دارم چیکار میکنم؟

خسته بعد از دوازده ساعت کاری دراز کشیدم و حوصله ندارم. از کوچیکی نوشتن رو دوست داشتم اما به خاطرش خیلی مسخره شدم. اما تا چند دقیقه قبل یادم افتاد که اینجا میتونم بنویسم.


برای آدمایی مثل من که به خاطر همچی مورد تمسخر قرار گرفتن سخته بخوان کاری رو بدون دغدغه انجام بدن. ما شدیدا کمالگراییم.

تا همین چند دقیقه پیش، درست قبل از اینکه تصمیم به نوشتن اولین مطلبم تو ویرگول کنم با خودم گفتم بزارم برای فردا تا آموزشش رو ببینم بعد بنویسم اما بعد با خودم گفتم.... دارم چیکار میکنم؟

یعنی همچی باید کامل باشه؟

بی نقص؟

همچین چیزی امکان نداره

هیچکس بی نقص نیست. اما دیگه این تو مغزم هک شده

فکر میکنم اطرافیانم باعثش باشن.

یادم میاد وقتی بچه بودم و جلوی کسی حرف اشتباهی میزدم، حالا هرچقدرم که کوچیک بود. بازم تحقیر میشدم به بدترین شکل.

الان که تقریبا ۱۹ سالمه از اینکه اشتباه کنم میترسم

میییترررسمم

از اینکه جلوی جمع خراب بشم

از اینکه ادم ضعیفی باشم

وای من واقعا دوست دارم بقیه مطیعم باشن

این یه مریضیه نه؟

انگار تو مغزم حک شده

چندین و چند بار برای زندگیم برنامه ریختم اما تعداد خیلی کمی رو به انجام رسوندم.

اما این بار واقعا دلم میخواد تغییرش بدم...

و این از الان شروع میشه

امروز یکشنبه ده مهر ۱۴۰۱ شمسی ساعت یک و چهل و یک دقیقه صبح