این پروفایل یک فرزند، همسر و پدر برنامه نویس است که عاشق مطالعه ی کتابهای موفقیت و رمان های با پایان خوش است و با علاقه وقت زیادی برای آموختن زبان انگلیسی صرف میکند.
چه زمانی کسب و کار خودمان را راه بیاندازیم؟
درابتدا قصد داشتم در مورد رزومه نویسی صحیح براتون مطلبی بنویسم. بعد فکر کردم شاید نیاز باشد قبل از اینکه نحوه ی صحیح رزومه نویسی رو بگم بهتر باشه براتون از موضوعی بنویسم که میدونم فکر خیلی از افراد درگیرش هست. راه اندازی کسب و کار شخصی. در این مطلب قصد دارم بگم چه زمانی برای راه اندازی کسب و کار خودتون مناسب هست.
این مطلب حاصل تجربه ی شخصی و شکستی است که در سن 20 سالگی خوردم و کلی سرمایه ی حاصل از چند سال کارهای قبلش رو از دست دادم. البته بعد از اینکه این تجربه برام پیش اومد و راه حل و مسیری رو برای خودم طراحی کردم با "جک ما" ی اعظم آشنا شدم و شروع کردم به مطالعه ی زندگی نامه و کتاب های مرتبط بهش و همچنین بسیاری از سخنرانی هاش که به خودش و کسب و کارش مربوط میشد رو گوش دادم. و در آخر با مطالعه کتاب "علی بابا خانه ای که جک ما ساخت" به این نتیجه رسیدم که دقیقا راه حل من و مسیری که برای خودم طراحی کرده بودم از نظر آقام جک ما هم صحیح هست و او هم همین مسیر را تجربه کرده است.
من در سن 19 سالگی وقتی که چند سالی سایت درست میکردم و جلساتی برای عقد قرار داد از طرف دوستان و آشنایان میرفتم و قرداد هایی می بستم و سایت را درست میکردم و تحویل میدادم و پول شیرین تر از قندش رو پس انداز و خرج میکردم به نقطه ای رسیدم که من اسمش رو گذاشتم نقطه ی "خود گنده بینی" توی این نقطه تصمیم گرفتم بجای کار کردن برای دوستام و آشناهام برم سراغ راه اندازی یک کسب و کار شخصی و دفتری اجاره کنم که هم سایت درست کنم و هم ایده ای که داشتم رو پیاده کنم. بعد از یک سال با شکست سنگینی روبرو شدم که تا سالها جاش می سوخت. ولی سوزش جای اون شکست باعث شد خیلی دقیق در موردش فکر کنم. و نتایج زیر رو بدست بیارم.
زیر نظر کسی کار کن
من عادت کرده بودم پروژه هایی رو که میگرفتم با کمی نوآوری در هر پروژه پیاده سازی کنم و تست عملکرد ازشون بگیرم و در صورتی که درست بود تحویل مشتری بدم و پولش رو بگیرم. در این فرآیند هیچ کس کدهای من رو بررسی نمیکرد و ایراداتش رو بهم برنمیگردوند. پس توی یک سطحی کار میکردم که اگر کار زیاد میگرفتم سطح کارم اندازه ی سواد همان موقع می موند و اگر هم کار کم میگرفتم وقت برای مطالعه داشتم و سوادم رو زیاد میکردم ولی باعث میشد ارتباطاتم با دوستانی که برام کار میگرفتم ضعیف و ضعیف تر بشه.
ولی زمانی که تصمیم گرفتم زیر نظر کسی که حرفه ای و قابل احترام بود برام کار کنم باعث شد هر روز و به ازای هر ایرادی که از کارم میگرفت سطح کارم حرفه ای تر بشه. پس هرچقدر بیشتر کار میکردم بیشتر حرفه ای میشدم.
