نقد و بررسی فیلم پیانیست (The pianist) | تصویر حقیقی جنگ!

سلام به دوستان عزیز!

امروز با مقاله نقد و تحلیل فیلم پیانیست خدمت‌تان هستم و این فیلم را به شکل کامل، مورد بررسی قرار می‌دهیم.

در ادامه، همراهم باشید... (از مدت مطالعه پست نترسید! در اواسطش استراحتی قرار دادم تا خواندن‌اش خسته کننده نشود. از وقت گذاشتن برای مطالعه این نقد، پشیمان نمی‌شوید).

نقد و تحلیل فیلم پیانیست - محمد محسنی
نقد و تحلیل فیلم پیانیست - محمد محسنی

*این مقاله نقد و بررسی the pianist اسپویل خاصی روی داستان فیلم ندارد و اگر فیلم را ندیده‌اید، می‌توانید بدون ترس از لو رفتن قسمت‌های حیاتیِ داستان، پست را بخوانید!

نقد فیلم پیانیست | بخش فرمی و تکنیکال:

- فیلمنامه:

فیلمنامه این فیلم، سیر کلی بسیار خوبی دارد که می‌تواند به عنوان اسکلت اصلی، بقیه‌ی ساختار فیلم را به دوش بکشد.

فیلمنامه به‌نحوی نوشته شده که با اینکه پیچش داستانی خاصی در داستان نداریم، اما مخاطب به خوبی مشتاق تماشای ادامه فیلم و آگاهی از سرنوشت کاراکتر اصلی می‌ماند. درحقیقت، کارگردانی قوی این اثر، باعث شده با وجود فیلمنامه‌ای با ریتم کند، با فیلمی بسیار جذاب طرف باشیم.

نویسنده و کارگردان، در تلاش بوده‌اند تا نتیجه نهایی، اثری کاملا واقع‌بینانه باشد تا بینندگانی با عقاید متفاوت، بهتر بتوانند با این اثر، به عنوان یک فیلم بیوگرافی ارتباط برقرار کنند. سیر کلی داستان فیلم که در آن، اتفاقات غیرمترقبه به ندرت در آن رخ می‌دهند و همچنین اینکه شخصیت‌های فرعی پس از ایفای نقش خود، از داستان حذف می‌شوند باعث ایجاد فضایی رئالیست شده‌اند.

جهانِ فیلم، اتمسفری قابل لمس و قابل باور دارد
جهانِ فیلم، اتمسفری قابل لمس و قابل باور دارد


همچنین شخصیت پردازی اصولی، کمک بسیاری به واقع گرایانه بودن فیلم کرده. در پیانیست، برخلاف سایر فیلم‌های مشابه (مانند شیندلر لیست)، با کاراکترهایی خاکستری سروکار داریم؛ زیرا شخصیت‌های پیانیست، سیاه یا سفید مطلق نیستند! شاهدِ این موضوع، وجود رفتارهای ناشایست و غیر انسانی از برخی یهودیان و از آن طرف، حضور یک افسر نازی به عنوان کاراکتر مثبت، است!

پلیس‌های یهودی که هم‌کیشان خود را کتک می‌زدند و به سمت قطار مرگ می‌راندند، به همراه اشاره به قاچاق فروشی در محله فقیر یهودیان از طرف خودشان و همچنین صحنه‌هایی که بی‌تفاوتی یهودیان نسبت به درد و رنج یک‌دیگر را نشان می‌داد، باعث می‌شوند مخاطب در حالی که به تماشای فیلمی در طرفداری از یهودیان نشسته، احساس روایت یک‌طرفانه کم‌تری از فیلم داشته باشد و پیام فیلم را به شکلی موثرتر قبول کند!

یهودیانی که بی‌تفاوت از کنار این پدر و پسر می‌گذرند-در پیانیست، یهودیان به شکل فرشته‌هایی کاملا معصوم، نشان داده نشده‌اند!
یهودیانی که بی‌تفاوت از کنار این پدر و پسر می‌گذرند-در پیانیست، یهودیان به شکل فرشته‌هایی کاملا معصوم، نشان داده نشده‌اند!


همین روایت واقع‌گرایانه پیانیست، از مهم‌ترین نقاط قوت فیلمنامه آن محسوب می‌شود؛ زیرا باعث شده تا این فیلم، به آفتِ اکثر بیوگرافی‌ها (یعنی اضافه کردن درام بیش از حد و ایجاد فضایی سورئال) دچار نگردد! همین‌که در فیلمی برای روایت ماجرای هولوکاست، دل‌مان به‌حال یک افسر نازی می‌سوزد و با اون همذات‌پنداری می‌کنیم، باعث می‌شود پیانیست را اثری واقع گرایانه بدانم.

سروان هوزنفلد آلمانی، از کاراکترهای مثبت فیلم!
سروان هوزنفلد آلمانی، از کاراکترهای مثبت فیلم!



