داستان پسرک کتونی فروش

داستان زیاد طولانی نیست، بعنوان اولین پست خواستم داستان پسری رو بگم که کتونی فروش شد.

بیشترمون در مورد اینکه کفشمون رو دزدیدن زخم خورده هستیم، این پسر جون هم کفشی که خیلی دوستش می‌داشت رو ازش میدزدن؛ دلش پیش کفشش بود تا اینکه...

پسرک کفشی که خیلی دوسش می‌داشت رو از دست داده بود تصمیم گرفت تا کار کنه و دوباره کفش رو بخره! پسرک در زمینه وردپرس ( طراحی سایت ) تخصصکی داشت! برای همین چندتا سایت زد تا بتونه کفشی که میخواد رو بخره...

بعد از اینکه پولشو جمع کرد حالا نوبت این بود که بره و کفشو بخره. پسرک قزوینی ما، کل قزوین رو گشت ولی اونی که میخواست رو پیدا نکرد. به اصرار، پدرو راضی کرد تا بره تهران تا از اونجا خرید کنه. پس راهی تهران شد...

پسرک 1 ساعت گشت ... 2 ساعت گشت ... 3 ساعت گشت ... مثل اینکه فروشنده ها فقط به فکر جیب خودشون بودن. اصلا توجه نمیکردن پسرک چی میخواد و فقط از جنس‌هایی که داشتن تعریف میکردن و در نهایت یکی رو انتخاب کرد ولی باب میلش نبود...

پسرک برگشت خونه. ولی بازم دلش اونی که میخواست نشده بود. پس تو اینترنت بدنبالش گشت و مثل اینکه پیداش کرده بود ولی پدرش گفته بود خرید اینترنتی نکنه چون مطمئن نیست...

پسرک بدون اینکه اطلاعی داده باشه کتونی رو خرید؛ و چشم انتظار این بود تا امروز فردا برسه دستش...

• قرار نبود داستان انقدر طولانی بشه! دیگه خسته‌تون نمیکنم.

پسرک کفش خودشو اینترنتی خرید کرد و خیلی هم بهش حال داد. تا اینکه...

سال‌ها گذشت، پسرک دانشجو شده بود و برای اینکه بتونه خرج خودشو در بیاره. دنبال یک راه درست بود تا از اینترنت پول در بیاره. یادش افتاد که اولین خرید اینترنتی که انجام داد چی بوده و تصمیم گرفت تا بدنبال تامین کننده کفش و کتونی بگرده و در مورد راه‌اندازی سایت فروشگاهی باهاشون صحبت کنه، و وبسایت "کتونی متونی" همونجا شکل گرفت و در عرض 2 ماه به یک وبسایت قوی تبدیل شد ( با کلمات کلیدی: کتونی و خرید کتونی و ... صفحه اول گوگل قرار گرفت ).

آره درسته، این داستان من بود که باعث شد وارد این کار بشم. اما این داستان ادامه داره و قراره کلی اتفاق جالب بیافته...

حالا وبسایت کتونیک رو راه انداختم و قرار با کلی هیجان خرید اینترنتی داشته باشیم...

میگی چجوری؟! بازی کن، کتونی ببر!

تمام :)

https://katonic.ir (خرید کتونی و کفش)