نقد کتاب تاریکی معلق روز نوشته زهرا عبدی / رقص موزون کلمات در یک داستان حرفه ای

یادداشت مریم تاواتاو
یادداشت مریم تاواتاو

تاریکی معلق روز ، سومین رمان زهرا عبدی است که به تازگی منتشر شده و بی اعتنا با روزگار اخیر ایران نیست .داستان، پیرامون زندگی به هم مرتبطِ چند جوان و خانواده هایشان است که زمان ها و مکان های مختلف را تجربه می کنند .این کنکاش با بیان زوایایی از هرشخصیت در هر فصل ادامه پیدا می کند .

خلاقانه ترین جنبه تاریکی معلق روز، آن است که نویسنده، وامدار خلق حوادث برای کش دادن موضوع نیست. او سلسله حوادث را نمی آفریند تا صفحاتش را پرکند.کلمات می آیند تا روایتی بازگو شود و هر صحنه و هر فردبا لحن مختص به خودش ، داستان را پیش ببرد .نوع روایت نویسنده ، حوادث را زنده ترکرده و توانسته بدنی به آنها اعطا کند که همچون اثرانگشت، ویژه همان شخصیت است. در این کتاب حوادث نمی آیند تا کمیتی را بالا ببرند . آمدن هر حادثه ضرورت بود و رفتنش یعنی آنکه آن اتفاق به تمامی نقشش را بازی کرده و حال با سربلندی می تواند برود و به حادثه بعدی فرصت وجود دهد و تمام این آمدن ها و رفتن ها در خدمت داستان حرکت می کنند . گویی زهرا عبدی یک سالن رقص تدارک دیده و دست هر حادثه را می گیرد و به وسط می کشاند و او را به زیباترین شکل ، می رقصاند و مخاطب هرلحظه، منتظر چرخشی تازه تر و طنازانه تر است که با چاشنی غافلگیری پدیدار می شود.

زهرا عبدی در این کتاب نشان می دهد که اکنونِ خود را به درستی درک کرده است و می داند در کدام گذرگاه از تاریخ ایستاده و مسایل منحصر و مختص امروز را می بیند و با کمک کلمات، روایتشان می کند . البته تبحرش در درک اسطوره ها ، ادبیات و تاریخ ایران، قدرتی به او بخشیده تا با اتصال حوادث فعلی به مابه ازای گذشته شان ، بیان تازه تری از این اتفاقات بیافریند .گویی او در فاصله ای دورتر در قله یک کوه بلند ایستاده و هدف را با نگاهی جامع تر در نظر گرفته و بعد به داخل اجتماع می آید و حادثه به حادثه ،زندگی می کند و فصل به فصل ، عصاره این کشف را به مخاطبش می نوشاند .

او در نگارش این کتاب بی اعتنا به اوضاع اجتماعی و اقتصادی امروز نبوده .اسیدپاشی ،جانبازان اعصاب و روان که جنگ را برای خانواده هایشان ناتمام گذاشته اند ، قاچاق مواد مخدر و بیکاری ، همگی گواه این موضوع است که نویسنده نتوانسته به روزگار حال ، پشت کند . دغدغه مدارانه موضوع انتخاب کرده است و هوشمندانه علاوه بر درد نان ، حتی از آنها می گوید که لقمه نان اندکی دارند اما اجتماع، رمقی برایشان نگذاشته تا نان به دندان بکشند و سیری را به تمام، لذت ببرند.

عبدی از شخصیتهای کتابهای قبلی خود برای خلق یک داستان جدید خرج نکرده و نخواسته تا کتاب قبلی هویتی به کتاب فعلیش ببخشد و یا کمبود ماجرا در داستان را جبران کند . چون جای خالی ای برای خلق وجود نداشته است . داستان ، لکنتی ندارد.صراحت لهجه اش به او جسارتی دربیان داده که گاه او را به خط قرمزهایی نزدیک می کند . زهرا عبدی نسبت به پدیده های پیش و پاافتاده روزمره نگاهی متفاوت دارد. او روسری ابریشمی مریم افتخاری را به جاده ابریشم تشبیه می کند که عجیب با فضای کلی داستان هماهنگ است .

تاریکی معلق روز نیز همچون دوکتاب قبلی زهرا عبدی نشان داد که او چیره دست در خلق دیالوگ است . او چنان اتفاقات روزمره را با عمق احساسات و فلسفه، گره می زند و در نهایت دیالوگی می سازد که مخاطب می تواند خیره به قدرت کلمات، چندباره آنها را بخواند . ایده های خلاقانه ای همچون تشخیص دروغ گویی آدم ها در روزگار تنیده شدن دروغ و راست ، درنتیجه ترکیب قلم توانا و قدرت تخیل نویسنده به وجود آمده که رنگ و بویی خاص به داستان بخشیده است .

عوض شدن زاویه دید در هرفصل اگرچه سختی زیادی را در زمان نوشتن به نویسنده تحمیل می کند اما در ایجاد یک نگاه همه جانبه و اشراف به کل ماجرا بسیار موفق عمل کرده است . تغییر لحن تا جایی که از خط حوصله مخاطب خارج نشود، کار ساده ای نیست و عبدی که نبض مخاطب را در دست گرفته به راحتی از پس این موضوع بر آمده است .

البته بخش هایی از کتاب ابهاماتی را ایجاد می کند از جمله اینکه علت محکمتری برای تغییر رفتارهای یوسف لازم است . به شخصیت خانم دشتاب می توانست عمیقتر نگاه شود و یا اطلاعات بیشتری از رامین داده شود. شاید در برخی موارد لحن و حرفهای بنیامین در گفتگو با برادرش ، بیش از حد عصا قورت داده است اما با وجود این نقاط مبهم ، در روزگاری که منتقدان از نبود متن درست برپایه حوادث، زبان به گلایه گشوده اند ، تاریکی معلق روز چالشی برای مشاهده میزان تسلط یک نویسنده بر حوادث است که خواندن آن، لذت عجیبی را ازدیدن رقص زیبای این کلمات به مخاطب می دهد .