- کارگردانی:

رومن پولانسکی به عنوان کارگردان فیلم The pianist عملکردی خارق‌العاده داشته. او به شکلی استادانه، از توانایی و پتانسیل بالای سینما برای انتقال پیام و درگیر کردن احساسات مخاطب، استفاده کرده. در ادامه به چند مورد از عملکرد ستودنی پولانسکی در کارگردانی این اثر، اشاره می‌کنم:

-استفاده از رنگ‌پردازی و چیدمان میزانسن، برای ایجاد اتمسفر: پیانیست، سرشار از نکات کارگردانی است که احتمالا بینندگان عادی، در هنگام تماشای فیلم، متوجه‌شان نمی‌شوند؛ اما با این حال، حضور این نکات و رعایت آن‌ها از جانبِ کارگردان، سبب افزایش جذابیت بصری فیلم و همچنین انتقال موثرتر حس موردنظر کارگردان می‌شود. یکی از این موراد، توجه بالای پولانسکی، به رنگ‌پردازی و نورپردازی است. در تک تک صحنه‌ها، کارگردان مشخصا به نحوه چیدمان رنگ اشیاء و اشخاص در میزانسن، دقت کرده تا فضایی هماهنگ با حال و هوای آن لحظات فیلم، پدید آید.

در صحنه‌های حبس و تقلا برای زنده‌ماندن، معمولا از رنگ‌های سرد و مُرده استفاده شده تا کوچک‌ترین اثری از شادی در صفحه‌نمایش، دیده نشود. به این تصاویر دقت کنید:

استفاده از رنگ و نورپردازی سرد و مُرده
استفاده از رنگ و نورپردازی سرد و مُرده


حتی در صحنه‌هایی که امکان استفاده از نورپردازی ابری و تاریک وجود نداشته (مانند لوکیشن‌های زیرآفتاب و یا کارگاه خیاطی که چراغ‌های زیادی دارد)، کماکان از رنگ‌هایی ناشاد استفاده شده تا حس ناامیدی و غم به بیننده منتقل شود:

حتی در صحنه‌های روشن هم اثری از رنگ‌های شاد و خوشحالی، نیست!
حتی در صحنه‌های روشن هم اثری از رنگ‌های شاد و خوشحالی، نیست!

اما از آن طرف، در سکانس‌های آزادی و شادِ فیلم از نورپردازی روشن و رنگ‌هایی گرم و شاد استفاده شده تا ما هم بتوانیم مثل کاراکترها، حس شادی و خوشحالی را تجربه کنیم!:

در این لحظات، حتی از تقویت رنگ‌ها به وسیله فیلتر و نرم‌افزار استفاده شده تا فضایی شاد ایجاد شود
در این لحظات، حتی از تقویت رنگ‌ها به وسیله فیلتر و نرم‌افزار استفاده شده تا فضایی شاد ایجاد شود

این‌که کارگردان در تک تک لوکیشن‌ها به این موضوع دقت کرده و از آن به بهترین نحو ممکن برای انتقال حس و فضاسازی بهره برده، شایسته تحسین است...



-توجه بالا به جزئیات: در کارگردانی پیانیست، پولانسکی توجه فوق‌العاده‌ای به جزئیاتِ طراحی صحنه و لباس داشته! علاوه بر اجرای دقیق و طبیعی فضای 60 سال پیش (خانه‌ها، ماشین‌ها، لباس‌ها و...) برای هرچه طبیعی‌تر شدنِ جنبه بصری، به جزئیات صحنه‌ها توجه بسیاری شده که در ادامه چند مثال برای‌تان می‌آورم:

  • قاب عکس روی میز سروان هوزنفلد، نشان می‌دهد که این افسر آلمانی هم مانند بسیاری از ما، به خانواده اهمیت می‌دهد و به همین وسیله، کاراکتر او، بهتر در ذهن‌مان شکل می‌گیرد!
  • هنگامی که ولادگ از دیوار بیمارستان بالا می‌رود و پشت‌سرش، آلمانی‌ها درحال سوزاندنِ بیمارستان هستند، در لحظاتی رد نور نارنجی روی دیوار می‌افتد. نوری که از شعله‌ی شعله‌افکن ایجاد شده و هماهنگ با صدای خروج گاز، دیده می‌شود. چنین جزئیاتی با آنکه به چشم همه نمی‌آید اما حضورشان در فیلم، جذابیت بصری را بهبود می‌بخشد.
با مقایسه این دو لحظه، متوجه می‌شوید در تصویر پایینی، ردِ نور شعله افکن بر روی دیوار افتاده!
با مقایسه این دو لحظه، متوجه می‌شوید در تصویر پایینی، ردِ نور شعله افکن بر روی دیوار افتاده!


