جهان سازی در دنیایِ فانتزی
جهان سازی در دنیایِ فانتزی بسیار ضروری است.
اگر شما در ژانرِ فانتزی و علمی_ تخیلی مینویسید باید جهان سازی را مدّ نظر قرار دهید.
ما در این ژانر داستانهایی را مینویسیم که روی زمین اتفاق میافتد که به آن جهانِ اول میگوییم. اگر داستانی بنویسیم که خارج از زمین باشد به آن جهانِ دوم میگوییم.
شما میخواهید جهانتان واقعی باشد و مثلِ کسانیکه آنجا زندگی میکنند و سپس اگر جهانتان واقعی و قابلِ درک بود، آنموقع خوانندهها به کاراکترها و پیرنگِ داستان نگاه میکنند که باید چیزی باشد که ما میخواهیم به آن توجه کنند.
جهان سازی در دنیایِ فانتزی و خارج کردن ِ خواننده از جهانِ واقعی
اگر مشغولِ ساختنِ جهانِ تازهای هستید، این توانایی را دارید که به مسئلهها و موضوعاتی بپردازید تا برای خوانندهها که در دنیایِ واقعی به سر میبرند کمی سخت باشد که با آن همراه شوند.
ما احساساتِ شخصیِ زیادی نسبت به مسئلههایِ سیاسیِ جهان داریم و تمامِ مسائل نیز مربوط به انسانهاست.
حتّی اگر بگوییم که درموردِ مسائلِ سیاسی صحبت نمیکنیم، اگر داستانی درموردِ انسانها داریثم، پس درموردِ سیاست صحبت میکنیم. اگر داستانی درموردِ یک بچهی عادی مینویسید که هرروز به مدرسه میرود، احساساتی را برانگیخته میکنید گه مربوط به این موضوع است و برای خواننده نیز آشناست.
اگر داستانی مینویسید که در دنیایِ دیگری میگذرد و میخواهید که خواننده آن اتفاقات و کاراکترهایِ جهانِ خاص را مدّنظر قرار دهد، پس باید آگاهانه آن را از جهانِ واقعی خارج کنید.
شما از این عمل بهعنوانِ روشی استفاده میکنید تا خواننده را از تجربههای شخصیاش جدا کنید.
اکنون که شما مشغولِ نوشتن در موردِ انسانها هستید، به ایندلیل که داستانها باعثِ برانگیختنِ احساسات میشود و همچنان نیز کمی از این احساسات را در جهانتان دارید، ولی نه به اندازهی جهانِ واقعی.
جهان سازی در دنیایِ فانتزی و مأنوس کردنِ خواننده با امورِ روزمره جهانِ داستان
شما باید از تمامِ جزئیاتِ ریز آگاهی داشته باشید و بهعنوانِ یک هنرمند امورِ روزمرهی جهانِ داستانی که ساختید را بدانید.
باید بدانید شخصیتهای داستانتان چگونه هرروز بیدار میشوند؟ چگونه لباس میپوشند؟ چگونه مسواک میزنند و چگونه حتّی روزها دستشوئی میروند؟
جهانساز باید بهگونهای جهانش را بسازد که گویی در آن زندگی میکند. خواننده مجبور نیست جهان را در آن سطح بشناسد. اما نویسنده باید به اندازهای بشناسد که خواننده به بیرون از جهان پرتاب نشود و شما در این مورد تصور نمیکنید که بهعنوانِ یک فرد همینطور فعالیتهای روزانهیتان را ادامه میدهید. مردم در این مورد فکر نمیکنند که مشغولِ خواندنِ جزئیاتِ پیچیدهی جهانی که در آن زندگی میکنند را اجرا میکنند.
وقتی که خواننده متنی را در آن جهانِ فانتزی میخواند باید بتواند بهوسیلهی داستان، خودش را ارتقا دهد. باید مسائلی را درموردِ آن جهان یاد بگیرد. البته نباید پروسهی یادگیری را در آنها بیش از حد سخت کنید.
اما به هرحال باید آنها را درگیرِ پروسهی آشنایی با محیطِ جدیدشان کند. پروسهای که هرآدمی، هروقت به مکانی جدید پامیگذارد، از سر میگذراند. چون این روشی است که باید از طریقِ آن موضوعاتِ جدید را یاد بگیرد. روشی است که با آن بخشی از محیط میشود.
باید نویسندهی فانتزی بهگونهای بنویسد که آن جهان برایِ خواننده باورپذیر باشد.
باید نویسندهی فانتزی بهگونهای بنویسد که آن جهان برایِ خواننده باورپذیر باشد.
جهان سازی در دنیایِ فانتزی و تشابهِ آن با کوهِ یخ
وقتی شروع به جهانسازی در دنیایِ فانتزی میکنیم، آن چیزی که اهمیت دارد، این است که اثرتان باید بهگونهای مانندِ کوهِ یخ باشد.
۹۰ درصدِ آن، نامرئی و زیرِ آب باشد و ۱۰ درصدِ آن چیزی باشد که در کار معلوم است.
اشکالِ این تشبیه اینست که ابتدا ممکن است که بیش از ۱۰درصد نیاز باشد و دوم اینکه میزانِ کاری که شماخرجِ داستان کردید که آن را با نگاهِ اوّل نمیتوان مشاهده کرد و هنوز از آن ۱۰ درصد پشتیبانی میکند. این مسئله بسیار حائزِ اهمیت است و با تصور اینکه آن ۹۰ درصد چیزیست که نامرئیست و باید آن را نادیده بگیرید، ممکن است این تصور را ایجاد کند که اهمیتی ندارد. همچنین این موضوع را میرساند که چیزی ترسناک است، چون کوهِ یخ باعثِ غرق شدن میشود. این موضوع میتواند یک نظرِ کلی در جهانسازی باشد.
