عقلهای تاریک همیشه مغلوب دل های روشنند
به یاد قدیم
اوایل که تو ویرگول پست میذاشتم، احساس واقعا خوبی پیدا میکردم.فکر میکردم که این کار به خودم کمک میکنه تا قوی تر بشم.شاید هم میشدم.امشب هم اون احساس خوب رو دارم اما فکر نمیکنم با این کار قوی تر بشم.
خیلی وقت پیش تو نماشا و اپارات فعال بودم.دوران ضایعی بود.فقط تلاش میکردم دیده بشم.البته خودم رو درک میکنم چون خیلیا مثل من تو سن نوجوونی کارهای بیهوده و عجیب غریب میکنن.
دلم میخواد برگردم به اون دوران:
روی تختم دراز میکشیدم در حالی که داشت برف میبارید و کتاب میخوندم.یه لیوان چایی هم میخوردم.بعد میومدم تو ویرگول، پست های بقیه رو میخوندم و ذوق میکردم...
خیلی دوران خوبی بود.
قدر دوران های خوبتون رو بدونید..❤
مطلبی دیگر از این انتشارات
از خاطرات پیادهروی
مطلبی دیگر از این انتشارات
بولیمیا.
مطلبی دیگر از این انتشارات
دختر مستقل (قسمت اول)