  • در قسمتی از فیلم، در محله یهودیان، نان‌فروشی‌ای را می‌بینیم که نان‌هایش را پشت سیم خاردار گذشته و کودکان گرسنه، سعی می‌کنند از لابه‌لای تیغ‌ها، دست خود را به نان‌ها برسانند. همین تصویر به تنهایی، نفسِ جنگ و نسل کشی را به بهترین شکل، تقبیح می‌کند. می‌بینیم که توجه به چنین جزئیاتی که چندان هم در چشم نیستند، می‌توانند در انتقال پیام هم نقش داشته باشند!
سیم خاردار روی نان؛ کودکانی گرسنه... این است حاصل جنگ برای مردم :)
سیم خاردار روی نان؛ کودکانی گرسنه... این است حاصل جنگ برای مردم :)

-قاب‌بندی‌های هنرمندانه: علاوه بر توجه به جزئیات، بسیاری از قاب بندی‌های فیلم پیانیست، به تنهایی یک اثر هنری هستند! واضح است که کارگردان بر روی چیدمان موقعیت سوژه‌ها و نحوه قرارگیری دوربین وقت بسیاری گذاشته تا با ساخت قاب‌بندی‌هایی هنرمندانه، جذابیت بصری فیلم و جنبه زیبایی‌شناسی آن را تقویت کند.

به این سه نمونه از شات‌های هنرمندانه فیلم، دقت کنید:

مثال1: یهودیانِ ظالم در سمت راست؛ آثاری از اتفاقی که رخ داده در وسط؛ و قطار مرگِ در حال دور شدن، در سمت چپ. یک قاب بندی ستودنی!
مثال1: یهودیانِ ظالم در سمت راست؛ آثاری از اتفاقی که رخ داده در وسط؛ و قطار مرگِ در حال دور شدن، در سمت چپ. یک قاب بندی ستودنی!


مثال2: چمدان‌هایی که کلی امید و آرزو با خود همراه داشتند - درضمن به رنگ‌پردازی سرد و غمگین در داخل فضای  محوطه و رنگ‌های شاد و روشن در خارج از محوطه، دقت کنید! گویا این سیم خاردار و خُرده‌شیشه‌های روی دیوار، به راستی دو دنیای متفاوت ساخته‌اند!
مثال2: چمدان‌هایی که کلی امید و آرزو با خود همراه داشتند - درضمن به رنگ‌پردازی سرد و غمگین در داخل فضای محوطه و رنگ‌های شاد و روشن در خارج از محوطه، دقت کنید! گویا این سیم خاردار و خُرده‌شیشه‌های روی دیوار، به راستی دو دنیای متفاوت ساخته‌اند!


مثال3: جسد آن دو کودک که گویا سر خود را چرخانده‌اند تا به دوربین (مخاطب) نگاه کنند، می‌تواند اثر عمیقی روی بیننده بگذارد - و باز هم به رنگ‌پردازی مُرده و همچنینرعایت قانون یک‌سوم، دقت کنید!
مثال3: جسد آن دو کودک که گویا سر خود را چرخانده‌اند تا به دوربین (مخاطب) نگاه کنند، می‌تواند اثر عمیقی روی بیننده بگذارد - و باز هم به رنگ‌پردازی مُرده و همچنینرعایت قانون یک‌سوم، دقت کنید!



-ایجاد همذات پنداری با کاراکتر اصلی: برای آن‌که در یک اثر بیوگرافی، مخاطب بتواند به خوبی با شخصیت اصلی فیلم، ارتباط برقرار کند، نویسنده و کارگردان باید اثر را به نحوی بسازند تا مخاطب خود را به جای کاراکتر، تصور کند. پیش‌تر گفتیم فیلمنامه واقع گرایانه و قابل‌لمس، به این موضوع کمک کردهآ اما کارگردان نیز برای ایجاد حس همذات‌پنداری، از چند تکنیک سینمایی جالب استفاده کرده که آن‌ها را برایتان توضیح می‌دهم.

  • در سینما، دوربینِ سر صحنه فیلمبرداری، حکم بیننده را دارد. پس اگر دوربین، جهانِ فیلم را از دیدِ کاراکتر اصلی ببیند، انگار بینندگان فیلم در جای کاراکتر اصلی قرار می‌گیرند و ایجاد حس همذات‌پنداری، ساده‌تر می‌شود. در the pianist نیز چند بار از این تکنیک استفاده شد و ما بر روی صفحه نمایش، زاویه دید ولادگ (شخصیت اصلی) را می‌دیدیم:
هنگامی که ولادگ وارد خانه ویران شده می‌شود، اول چهره بهت زده‌اش را می‌بینیم؛ سپس با چرخش دوربین، دقیقا به همان سمتی نگاه میکنیم که چشمان ولادگ، به آن دوخته شده. پس از آن، به آرامی کل فضای اتاق، داخل کادر می‌آید تا ما هم مثل ولادگ، خشک‌مان بزند و دقیقا از نقطه نگاهِ او، به اطراف نگاه می‌کنیم
هنگامی که ولادگ وارد خانه ویران شده می‌شود، اول چهره بهت زده‌اش را می‌بینیم؛ سپس با چرخش دوربین، دقیقا به همان سمتی نگاه میکنیم که چشمان ولادگ، به آن دوخته شده. پس از آن، به آرامی کل فضای اتاق، داخل کادر می‌آید تا ما هم مثل ولادگ، خشک‌مان بزند و دقیقا از نقطه نگاهِ او، به اطراف نگاه می‌کنیم


