در تلاش برای «ایستادن بر روی شانه غولها» | Mo3Beh@
ایستادن بر شانه غول ها : فلسفه علم
برای لذت بیشتر از مطالعه ، در هنگام خواندن پست به موسیقی زیر گوش کنید :
وقتی که نیوتن داشت سیبش رو گاز میزد، میو میو کردن گربه شرودینگر آرامشش رو بهم زد. در این بین هاوکینگ داشت ریسمانی می بست تا روی درخت سیب نیوتن اینا تاب بخوره. ولی وقتی ابرهای الکترونی بور رو توی آسمون دید، پشیمون شد. البته هایزنبرگ میدونست که بارش ابرها قطعی نیست. یکم اون طرف تر انیشتین داشت با نسبیت عام مردم، کشیش رو دلداری می داد که گالیله اشتباه می کرده! درحالی که ارشمیدس «یافتم یافتم» رو فریاد میزد، پلانکت با کپسول گازش دنبال لباس پلیمری برای بدن عریان ارشمیدس بود. اون بغل پلانک هم ثابت ایستاده بود و به اونها پوزخند میزد. دموکریت و اپیکور با چاقوی پنیر (که درجایی چاقوی میوه خوری سیب هم یاد شده) به جون هم افتاده بودن. جوزف پریسلی و آنتوان لاوازیه هم دو نفری شیشه حاوی فلوژیستون رو چسبیده بودن و ول نمی کردن. مندلیف هم با خودشو با دلار گرم نگه میداشت که نفت نسوزونه. درحالی که بوعلی سینا بدون قانون، شفا میداد، داروین دنبال جد و آباد حیوانات میگشت. رابرت هوک هم ماسماسک جدیدی برای الکساندر فلیمینگ میساخت تا با جمع آوری میکروب ها طرح صیانت از حقوق ویروسی بسازه. همه دور هم خوشحال و شاداب بودن. چه کسی میدونه؟ شاید تسلا هم خوشحال بود از بی پولی مرگ آوری که از خرج پول هاش در عرصه تحقیقات نصیبش شده بود.
تا حالا فکر کردین چرا این همه دانشمند اومدن و رفتن؟ یا اینکه چرا این همه وقت و هزینه و تلاش صرف رشد علمی شد؟ مگه علم قراره چه چیزی به ما هدیه بده؟ اصلا علم یعنی چی؟
دو فرآیند موجب شدن که علم شکل بگیره. دو فرایندی که بدنه علم رو به وجود آوردن. در واقع دو اصل «پاسخگویی به ذهن های کنجکاو» و «برطرف کردن نیازها و مشکلات» بودن که منجر به کلید خوردن فرآیند های علمی شدن.
در قرون اولیه تمدنها، در جایی که تا حدودی نیازهای اولیه بشر رفع شده بود. آن موقع که بعضی از مشکلات نیاز به تفکر بیشتر داشت و بعضی دیگر نیاز به یک راه حل اساسی. جدای از نیازها خیلی مسائل باید سادهسازی میشدن. روند زندگی سخت باعث آزردگی خاطر انسان ها میشد. خیلی از وقت ها هم آدما جون خودشون رو در این راه فدا می کردن. افراد که فکرشون رو روی هم گذاشتن، دیدن نمی تونن دنیای دور و برشون رو تغییر بدن. اون ها به راه حل هایی نیاز داشتن تا با طبیعت همزیستی کنن و با محیط اطرافشون به سازش برسن. به همین خاطر اون ها به جای فحش دادن به تاریکی، شروع کردن که به دنبال نور بگردن.
خوب همین جا ویدئو رو نگه دارین و برگردیم به تمدنها. گفتیم نیازهای اولیه انسان تا حدودی رفع شده بودن. در روند زندگی اون موقع سوالاتی ذهن افراد اندیشمند رو درگیر کرد. سوالاتی مثل این که «ما برای چی زندگی میکنیم؟»، «باید به دنبال چی بریم؟»، «کار ما آخر به کجا میرسه؟» و سوالات مشابه. برخی از این سوالات به جواب میرسیدن و بعضی دیگه بی جواب میموندن. اینجا منشأ شکل گیری فلسفه بود! چیزی که میتونست به سوالات ذهنی ما پاسخ بده.
اون موقع اسم این فرایند و جریان رو فلسفه طبیعی گذاشتن؛ یعنی چیزی که قراره به سوالاتی که در طبیعت به وجود میان، جواب بده. اما میدونیم که الان به این فرایند، علم میگن. چیزی که شامل زیست، شیمی، فیزیک، ریاضیات و ترکیبی از اون هاست.