ما باید درگیرِ جهانسازی شویم تا بتوانیم تمامِ جزئیات و ریزهکاریها را در داستان نقل کنیم و همین مسئله باعث میشود آن ۱۰درصدِ کارتان درست باشد. نمیتوانید اجزاء ۱۰درصد را به نمایش بگذارید اگر تلاشِ بسیار و یکسانی را برایِ آن ۹۰درصد نکرده باشید.
اگر بیش از حد جهان سازی کنید و بیش از حد درگیرِ جزئیات شوید و خود را غرق در جهان کنید، به این دلیل است که به عنوانِ جهان ساز گرفتارِ میزانِ نوشتههایِ خود شدید. برداشتِ عمومی اینست که سعی دارید تمامِ آنها را به خواننده تحمیل کنید و چون بسیار رویِ داستان کار کردید به آن افتخار میکنید.
اما اگر شما برای هنرتان راهی را طی میکنید و رنج میکشید، دلیلی ندارد که مخاطبتان نیز رنج بکشد.
از یک اشتباهِ رایج پرهیز کنید
رایجترین اشتباهی که نویسندهها در جهانسازی دنیایِ فانتزی انجام میدهند، علاوه بر آنکه کپیِ موبه مو از یک فرهنگ انجام میدهند. چون از آفرینشِ جهانِ جدید بیم دارند، اشتباهی که نویسندههای دیگر انجام دادند را تکرار میکنند و سپس این اشتباهی است که بسیاری از ما به آن تمایل داریم.
زیرا ما توسطِ رسانهی خاصی محاصره شدیم که گروهها، سیستمهای اعتقادی و اندیشههایِ مشخصی را به حاشیه میرانند و ما مدام زنجیرههای تکراری را مشاهده میکنیم و از تعصبها، پیشداوریها، فرضیات و باورهایِ نادرستِ مشابهی که ساز و کارِ دنیا به چه شکلی است پیروی میکنیم.
این مسئله بسیار حائزِ اهمیت است که یک نویسنده تحقیقِ کافی انجام دهد و به اندازهی کافی در موردِ دنیا موضوعاتی را بیاموزد تا متوجه شود که چه موضوعاتی تصور و خیالهای متعصبانه و کلیشهای هستند که او طوطیوار آنها را تکرار میکند و حداقل زمانی که این عمل را انجام میدهد، باید متوجه باشد که لازم نیست تمامِ انسانها را بشناسد. نیازی نیست از ساز و کارِ کلِّ دنیا آگاه باشد.
خلقِ موضوعی متفاوت در جهان سازیِ دنیایِ فانتزی
دربعضی از موارد غیرممکن است هنگامیکه در محیطی خاص بزرگ نشدیم، بتوانیم آداب و رفتارِ آن محیط را درک کنیم. اما اگر درموردِ آنها اشتباه میکنیم بر آن اگاه باشیم یا متوئجهِ این موضوع باشیم که کلیشه را تکرار میکنیم. باید در آن لحظه تحقیق کنیم و مطمئن باشیم که آیا ان مسأله حقیقت دارد و اگر حقیقی نبود، آن چیزی را
حقیقت دارد نشان دهیم. اما این مسئله برای زمانی است که آن فرهنگی که وجود دارد را ترسیم میکنید.
مثلاً قصد دارید جامعهای را ترسیم کنید که شبیهِ چینِ باستان باشد، پس یک دورهای از تاریخِ چین را انتخاب میکنید و به کاراکترهایتان، نقشِ بیگانه میدهید. درحالیکه لباسهایِ آن دوره در تنشان است و با زبانِ آن دوره نیز صحبت میکنند. ساختارِ اجتماعیشان نیز شبیهِ ان دوران است،در حالیکه آنها موجوداتِ تک چشمِ بیگانهای از سیارهای مثلاً “فِراکِس” هستند و این موضوع نشانهی تنبلیِ شماست.
همچنین در نظر گرفتنِ آدمها مانندِ یک شی و همچنین به بازیچه گرفتنِ یک فرهنگ، نشانهای از تنبلی است.
اگر واقعا هدفمان این است که سعی داریم آن فرهنگ را نقد کنید و خودتان را از ان فرهنگ میدانید و تصور میکنید که میتوانید آن را نقد کنید، این موضوعِ دیگری است.
اما دلیلی وجود ندارد که یک جامعهی موجود را انتخاب کنید، مخصوصاً اگر داستانتان در جهانی به غیر از زمین میگذرد و اتفاقاتی میگذرد که در جهانمان سپری نمیشود. به عنوانِ مثال: ” جادوگری یا پتانسیلِ بالایِ زمین لرزه در بعضی از مناطق و یا چیزی شبیه به این”
موضوعِ مهم در جهان سازی این است که نباید بسیار آرام و با احتیاط پیش روید و سپس بترسید و به همان دنیایی که میشناختید بازگردید. اگر قصد داریم آن را انجام دهیم باید تا پایان ادامه دهیم و پیش رویم.
نویسنده:مرضیه نادم
مطلبی دیگر از این انتشارات
من یک زن دهه شصتی هستم
مطلبی دیگر از این انتشارات
ملاقات گذشته و آینده!...
مطلبی دیگر از این انتشارات
نوشتم تا خوانده شود