کتابخوان حرفهای و نویسنده مبتدی
فضای مجازی به مثابه حقیقیترین فضا!
در طی روز ترجیح میدهم وقتهای اضافی را که ناشی از بیحوصلگی است؛ در فضای مجازی بگذرانم چرا که این فضا بسیار سرگرمکننده است. البته گاهی دچار چرخه بیهودهایی میشوم و از پیامرسانی به پیامرسان دیگر میروم و آنقدر میچرخم که در این چرخشها خودم را گم میکنم و گرفتار دور باطل میشوم. این چرخشهای بیهوده را تنها قطع شدن اینترنت درمان است وگرنه خود آدمی بنده عادت و بطالت است.
یکبار در هنگام این گردش مجازی از شخصی ناشناس پیام گرفتم که سلام میتونم یه سوال بپرسم؟ از سر کنجکاوی و بیکاری جواب دادم و نوشتم: «سلام بفرمایید!» پیامم به آنی دیده شد! انگار که آن فرد یقین داشته جوابش را میدهم و چشمهایش را از صفحه گفتوگو دور نکرده که مبادا پیامم را از دست دهد. البته در اینجا بیکار بودن فرد پیام دهنده نیز نقش پررنگی دارد. از او پیام تازهایی دریافت کردم که نوشته بود: «شما بازیگری؟» لبخندی روی لبم شکل گرفت و فکر کردم که آدمها برای برقراری ارتباط چه کارها که نمیکنند و متوسل به چه حرفها که نمیشوند! تنها به گفتن کلمه خیر اکتفا کردم و از صفحه گفتوگو خارج شدم اما اعلان پیامش را دیدم که نوشته: «قیافهتون خیلی شبیه یه بازیگر است!»
فضایمجازی لحظاتی دارد که گاهی زبان قاصر میشود و آدمی نمیداند که چه بگوید و این لحظه دقیقا همان لحظه بود و من نمیدانستم به آن آدم ناشناس که به خود اجازه داده مرا وارد بازیاش کند چه بگویم که دیگر پیام ندهد! تنها به دیدن پیامش اکتفا کردم که نوشت: «ولی خدایی خیلی شبیه بازیگره هستی!» برای حسن ختام، پیامش را لایک کردم و شکلک لبخند فرستادم و در دل دعا کردم که ادامه ندهد وگرنه مجبور به بلاک کردن میشدم که از بخت خوبم فرد پشتگوشی از بیکاری درآمد و بیخیال شد.
این اولین پیامی نبود که از یک فرد ناشناس دریافت میکردم و مطمئن هستم که آخرینش هم نخواهد بود اما همیشه برایم سوال است که چه چیزی به آدمها مجوز میدهد به صفحه شخصی یک آدم پیام بدهند و سوالات عجیب و غریب بپرسند، یا اینکه حرفهای عجیبی بزنند؟ گاهی آدمها در این فضای مجازی بیرحم، بددهن و بیپروا میشوند و فراموش میکنند که یک آدم پشت این صفحه نشسته است و حرفهایشان به طور مسقیم روی روان آن فرد تاثیر میگذارد.
یادم است یک فرد ناشناس بنا به معرفی که اول صفحه شخصی نوشته بودم پیام داد و گفت: «من نیز در حوزه تحصیلی شما درس میخوانم و خوشحال میشوم با هم همکاری کنیم.» از اینکه شاید فرصت کاری پیش آمده خوشحال شدم و پیام دادم: «اگر با تیمتون آشنا بشم برای منم افتخاره!» که بیدرنگ پاسخ داد: «برای منم افتخاره با بانویی خوشسیما چون شما کار کنم.» آماده جواب دادن بودم که پیام تازهایی رسید با این مضمون: «واقعا عکس پروفایلتون قشنگه!» کنارش یک شکلک چشمک نیز گذاشته بود! من انگشت به دهان ماندم که آن فرد غریبه چطور با زرنگی بحث را شروع کرد و به آنجایی کشاند که مقصودش بود. فرد نانشناس که ادعا همکاری داشت، همینطور پشت هم پیام میداد که شما بسیار زیبا هستید و اگر مشتاق رابطهاید؛ میتوانید روی من حساب کنید و من، من متعجب ویران شده، به فکر حریمی بودم که بیاجازه به یغما رفته و آن ناانسان با کلمات بیپروایی که به زبان آورده مرا دچار تشویش کرده و آرامش را برهم زده است. گنگ و گیج تایپ کردم: «لطفا احترامتون رو حفظ کنید!» و دستهایم به سمت بلاک و ریپورت روانه شد.
آدم در فضای مجازی برای خود حریم دارد و اشتراک عکسش به ما این اجازه را نخواهد داد که در رابطه با ظاهرش نظر خوب یا بد بدهیم. ما نمیتوانیم مزاحم بشویم و ادب نیز حکم میکند که باید به این حریم احترام بگذاریم تا محیط مجازی یک محیط ایمن و سالم باشد. اگر دلمان میخواهد با کسی ارتباط بگیریم مودبانه سوال کنیم که آیا او علاقه دارد وارد رابطه شود و بعد به درستی خودمان را معرفی کنیم و منتظر جواب بمانیم و طاقت شنیدن نه را نیز داشته باشم. سوالهای نابهجا و حرفهای ناپسند، مانند متلکهایی که در فضای حقیقی میشنویم آزاردهنده است و روز آدم را خراب میکند. البته همانطور که گاهی متلکهایی که در فضای حقیقی میشنوم بیجواب نمیماند، مزاحمتهای فضای مجازی را نیز پاسخ میدهم تا آن فرد متوجه اشتباهش بشود و هویت مستقل مرا نادیده نگیرد.
درواقع جز قویتر کردن روح و روان از طریق آگاهی و خودشناسی و البته قطع اینترنت و بلاک کردن، راه دیگری وجود ندارد تا روابط مجازی را به درستی مدیریت کنیم چرا که این محیط دوستانی حقیقی به ما هدیه داده است که برایمان ارزشمند هستند پس باید مراقب خود و روابطمان باشیم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
36-معجون عشق
مطلبی دیگر از این انتشارات
39-جناب مستدام آقای فراستی
مطلبی دیگر از این انتشارات
پسوند بازی با “ گر”