یک محصول را زیر نظر یک آدم باتجربه طراحی کن
فرصتی برای خودم ایجاد کردم که توی طراحی یک محصول زیر نظر یک مدیر پروژه ی بسیار حرفه ای مشارکت کنم. در واقع به این صورت کار پیش رفت که من کار میکردم و می بردم پیشش و با حالت بدی رد میکرد یا ایراد میگرفت و من دوباره میرفتم مطالعه میکردم و طراحی میکردم و دوباره ایراداتی رو با نگاهی تحقیر آمیز از پروژه ام بیرون میکشید. تا بلاخره طرح پروژه ی من رو تایید کرد و پروژه برای پیاده سازی از دست من خارج شد. ولی اون پروژه و پروژه هایی که زیر نظر آدم های با تجربه طراحی کردم از من یک طراح خوب ساخت. که الگوهای طراحی رو با گوشت وپوست و استخون شناختم و بعد از مدتی شروع کردم به تجربه ی الگوهای ترکیبی (صنعتی و سنتی رو قاطی میکردم توی طراحی هام). نکته ی اصلی این بود که هزینه تاخیر و پیچیده شدن پروژه ها گردن من نبود و من فقط میتونستم توی فضای آروم به یادگیری و تجربه کردن بپردازم و نتیجه ی هر تصمیمی که توی طرح میگرفتم رو میدیدم.
کد آدم های حرفه ای رو بخون
تقریبا هر روز کد آدم های حرفه ای رو میخوندم و هر روز سعی میکردم دست خطشون رو تقلید کنم. بعضا نمی فهمیدم چرا اون کار رو کرده ولی منم همون کار رو انجام میدم.دلیل بعضی هاش رو بعد ها می فهمیدم ولی اعتراف میکنم یکسری هاشون رو هنوز هم نمیدونم چرا.
مدیریت یک نفر رو برعهده بگیر
وقتی مسئولیت عملکرد یک نفر دیگر هم برعهده تو باشد فضای کار برات متفاوت میشه. وقتی کدهای یک نفر رو بررسی و بازرسی میکنی میفهمی چرا باید توی مسیر پیشرفتت کد آدم های بزرگ رو میخوندی و کدخوانی رو یاد میگرفتی. حالا وظیفه داری بجز وظایف خودت به وظایف یک نفر دیگر هم فکر کنی. و برای دوره های زمانی مختلف براش وظایفی تعریف کنی که نه بیکار بمونه و نه زیر بار کارها له بشه. حالا باید حواست باشه جای اون طرف کار نکنی و اجازه ندی از زیر کارهاش در بره و کاراش بیافته گردن تو. همانطور که توی مطلب میمون رو دوش کیه گفتم باید حواست باشه میمون هاش رو روی دوش تو نندازه.
مدیریت یک فرد و مسئولیت یک پروژه را برعهده بگیر
حالا بجز فشار های قبلی فشار سطح کیفی پروژه ، نتیجه ی تست های مختلفش و هم چنین زمان ارائه پروژه به گردنت افتاده و باید بتونی با مطالعه در مورد مسیرهای توسعه ی محصولات نرم افزاری راه حل هایی پیدا کنی که در زمان مقرر (شاید کمی هم زودتر) محصول را با سطح کیفی مناسب ریلیز کنی. حالا دیگه توی این مرحله باید شهوت فنی خودت رو برای بی هوا رفتن سمت تکنولوژی ها یا مسائل جدید کنترل کنی و دقت کنی که به ازای هر تصمیم اشتباهت پروژه به زمان مقرر نخواهد رسید در بسیاری از پروژه ها دیگه اون پروژه ارزشی نخواهد داشت.