در موقعیتی دیگر، ما صحنه سوزانده شدن اجساد قربانیان جنگ را، دقیقا از زاویه دید ولادگ می‌بینیم؛ گویا ما همان‌جاییم و از سوراخِ پنجره، یواشکی بیرون را نگاه می‌کنیم!
در موقعیتی دیگر، ما صحنه سوزانده شدن اجساد قربانیان جنگ را، دقیقا از زاویه دید ولادگ می‌بینیم؛ گویا ما همان‌جاییم و از سوراخِ پنجره، یواشکی بیرون را نگاه می‌کنیم!



  • در صحنه‌هایی متعدد از فیلم، شاهد غافلگیری‌هایی انفجاری هستیم. این کار، علاوه‌بر جلوگیری از افت ریتم فیلم به وسیله ایجاد هیجان و اضطراب، حس همذات‌پنداری ایجاد می‌کند! به این صورت که هنگام انفجار بمب در کنار رادیو ورشو یا افنجار خانه به وسیله گلوله تانک، ما نیز مانند ولادگ، از جای‌مان می‌پریم و غافلگیر می‌شویم! حتی پس از انفجار بمب، در حالی که ولادگ از شدت سوت کشیدن گوش خود، گوش‌اش را گرفته، ما هم صدای زنگ آزاردهنده‌ای را می‌شنویم؛ گویا ما نیز همراه ولادگ در آن محل بودیم و انفجار را تجربه کردیم. این موضوع باعث می‌شود بهتر بتوانیم و درد و رنج کاراکتر اصلی فیلم پیانیست را درک کنیم و کارگردان به هدف خود می‌رسد!

علاوه بر موارد ذکر شده، کارگردانی فیلم در زمینه‌های طراحی گریم، جلوه‌های ویژه و کنترل جمعیت سیاهی‌لشکرها، عملکرد بسیار خوبی داشته!


پیانیست، فیلمی آزاردهنده و کوبنده است! دیدنش برای بسیاری از مخاطبین ناراحت‌کننده خواهد بود و در برخی صحنه‌ها، ترکیبی از حیرت و غم و وحشت را تجربه می‌کنید. این، خود یک نقطه قوت کارگردانی است! پولانسکی در این فیلم، از قدرت کوبندگی و آزاردهندگی سینما، برای اثرگذاری بر روی مخاطب استفاده کرده؛ به شکلی که با کوباندن قباحت و زشتی جنگ در صورت مخاطب، کاری می‌کند که حتی فکر کردن به جنگ و نژادپرستی، برای او وحشتناک باشد. به راستی این فیلم در زمینه کارگردانی، یکی از بهترین نمونه‌های تاریخ محسوب می‌شود!

دو نمونه از صحنه‌های ناراحت کننده و میخ‌کوب کننده پیانیست-اعدام کارگرهای مسن (بالا) | پرت کردن پیرمرد معلول از بالای ساختمان (پایین)
دو نمونه از صحنه‌های ناراحت کننده و میخ‌کوب کننده پیانیست-اعدام کارگرهای مسن (بالا) | پرت کردن پیرمرد معلول از بالای ساختمان (پایین)



- فیلمبرداری و تدوین

به نظر برخی از بینندگان، فیلم پیانیست، ریتم کندی دارد که ممکن است برای برخی، خسته کننده باشد. اما به‌نظرم در این اثر، به کمک ایجاد جذابیت بصری و صحنه‌های غافلگیر کننده، از خسته‌کننده شدن فیلم، جلوگیری شده. بخشی از این جذابیت بصری، مدیون عملکرد و هماهنگی فوق‌العاده گروه کارگردانی و فیلمبرداری است. در pianist دوربین نقشی منفعل ندارد و در مواقع لازم، در حرکت و تکاپو است.

در بیش‌تر مدت فیلم، دوربین بر روی سه‌پایه یا جرثقیل قرار گرفته و لرزش دست در حرکات دوربین حس نمی‌شود؛ اما در موقعیت‌هایی، به درستی از فیلمبرداری روی دست استفاده شده تا حس هیجان و اضطراب و ناامنی، به بیننده منتقل شود.

