ISFJ 1w2
مقدمهی داستان
این پست شاید یه مقدمهی بسیار طولانی برای مطلبی دیگر باشد.
داستان چیست ؟
شما به چه چیزی می گویید داستان ؟
میخواهم دربارهی داستان ما بگویم
داستان ما...
داستان ما چیست؟
و دوباره برمیگردیم به سوال اول
سوالی که آنقدر مهم است که باعث این پست میشود
داستان چیست؟
از نظر من داستان یعنی...
اتفاق
گره پشت گره
نقشه
یک طرح پیچیده
قصه
روایت
کسی که این پست را انتخاب کرده به احتمال زیاد تصویری از داستان در ذهنش داشته. حالا خود خودتون با خودتون فکر کنید، شما به چی میگین داستان؟
دوست دارم این تصویرها را بدانم چون بهم کمک میکنه که بدونم بقیه نظرشون در این باره چیه.
عقیده دارم: «ذهن هر کسی از کس دیگری متمایز است حتی کسانی که خیلی از هر نظری شبیه هم هستند با هم فرقهایی دارند. ممکن است که در یک یا چند موضوع با دیگری تفاهم داشته باشند اما هیچ وقت یکی نیستند. دانستن فرقی که در افکار دیگران وجود دارد، باعث میشود که کمی هم از دید دیگری نگاه کنیم. اینگونه میتوانیم از تجربهها و افکار دیگران هم بهره ببریم و با در نظر گرفتن آنها کاری را انجام دهیم. دقیقا مانند مشورت گرفتن.»
من خیلی به کاوش در سرگذشت واژهها علاقه دارم و یکی از کارهایی که میشود کرد تا دربارهی یک واژه اطلاعاتی از گذشتهاش به دست بیاوریم سر زدن به فرهنگنامه است.
با خودم فکر کردم که چه پستی بهتر از این پست تا فقط بخش توضیح واژهی «داستان» از فرهنگنامه عمید بنویسم: «افسانه، سرگذشت، قصه، حکایت دستان هم گفتهاند.داستان را ندن: داستان گفتن، قصه گفتن، حکایت کردن. داستان زدن: افسانه گفتن، مثل زدن. داستان شدن: مشهور شدن، بلند آوازه شدن.»
البته که خود من خیلی با این مثالها موافق نیستم. برای مثال هر افسانهای داستان است اما هر داستانی افسانه نیست.
افسانه از دید من یعنی: «داستانی تخیلی و یک جورایی شایعه که از قدیمها دست به دست شده معمولا هر قوم یا فرهنگی افسانهی مخصوص خودش را دارد اما بعضی از افسانهها بیشتر شناخته شدهاند.»
کتابی بسیار مفید و کامل معرفی میکنم که به من خیلی در داستاننویسی کمک کردهاست و امیدوارم بتواند به شما هم کمکی بکند.
«چگونه یک اثر شاهکار خلق کنیم»
ممکنه اول از همه به ذهنتون بیاد که:«هیچ کس نمیتونه توی یک کتاب بگه چگونه یک اثر شاهکار خلق کنیم.» کسی که همچین حرفی را میزنه درست میگه، نمیشه فقط توی یه کتاب این را گفت اما میشه توی یه کتاب بخشی از این هدف را توضیح داد. و این کتاب این کار را کرده.
- نویسندگان : الدرید یوهانسن و استفن سوروم
- تصویرگر: اینگرید دوسسانتوس
- مترجم: منیژه آزادی
- انتشارات : هوپا (لینک توضیحات انتشارات هوپا برای این کتاب)
- آموزش داستاننویسی خلاق
- خلاصه: دوست داری نویسنده شوی و یه شاهکار ادبی خلق کنی؟ پس این کتاب را از دست نده چه بخواهی یه جهان فانتزی را در داستانت خلق کنی چه یه داستان عاشقانه آتشین بنویسی میتوانی از تکنیکها و ترفندهای هیجانانگیز این کتاب بهرهی فراوانی ببری. اگر به دنبال ایدهای تازه هستی یا با مراحل مختلف پایهریزی یک داستانی آشنایی نداری یا در خلق شخصیتهای درخشان به مشکل برخوردهای میتوانی راهحلهای این کتاب را امتحان کنی. در این کتاب نکاتی کلیدی از زبان نویسندگانی برجسته خواهی خواند. همچنین با تمرینهایی خلاقانه در زمینهی داستان نویسی روبهرو خواهی شد.
- عناصر داستاننویسی را لیست و بعد آنها را مطرح میکند. باید به سوالات خلاصهی این عناصر پاسخ بدهی.
خلاصهی عناصر: - نظرگاه و زاویهی دید: چه شخصیتی داستان را تعریف میکند؟ چرا داستان دقیقا به این صورت تعریف میشود؟
- نظم و ترتیب: وقتی تمام وسایل سالن پذیرایی که همان عناصر داستان باشند این طرف و آن طرف پرتاب شدهاند. تو باید همهی آنها را به ترتیب کنار هم بگذاری تا یک اتاق مرتب و در واقع یک داستان شاهکار ساخته شود. پس بهتر است که برای ساختن داستانت یک نقشهی راهنما داشته باشی.