در واقع انسان ها جز ضعیف ترین موجودات روی زمین هستن ولی اونها موج سواری بلدن؛ موج سواری بر قوانین طببیعت. علمه که تمام طبیعت رو رام انسان کرده و اون رو به خدمت آدمیزاد در آورده.
حقیقتا این «قدرت پیشگویی» و دونستن اینکه قراره چه اتفاقی بیوفته، میتونه خیلی کمک کننده باشه. همون طور که نیوتن در نامهای به رابرت هوک نوشت: «چیزی که باعث میشه من جلوتر رو ببینم، در واقع ایستادن بر شانه های غوله.» مشابه کاری که خواجه نصیر الدین طوسی، به وسیله یک تشت با هلاکوخان انجام داد. این یعنی پیش بینی اتفاقات قبل از وقوع یا برخورد اساسی!
درخت تو گر بار دانش بگیرد /// به زیر آوری چرخ نیلوفری را
آموزش موج سواری بر قوانین طبیعت؟
تا اینجا ما روند شکل گیری علم و دلیل اصلی پیدایش اون رو توضیح دادیم. چطوره که بریم و بعضی از ویژگیهای مهم اون رو با هم بشناسیم و بدونیم که چرا به این فرایند غول سواری میگن.
مثل روز روشن!
جمله معروفی هست که میگه: «دین شاید اشتباه خودش رو قبول نکنه؛ ولی علم قبول خواهد کرد.» یکی از مهمترین ویژگیهای علم، قابل آزمایش و ابطال پذیر بودن اونه. این ویژگی باعث شده همیشه با چیزی رو به رو باشیم که به وسیله آزمایشها، نظریات و اثباتها قابل توجیه هست. در سرزمین علم منطق حکم می کنه. در زندگی عمدتا چیزی که براش مثال نقض پیدا نشه، مورد تایید قرار می گیره. ولی در علم تا چیزی اثبات نشه، تبدیل به نظریه نمیشه. چه بسا مثال نقضی هم براش وجود نداشته باشه.
توانا بود هرکه دانا بود!
شاید درست نباشه بگم که شکل گیری علم صرفا برای حل کردن مشکلات بوده ولی تاریخ اینطور حرف میزنه: پزشکی به وجود اومد تا به درمان بیماریها کمک کنه. مهندسی عمران شکل گرفت تا با طوفان و زلزله و...مقابله کنه. ریاضی اومد تا دعوای بین گوسفند داران و مزرعه داران رو حل کنه. زیست شناسی اومد تا مشکل گرسنگی انسان رو برطرف کنه و... علم در این زمینه کم نذاشت و زندگی بسیاری از انسانها رو نجات داد؛ اما به همین منوال نموند. علم به راحتی انسان هم کمک کرد. علومی مثل شیمی، مکانیک و فیزیک پا به زمین گذاشتن. چیزهای جدیدتر ساخته شدن و آدمها به بهبود عملکرد این علوم و رام کردن زمین مشغول شدن. پس این ویژگی از علم که انسان رو از جهات زیادی توانا کرده هم بسیار ویژگی مثبتیه.
حقیقت ؟ Veritas؟ (تصویر کلی)
شعار دانشگاه بزرگ هاروارد کلمه Veritas هست. این کلمه به معنای حقیقت اصیل و خالص معنی شده؛ حقیقتی به دور از سیاه نمایی، منفعت طلبی یا پنهون کاری. در واقع رسالت اصلی علم دنباله روی حقیقت بودن و پیدا کردن زیر و زبر عالم فانیه.
رشتههای دانشگاهی به دو دسته علوم کاربردی (Apply science) و علوم محض (Pure science) تقسیم میشن. گرچه علوم کاربردی بیشتر به حل مشکلات روزمره میپردازن؛ ولی علوم محض بیشتر درگیر پیدا کردن حقیقت میشن. در واقع شکل دادن به حقیقت کلی جهان به ما کمک می کنه که تصویر بزرگی از عالم بسازیم و با نگرش بهتری زندگی کنیم. چه بسا که این تصویر کلی و بزرگ باعث معرفتهای انسانی شده.
هر غولی شاخ و دمی هم داره!