نمونه‌ای از استفاده از فیلمبرداری روی دست در صحنه سوار شدن به قطار
نمونه‌ای از استفاده از فیلمبرداری روی دست در صحنه سوار شدن به قطار


با اینکه فضای جهان فیلم پیانیست، فضایی واقع‌گراست، اما باز هم در موقعیت‌هایی، شاهد استفاده از حرکات خلاقانه و نوآورانه در فیلمبرداری هستیم. مثلا در صحنه‌ای که ولادگ به همراه دوستِ صاحب رستورانش، در زیر سکوی پیانو پناه می‌گیرد، زاویه دوربین، با چرخشی 180 درجه فیکس شده تا حالت اذیت کننده آن لحظات را القاء کند:

استفاده از زاویه‌بندی غیر معمول دوربین
استفاده از زاویه‌بندی غیر معمول دوربین


بهترین و مهم‌ترین نمونه‌ی خلاقیت در فیلمبرداری و تدوین the pianist، پلان خارج شدن ولادگ از بیمارستانو ورودش به شهر است. قبل از اینکه به بررسی این پلان بپردازیم، باری دیگر آن را در این ویدئو تماشا کنید:

https://aparat.com/v/WaqFj

این پلان چند ثانیه‌ای، از نمونه‌های نبوغ در فیلمبرداری و کارگردانی است...

در ابتدا همانطور که قبل‌تر اشاره کردم، شاهد توجه کارگردان به جزئیات بسیار ریز (رد نور شعله افکن روی دیوار) هستیم. سپس، از مدیوم شات، به اکستریم لانگ شات می‌رسیم و محدوده دیدمان بسیار گسترده‌تر می‌شود. در طی این حرکت، با ریز شدن سوژه اولیه (ولادگ) سوژه اصلی‌مان (شهر مخروبه) واضح و واضح‌تر می‌شود تا بیشتر، با حاصل واقعی جنگ و قباحت آن، آشنا شویم... ما دقیقا همراه و همزمان با ولادگ این منظره وحشتناک را می‌بینیم و همراه با او، بهت‌زده می‌شویم.

اما به جز این‌ها، در این پلان شاهد خلاقیت جالبی در فیلمبرداری هستیم: با این‌که ولادگ در حال حرکت به جلو و دور شدن از دوربین است، اما موقعیت مکانی‌اش بر روی صفحه نمایش، ثابت می‌ماند! به شکلی که اگر در ویدئو، انگشت شست خود را روی ولادگ قرار دهید، می‌بینید که تا پایان پلان، جایش در صفحه نمایش، تقریبا ثابت است.

در حقیقت، حرکت رو به جلوی ولادگ بر روی زمین، با حرکت رو به بالای دوربین و تغییر عمق فوکوس، جبران می‌شود و این دو حرکت، دقیقا با میزان محاسبه شده‌ای صورت می‌گیرند تا یکدیگر را خنثی کنند! به این تصاویر توجه کنید:

می‌بینید که محل ضربدر زرد (موقعیت ولادگ در صفحه نمایش) با وجود حرکت آن، تقریبا ثابت است. همچنین یک حفظ تمرکز نگاه در کات خوردن داریم!
می‌بینید که محل ضربدر زرد (موقعیت ولادگ در صفحه نمایش) با وجود حرکت آن، تقریبا ثابت است. همچنین یک حفظ تمرکز نگاه در کات خوردن داریم!

همان‌طور که در تصویر بالا علامت زدم، وقتی که پلان تمام می‌شود و به پلان بعدی کات می‌خوریم محل تمرکز نگاه‌مان جابه‌جا نمی‌شود! هماهنگی کارگردان، فیلمبردار و تدوین‌گر، ستودنی است!

در نهایت، می‌توان گفت در فیلمبرداری پیانیست، علاوه بر رعایت نکات مهم مربوط به زاویه‌بندی‌ها، شاهد خلاقیت بسیاری هستیم که به پیش رفتن فیلم کمک کرده و در مجموع باعث شدند تا فیلمبرداری و تدوین این اثر، در سطحی بسیار عالی قرار گیرد.

نمونه‌ای از زاویه‌بندی درست و اصولی-استفاده از زاویه پایین به بالا باعث القای حس قدرت و تسلط در کاراکتر هوزنفلد شده‌است
نمونه‌ای از زاویه‌بندی درست و اصولی-استفاده از زاویه پایین به بالا باعث القای حس قدرت و تسلط در کاراکتر هوزنفلد شده‌است



- بازیگری

بخش اعظم کار بازیگری فیلم، بر دوش «آدرین برودی» در نقش ولادگ اشپیلمن هست. او به خوبی از پس ایفای این نقش دشوار بر آمده و توانسته به بهترین شکل ممکن، عواطف و افکار کاراکتر را در مقابل دوربین، اجرا کند.

یکی از بهترین لحظات فیلم پیانیست از لحاظ بازیگری، صحنه مشهو مشهور پرسه زدن در خرابه‌های محله یهودی‌هاست. نحوه گریه خاص او در این صحنه، قدرت بازیگری‌اش را نشان می‌دهد:

https://aparat.com/v/V0SLt


آدرین برودی، اوج مهارت بازیگری‌اش را در سکانس‌های پناه گرفتن در بیمارستان و پس از آن، نشان می‌دهد. نحوه خاص راه رفتنش... نگاه‌های از روی ترس و غم‌اش...