مدیریت بیشتر از یک فرد و مسئولیت یک پروژه را برعهده بگیر
وقتی مدیریت بیشتر از یک فرد را برعهده داری طبیعی است که پروژه ای هم که انجامش میدهید از ابعاد بزرگتر و سطح بالاتری برخوردار است. پس چالش های پروژه های بزرگتر بهمراه اینکه وقتی قرار است چند نفر را مدیریت کنی بسیار متفاوت خواهد بود و اگر چالش های مدیریت یک نفر N واحد باشد چالش مدیریت دو نفر 2N نیست بلکه N*N چالش را باید حل کنی.
مدیریت دو تیم را برعهده بگیر که هر کدام یک پروژه دارند
با غلبه بر چالش های این مرحله شما یک مدیر پروژه ی خوب شده اید. بهتر است در این مرحله بر راندمان عملکرد تیم ها و پرفورمنس محصولات تمرکز بیشتری بکنید. و سطح رضایت اعضای تیم ها را از همکاری با هم و با مدیرشان که شما باشید بالا ببرید.
فرآیندهای تولید نرم افزارهای مختلف را بررسی ، تحلیل و ساده سازی کنید
سعی کنید تا حد امکان در محصولاتی که چه به عنوان توسعه دهنده یا مدیر یا ... حضور دارید با نگاهی انتقادی به فرآیندهای دریافت و تحلیل نیازمندی ، توسعه و ریلیز و ... نگاه کنید و به هر میزان مسئولیت دارید فرآیند ها را پس از بررسی و تحلیل دقیق ساده سازی کنید. در صورتی هم که مشکلی در حوزه ی مسئولیت شما نیست آن مشکل و راه حلی که شما بهش رسیدید را به مسئول آن بخش ارائه نمایید.
برروی تحلیل نیازمندی ها کار کنید
فرض کنید نیازمندی های کارفرما را دریافت کرده اید که به زبان غیر فنی مطرح شده است روی این نیازمندی ها وقت صرف کنید و تحلیل های فنی از آنها داشته باشید. با این کار تمرین میکنید تا مشکلاتی که در فرآیند های روزمره می بینید را به زبان فنی برگردانید و ایده ای کسب کنید.
تا اینجای کار شما با سرمایه و امکانات شرکت ها و استارت آپ های مختلف ضمن اینکه سعی کرده اید عملکرد مثبت و مفیدی برای آن مجموعه ها داشته باشید برای خودتان هم کوله باری از تجربیات مفید و باارزش بدست آورده اید.
فراموش نکنید شما در این مدت که حدودا بین 5 تا 10 سال طول میکشد این تجربیات را بدست نیاورده اید برای رفتن به شرکت بهتر و نقد کردن آن تجربیات در کار کردن برای دیگران. شما این تجربیات را بدست آورده اید تا مسیر راه اندازی کسب و کار خودتان را هموار کنید.
آیا کار تمام شده است و من دیگر میتوانم از فردا کسب و کار خودم رو راه اندازی کنم؟ قطعا خیر. در این مسیر شما هنوز با مفهوم پول آشنا نشده اید. باید در طی این مسیر به صورت فوق برنامه آموزشهایی در مورد مفهوم پول، بازاریابی، فروش و سرمایه بدست آورید. حالا کمی هم باید درمورد مسائل حقوقی مربوط به کسب و کارها اطلاعات کسب کنی و مشورت کنی.
پس برعکس آن چیزی که در بین عموم مطرح هست داشتن ایده از نظر من تقریبا هیچ ارزشی ندارد. در اصل داشتن تجربه ی کافی در مدیریت کردن چندین نفر و چندین پروژه بصورت همزمان و همچنین داشتن دانش مناسب از پول و نحوه ی عملکرد آن شما را می تواند در راه اندازی یک کسب و کار موفق بکند.
عالم عامل عاشق باشید.
حمیدرضا معدنی
مطلبی دیگر از این انتشارات
تفکر دیزاین در کسبوکار
مطلبی دیگر از این انتشارات
تقسیم سهام بین موسسان استارتاپ
مطلبی دیگر از این انتشارات
7 استارتآپ عجیب و غریب، بخش پایانی