- ایده: هیچ داستانی بدون ایده ساخته نمیشود. شاید این ایدهها در سرت مثل توپهای رنگی ماهوتی از این سو به آن سو بپرند. شاید هم ذهنت مثل یک میز خالی بیلیارد باشد اما تو به هر حال به ایدههای فراوانی احتیاج داری و اینجا یاد میگیری که چطور دنبال ایدهها بگردی و آنها را به تله بیندازی.
- شخصیتها: ستارههای سینمایی ما. داستان باید چند شخصیت داشته باشد؟ چقدر باید دربارهی آنها بدانیم؟ این شخصیتها چه چیزی به داستان اضافه میکنند؟
- مکان: جایی که مکان اتفاق میافتند (کجا؟ کی؟ و چرا؟)
- پژوهش: داستان باید طوری روایت شود که باورپذیر باشد به همین دلیل باید دربارهی چیزی که مینویسی اطلاعات داشته باشی تا بتوانی داستان را باورپذیر پیش ببری.
- طرح یا پیرنگ: در هر داستان باید اتفاقی بیفتد حادثهای غیرقابل پیشبینی هیجانانگیز یا عجیب غریب. اتفاقی که میافتد باید آنقدر جذاب باشد که خواننده به خواندن کتاب ادامه دهد. کلنجار رفتن با پیرنگ باعث میشود بیشتر در وقت صرفهجویی کنی
ممکنه فقط ممکنه برای چند تا یا یکی از این عناصر پستهای مجزا و مفصلتری بگذارم
هر داستانی یک روندی داره که میشه گفت همون پیرنگ یا طرحمونه.
روند به این صورته:
۱ زندگی شخصیتمون داره پیش میره
۲ یه تغییر بزرگ به وجود میاد که باعث گره داستانی میشه
حالا تو این قسمت ممکنه هر کسی باعث این گره شده باشه
ممکنه که خودش باعثش شده باشه برای مثال کاری کرده که مجبور شده در خانه حبس بشود
ولی ممکنه که دیگران این بلا را به سرش آورده باشند این دیگران میتواند یه شخص باشه و یه اجتماع
اجتماع مفهومه، یعنی یک شخص نیست که رودررو بایستی باهاش حرف بزنی برای مثال یه روستاس. یه روستاس با یه سری عقاید که باعث چالش و گره داستان تو میشه. اما تو نمیتونی با روستا جدال کنی باید یه ضدقهرمان داشته باشی. این ضدقهرمان به این معنی نیست که ضدقهرمانی است، نه. منظور کسی است که باعث گره میشود و قهرمان هم شخصیتی است که دارد با اون گره دستوپنجه نرم میکند. (خود قهرمان میتواند یک گروه باشد) حالا تو باید این روستا (اجتماع) را تبدیل به شخص کنی مثلا برای این مثال ما رئیس قبیله میتواند ضدقهرمان خوبی باشد کسی که هی مانع قهرمان میشود.
بعضی مواقع هم میشه که قهرمان داره با مفهومی میجنگه. اما تو باید سعیتو بکنی که مفهوم را تبدیل به یک ضدقهرمان کنی که داره نمایندگی میکنه از اون چیزی که قهرمان باهاش میجنگه یا حتی جنگ با خود شخص
۳ حالا اینکه تو چطوری میخوای اون گره را که ضدقهرمان باعثش شده باز کنی داستانتو میسازه
مثلا ادامهی همون مثالمون اینکه حالا تو توی اون مدت توی خونه حبس شدی و چه کارهایی در حینش انجام میدهی داستانت را میسازد
۴ پایان داستان پایان داستان باید لذت بخش باشد. باید طوری باشد که بفهمی سرنوشت تکتک شخصیت ها چه شد و زمانی که تمام کردی نگویی پس در آخر برای این شخصیت چه اتفاقی افتاد؟ زمانی که داستانی مجموعهای مینویسی این اتفاق بیشتر می فتد چون هنوز ادامه دارد. و این برای کتابهای مجموعهای عالی است. چونکه کاری میکند که خواننده داستان را دنبال کند.
پایان باید تاثیر گذار باشد.حالا ممکنه است داستان تو خواننده را به گریه بیندازد یا به فکر .اما مهم این است که نگویید من این داستان را بیهوده خواندهام.
منظورم این نیست که در داستان چیزی یاد نگرفته ام، نه. منظورم به این صورت است که نه احساسی و نه تجربهای به خواننده وارد نشده باشد.(حتی سرگرم هم نشده باشد)
این پست از من، به شخصیتپردازی میپردازه و پستیه که مثل همین پست کمک حال نویسندگان جوانه
(نویسندگان جوان= نویسندگانی با هر سنی که تازه شروع به کار حرفهای کردهاند):
به امید نوشتههای درخشان و مفید
مطلبی دیگر از این انتشارات
دختر سروان، آغازی بر عصر طلایی ادبیات روسیه.
مطلبی دیگر از این انتشارات
بدون احمقها حقیقتی وجود نداره
مطلبی دیگر از این انتشارات
طنین ترس