آسمانم

آسمانم چه شده؟
نکند غم داری؟
چهره‌ات گرفته است، نکند که دلِ تو تنگ شده؟
نکند پرنده‌ای در دلِ تو، به قفس افتاده؟
یا شاید، کاسه‌ی عشقِ تو لبریز شده؟
به زمین دل بستی؟
به چمن‌ها، دشت‌ها، جنگل‌ها؟
به درختانِ بلند؟
آسمانم چه شده؟
نکند ماه دوباره، تو را افسون کرده؟
نکند پرنده‌ای در گوشَت، غم خوانده؟
نکند خسته شدی از دلِ خود؟
نکند می‌خواهی، کسی دیگر باشی؟
آسمانم گر هوای دلِ تو ز ابرِ غم سنگین است،
مشکلی نیست اگر،
اشک‌ِ مرواریدت،
بر زمین بوسه زند
حق داری،
نکند می‌ترسی؟
می‌ترسی که فراموش شوی؟
گر ز یادِ کل عالم بروی،
من باز هم،
تو را خواهم خواند
چرا که خواندنی‌ترین شعرِ منی
و بوسه‌های تو،
نفس‌های مرا می‌سازند
چرا که خواندنی‌ترین شعرِ منی.

(عکس از زمانی که رفته بودیم مشهد)
(عکس از زمانی که رفته بودیم مشهد)