به راستی عملکرد او در نیمه دوم فیلم، کم‌نظیر است. مثلا در قسمتی که او بعد از مدت‌ها، غذایی خوب می‌خورد، برودی طوری نقش‌آفرینی کرده که انگار واقعا ماه‌هاست غذایی لذیذ نچشیده!:

بازیگرهای فرعی هم در مجموع عملکرد رضایت‌بخشی دارند. کاراکترهای خواهر و برادر ولادگ، سروان هوزنفلد و دختری که ولادگ عاشقش‌اش شده بوده، از عملکرد بازیگری خوبی برخورددارند.

بازیگری خوب «امیلیا فاکس» در نقش «دوروتا»
بازیگری خوب «امیلیا فاکس» در نقش «دوروتا»



- موسیقی متن

فیلمی با نام «پیانیست» که کاراکتر اصلی‌اش یک موسیقی‌دان است، باید موسیقی متن خوبی داشته باشد! خوشبختانه موسیقی The pianist نیز کاملا درشأن فیلم و موضوع‌اش هست و هماهنگی بسیار خوبی با فیلم دارد.

البته بیشتر قطعات آلبوم فیلم، از کارهای مشهور شوپن انتخاب شده‌اند؛ مانند یکی از اصلی‌ترین آهنگ‌هایی که در فیلم اجرا می‌شد (شروع و پایان فیلم در رادیو ورشو). به عنوان استراحتی از خواندن این نقد و بررسی، ویدئوی تک‌نوازی قطعه زیبای بیستم شوپن را ببینید و لذت ببرید:

https://aparat.com/v/IZtGo

هر وقت به این آهنگ گوش می‌دهم، ناخودآگاه یاد ولادگ و فیلم پیانیست می‌افتم! همین موضوع نشان می‌دهد که موسیقی‌های انتخاب شده، کاملا برفضای فیلم نشسته‌اند.

البته قطعات دیگر آلبوم فیلم که برای خود فیلم ساخته شده‌اند نیز کیفیت خوبی دارند و در موقعیت‌هایی به اثرگذاری بهتر لحظات، کمک می‌کنند.


برای درک بهتر نقش موسیقی‌متن در فیلم پیانیست، بهتر است به سکانسی که در آن، ولادگ در حضور سروان هوزنفلد آلمانی، پیانو می‌نوزاد، دقت کنیم. در این صحنه، می‌بینیم که موسیقی، تبدیل به محور اصلی لحظات فیلم شده! نواختن آن قطعه‌ی پر فراز و نشیب، با قهر و غضبی قابل لمس و در حضور یک افسر نازی، نمادی بر احساسات و افکار شخصیت اصلی است. اجرای آن قطعه‌ی میخکوب کننده، فرصتی است تا ولادگ آنچه بر خود گذشته را بروز دهد و باز تعریف کند. حتی می‌توان این قطعه موسیقی را جزئی از فیلمنامه دانست! مخصوصا که با بازیگری فوق‌العاده هر دو بازیگر، همراه شده.

پیشنهاد می‌کنم باری دیگر، این سکانس میخکوب کننده را، با دیدی تازه، ببینید و لذت ببرید!:

https://www.aparat.com/v/K0Rml/%D8%A8%D9%87%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86_%D8%B3%DA%A9%D8%A7%D9%86%D8%B3_%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85_%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA
شما هم می‌توانید خشونت و ناراحتی ولادگ در هنگام اجرای این قطعه را حس کنید؟

بررسی و تحلیل مفهومی فیلم The pianist

به نظرم سینما یکی از بهترین روش‌های تقبیح جنگ و زشتی‌هاست! پیامی که همراه با درگیر کردن احساسات منتقل شود، اثرگذاری بیشتری خواهد داشت و سینما می‌تواند این کار را بهتر از سایر مدیوم‌ها انجام دهد. فیلم پیانیست، در این زمینه به شکلی استادانه عمل کرده و پیام مورد نظرش را به بهترین شکل، می‌رساند.

پیانیست بیش‌از آن‌که بخواهد از یهودیان طرفداری کند، ضد جنگ است و نژادپرستی و جنگ را تقبیح می‌کند و به هر طریقی که می‌تواند، فلسفه‌ جنگ و نژادپرستی را زیر سوال می‌برد. در این قسمت از مقاله، به چند مورد از نشانی‌ها و پیام‌های فیلم پیانیست اشاره می‌کنم تا بهتر متوجه جنبه مفهومی آن شوید:

این قسمت از نقد فیلم پیانیست، ممکن است داستان فیلم را برایتان اسپویل کند. اگر فیلم را ندیده‌اید، از مطالعه این قسمت صرف‌نظر کنید و مستقیما به قسمت بعدی (جمع‌بندی) بروید!

.

.

.

