی که برام فرستادی. تا آخر عمر خوب ازش نگهداری میکنم و به یادت هم خواهم بود.
سوم هم اینکه امیدوارم همیشه حال دلت پر از آرامش و صفا و صمیمیت باشه و تا وقتی که خدا عمر به من میده، شاهد بودنت و خوانندهء مطالب دلی و بی نظیرت باشم و اون «دست اندازهای فکری» رو همیشه ازت هدیه بگیرم.
خلاصه اینکه ما بلد نیستیم قلمبه حرف بزنیم و دوست هم نداریم اونجوری حرف بزنیم. فقط مرسی که هستی و مخلصات پرمنگناتِ ۱۰۰ درصد خلوصتیم و کلاً «وجودت رو عشقه».
یا علی.
مطلبی دیگر از این انتشارات
نومو! نوشته های موقت در ویرگول، یک ایده جالب و اولین مثال
مطلبی دیگر از این انتشارات
راهنمای ویرگول نویسی: چطور پست های درجه یک بنویسیم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
اسمز و فشار اسمزی به زبان فیل ها!