درسته به ویژگی های خوب علم اشاره کردیم. ولی علم محدود به ویژگیهای خوب نمیشه؛ بالاخره بدیهایی هم داره. این بدیها گرچه شاید موجب منفعت طلبی بشن ولی نیازه که برای کنار زدن اونها اقدام کنیم. و اما معایب علم:
زهر و پادزهر
همون طور که شما حقیقتهای زندگی رو می فهمین و قوانینش رو یاد میگیرین، نحوه سو استفاده از اون رو هم متوجه میشین. در واقع شما اجازه استفاده از تمام طبیعت رو ندارین و نمیتونین برای راحتی خودتون بهش ضربه بزنین. در واقع طبیعت بخشی از محیط زندگی شماست و مسلما هیچکسی دوست نداره شاخهای رو اره کنه که خودش روش نشسته. اما این سو استفادهها به اره کردن محدود نمیشه. در خیلی از اوقات فرایند تهیه جنگ افزارها صرفا با هدف کشور گشایی و با سو استفاده از علم همراه بوده. یا برای دور زدن هزینههای اضافی از فرایندهای آسیب زننده استفاده شده. همه میدونیم «توانا بود آن که دانا بود». ولی قاعدتا آدمهای دانا، آدمهای اخلاق مداری نیستن. اینطور میشه که ما پدیدههایی مثل «عامل نارنجی ویتنام»، «بمب هستهای هیروشیما»، «استفاده از گاز خردل»، «گرمایش جهانی»، «مسمومیتهای غذایی» و... رو در لیست شرمساریهای علم داریم.
علم بهتر است یا ثروت؟
در پدیدههای شیمیایی، اصطلاحی هست تحت عنوان «انرژی فعال سازی». این انرژی صرفا برای فعال سازی واکنش به کار میره؛ مثل انرژی گرمایی کبریت برای آتیش زدن بنزین.
در واقع یکی از بزرگترین معایب علم، این نیازمند بودنش به انرژی فعال سازیه. یعنی شما با دست خالی نمیتونین در علم به جایی برسین؛ بلکه نیاز دارین که کبریتی در کنارتون باشه تا علم رو به احتراق در بیاره. بخاطر همین موضوع شاید در نظر خیلی از افراد ثروت بهتر از علم باشه. علی ای الحال این بحث، سلیقهایه و در توان قضاوت منطقی نمیگنجه.
ساینتیسم
ساینتیسم مکتب فکریایه مشابه جمله «علم و دیگر هیچ!» در واقع این افراد صرفا رشد علمی رو مساوی با رشد همه جانبه میدونن. خوب علم هم یک نوع دولت و ثروت محسوب میشه. پس سعدی هم بد نگفته:
ادب مرد به از دولت اوست!
در واقع همه از جامعیت و برتری علم نسبت به دیگر موضوعات باخبرن. متمم افراد ساینتیسم افرادی هستن که از علم در تبلیغات و پروپاگانداها سو استفاده میکنن و با به کار بردن لفظهای علمی یا انگلیسی یا با نسبت دادن صفت علمی به محصول، فروش بیشتری به دست میارن. تجربه ثابت کرده بدترین محصولات هم از ساینتیسم استفاده میکنن :)
طی سال های 80_1970، فردی در آمریکا اقدام به تبلیغ عجیبی کرد: «فناوری جدید لباس خشک کن با استفاده از اشعه خورشیدی.» وقتی که محصول به دست سفارش دهندگان رسید، چیزی نبود جز یک بند و چند تا گیره! هیچ دروغی هم در کار نبود.
در تلویزیون ایران هم محصولاتی مثل کرم های حلزون، کفش هایی با فناوری های پیشرفته، و بسته ها و نرم افزار های کاربردی_علمی حول کنکور رو میبینیم ولی دریغ که «اصل را ول کرده اند و چسبیده اند به فرع!»
بر شانه غولها بایستیم :
سایت Coursera منبع کلی دوره علمی و رایگان
دوره های آموزش آزاد دانشگاه MIT
ارشیو کتاب های الکترونیکی رایگان: Gutenberg
سخنرانی های علمی از دستاوردهای پژوهش ها: TED
جایی برای پرسیدن سوالات و فکت های علمی: Reddit
مکتب خونه: سایتی برای آموزش عالی رایگان
ویرا: مجله ای اینترنتی برای علاقه مندان علم
و کلی کتاب و منبع علمی که با سرچ اینترنتی پیدا میشن. اگه شما هم منبع دیگه ای میشناسین، معرفی کنین.
این پست برای اولین شماره مجله مُرکّب نوشته شده؛ مجلهای جدید و متفاوت در بستر ویرگول که با جمعی از نویسندگان خوشقلم ویرگولی، برای حوزههای موضوعی مختلف، محتوا میسازد.
برای آشنایی بیشتر با این مجله و نحوه فعالیتش، پست زیر را بخوانید:
دعوت از شما :
اگه طرفدار علم و دوستدار نوشتن هستین، از شما به صورت ویژه دعوت به عمل میاد که در بخش علوم مجله مرکب شروع به نوشتن کنین. علاقهمندان میتونن در زیر همین پست کامنت بذارند.
حسن ختام
مطلبی دیگر از این انتشارات
دوستی تو با فیزیک
مطلبی دیگر از این انتشارات
کوررنگیِ نژادی چیست؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
راهنمای کامل شروع یادگیری ویولن | از خرید ساز تا آموزش