-جنگ ارزشی برای شخصیت انسان، جان انسان، عواطف انسانی و هنر، قائل نیست: در بخش‌های متعددی از فیلم، به این موضوع اشاره شده؛ مثلا:

  • در قسمتی می‌بینیم که هنریک (برادر ولادگ) به نحوه کشته شدن یک بیمار یهودی می‌خندد و آن را «بامزه» (funny) می‌داند. جنگ، فلاکت و خشونت را به‌قدری زیاد کرده که دیگر حتی خود قربانیان نیز ارزشی برای جان یکدیگر، قائل نیستند!
  • در فیلم دیدیم که عشقِ ولادگ به خاطر جنگ و نژادپرستی نابود شد و او نتوانست به دختری که عاشق‌اش بود برسد. همچنین در موقعیت‌های پرشماری دیدیم که به خاطر جنگ، ارزش هنر از بین رفته... سربازهای آلمانی از رقصیدن و موسیقی خیابانی، برای آزار یهودیان استفاده می‌کردند... ولادگ مجبور شد برای تامین پولِ غذا، پیانوی نفیس خود را به قیمت ارزانی بفروشد و برای سال‌ها از نوازندگی فاصله گرفت و فقط در خیال خود و یا با فاصله از کلیدهای پیانو، نوازندگی می‌کرد! این موارد به ما می‌گویند: «جنگ، ارزشی برای هنر و عواطف انسانی، قائل نیست!»:
نواختن پیانو بر روی هوا، از ترس ایجاد صدا!
نواختن پیانو بر روی هوا، از ترس ایجاد صدا!
این جملات را نوازنده‌ای یهودی، خطاب به سربازان فاشیست آلمانی می‌گوید - دیالوگی تامل‌برانگیز درباره ارزش واقعی هنر و تضاد هنر با جنگ و نژاد پرستی!
این جملات را نوازنده‌ای یهودی، خطاب به سربازان فاشیست آلمانی می‌گوید - دیالوگی تامل‌برانگیز درباره ارزش واقعی هنر و تضاد هنر با جنگ و نژاد پرستی!


-کنایه زدن به جنگ و ماهیت‌اش: فیلمی درام و ناراحت‌کننده، جای کمدی و کنایه نیست؛ اما با این حال باز هم پیانیست، چند بار ماهیت و فلسفه جنگ را به سخره می‌گیرد. نمونه مهم این مورد، صحنه‌ای در اواخر فیلم است که در آن، لهستان توسط نیروهای شوروی آزاد شده و ولادگ با خوشحالی به آغوش بازماندگان می‌رود؛ اما چون کُت آلمانی پوشیده، با گلوله از او پذیرایی می‌شود و برای اثبات لهستانی بودنش، التماس می‌کند! این صحنه به ما می‌گوید که: «درجنگ فقط لباس و القاب هستند که خودی و دشمن را از هم متمایز می‌کنند؛ نه حقیقت درونی انسان‌ها!». به راستی که فلسفه جنگ، بی‌معنی است!

بالا: لبخند ذوق‌زده ولادگ از دیدن نیروهای خودی - پایین: ترس و وحشت او از نیروهای خودی، فقط به خاطر لباسی که از شدت سرما، به تن کرده!
بالا: لبخند ذوق‌زده ولادگ از دیدن نیروهای خودی - پایین: ترس و وحشت او از نیروهای خودی، فقط به خاطر لباسی که از شدت سرما، به تن کرده!


-جنگ، مردم را تغییر می‌دهد!: فیلم پیانیست، تاکید بسیاری بر این موضوع داشته! این‌که «جنگ، مردم عادی و قربانی‌هایش را به نوعی حیوان تبدیل می‌کند». موجود جدیدی که از لحاظ اخلاقی، شباهت چندانی به انسان قبلی ندارد... این موجودات، قربانیان جنگ هستند!

پیرمردی که از شدت فقر و گرسنگی ناشی از جنگ، ظرف سوپ خانمی را بر زمین می‌اندازد و بعدهمان سوپ را از روی زمین، با حرص و ولع می‌خورد؛ درست مثل یک حیوان. حیوانی که حاصل تغییر یک انسان، بر اثر جنگ است!
پیرمردی که از شدت فقر و گرسنگی ناشی از جنگ، ظرف سوپ خانمی را بر زمین می‌اندازد و بعدهمان سوپ را از روی زمین، با حرص و ولع می‌خورد؛ درست مثل یک حیوان. حیوانی که حاصل تغییر یک انسان، بر اثر جنگ است!


در پیانیست، حتی شاهد تغییر ولادگ نیز هستیم! پیانیستی باشخصیت، به مرور تبدیل به موجودی در تکاپوی زنده‌ماندن می‌شود که لَنگ‌لَنگان راه می‌رود و برای باز کردن کنسروی قدیمی، تقلا می‌کند! در اوایل فیلم، هنگامی که ولادگ که با کودکی بدحال، مواجه می‌شود به سرعت به کمک او می‌شتابد؛ اما چند ماه بعد، در موقعیتی مشابه، وقتی پسربچه‌ای مریض را در کف خیابان می‌بیند، با بی‌تفاوتی از رویش عبور می‌کند تا به مشکلات خانواده‌اش برسد!

تصویر بالا: کمک به کودک کتک خورده/تصویر پایین: بی‌تفاوتی نسبت به کودکی بدحال
تصویر بالا: کمک به کودک کتک خورده/تصویر پایین: بی‌تفاوتی نسبت به کودکی بدحال


درنهایت می‌توان گفت، این فیلم، به خوبی از پس ادای دین خود برای تقبیح جنگ برآمده و از پتانسیل بالای مدیوم سینما برای انتقال پیام، استفاده کرده.

شما چه پیام‌های دگیری از Pianist برداشت کردید؟ در کامنت‌ها با من و بقیه خواننده‌ها، به اشتراک بگذارید.


جمع‌بندی:

از اینجا به بعد، اسپویل نداریم و می‌توانید با خیال راحت، مطالعه کنید!

فیلم پیانیست، قطعا از بهترین فیلم‌های جنگی-درام در طول تاریخ سینما محسوب می‌شود. فیلمی سرشار از نکات مثبت و توجه به جزئیات که می‌تواند به شکلی استادانه بر روی مخاطب خود اثر بگذارد و او را با سیر داستان خود همراه کند.


نقاط قوت:

  • فیلمنامه‌ای جذاب و در عین حال، واقع‌گرایانه
  • عملکرد شاهکار و به یادماندنی در کارگردانی
  • فیلمبرداری خلاقانه و اصولی
  • بازیگری شاهکار (مخصوصا کاراکتر اصلی)
  • موسیقی متن فوق‌العاده زیبا و هماهنگ با فضای فیلم
  • برخوردداری ازمحتوای قوی و موثر


نقاط ضعف:

  • من مورد خاصی ندیدم؛ شاید برخی به روایت یک‌جانبه فیلم درباره ماجرای هولوکاست خرده بگیرند اما به نظرم، پیانیست نسبت به آثار مشابه، دیدگاه منصفانه‌تری به قضیه داشت! پس این مورد را یک نقص به حساب نمی‌آورم.


*نمره من به فیلم: پس از تمام این صحبت‌ها، به فیلم The pianist، نمره کامل 10 از 10 می‌دهم و آن را -از نظر خودم- شاهکاری بی‌نقص می‌دانم.
قطعا تماشای این فیلم را به تمام سینما دوستان عزیز، پیشنهاد می‌کنم.

نویسنده: محمد محسنی


پ.ن: پایین این پست، جای چنین کامنت‌هایی که در تصویر گذاشتم نیست و با استقبال خوبی از طرف من مواجه نخواهند شد؛ البته در همین ویرگول، فضاهای خوبی برای این صحبت‌ها وجود دارد که می‌توانید از آن‌ها استفاده کنید!!

بدون شرح!
بدون شرح!


ممنون از شما دوستان عزیز که تا اینجا برای خواندن این نقد و بررسی از فیلم پیانیست وقت گذاشتید. امیدوارم براتون مفید بوده باشه و مورد پسندتون قرار بگیره.

نظر شما درباره این فیلم چیه؟ بین این فیلم و شیندلر لیست، کدوم رو فیلم بهتری می‌دونید؟
از کدام ویژگی‌های پیانیست خوشتون اومد و آیا چیزی در این فیلم بوده که اون رو نپسندید؟ خیلی خوشحال و مشتاقم تا نظر شما رو درباره این فیلم بدونم.
درضمن اگر هر پیشنهاد، انتقاد و نظری درباره خود نوشته نقد و بررسی من دارید، حتما باهام به اشتراک بذارید تا در آینده، نوشته‌های بهتری بنویسم.


راستی این پست رو برای اولین شماره مجله مرکب نوشتم؛ برای آشنایی با مجله و برنامه کاری‌مون می‌تونید این پست رو بخونید:

https://vrgl.ir/tiqbp

در صفحه انتشارات مجله، منتظر حضور و همراهی‌تون هستیم :)

تیم سینمایی گروه هنری مجله مرکب
تیم سینمایی گروه هنری مجله مرکب
https://vrgl.ir/YD9bQ


نقد و بررسی‌های بیشتری از من:

https://virgool.io/pluscriticism/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A7%DB%8C-interstellar-%D8%AA%D9%88-%D8%B1%D9%88%D8%AD-%D9%85%D9%86-%D8%A8%D9%88%D8%AF%DB%8C-kuaujlkmtueh
https://virgool.io/pluscriticism/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-seven-%D9%87%D9%81%D8%AA-%D8%B9%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B4%D9%88-wclknpoj5fio
https://virgool.io/pluscriticism/%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-am%C3%A9lie-2001-%D9%84%D8%B0%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D9%88-%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D9%86%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-kaoxqfroi2hu
https://virgool.io/pluscriticism/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%87%D8%A7-prisoners-iy8xwaavkcsi