رابطه خود با مرگ را اصلاح کنیم

عنوان این فایل صوتی را گذاشته‌ام رابطه خود با مرگ را اصلاح کنیم. البته شاید این عنوان مقداری ترسناک باشد و یا حتی قدری مبهم. یعنی چی رابطه خود را با مرگ درست کنیم؟ منظور من از رابطه با مرگ دو چیز است: اول شناخت درست نسبت به چیستی مرگ؛ و دوم تنظیم زندگی بر اساس واقعیت مرگ.

خوب این روزهایی که ایران اسلامی درگیر جنگی ناجوانمردانه با اسرائیل و آمریکا شد؛ همه ما شرایط جنگی را با تمام سلول‌هایمان احساس کردیم. چه بسا بعضی از ما شب‌ها به هیچ عنوان نتوانستیم بخوابیم و مدام درگیر صدای وحشتناک پدافند هوایی بودیم. شاید برای برخی از ما اینجور بود که هرلحظه مرگ را نزدیک خودمان احساس می‌کردیم و صبح‌به‌صبح از هم خبر می‌گرفتیم که سالم هستیم یا نه. گرچه گاهی استرس روانی و فشار روحی این دوازده روز بیشتر و بالاتر از واقعیت جنگ بود و این ضریب‌دادن‌هایی بود که رسانه برای ما در اخبارش ایجاد می‌کرد؛ اما بهرحال شرایط کم‌خطری را سپری نکردیم و تعدادی از عزیزان ما شهید یا مجروح شدند. در این مدت افراد زیادی را دیدم که در مسئله مرگ و مردن دچار چالش ذهنی هستند. شاید تا پیش از آن در شرایط امن جامعه که واقعا نعمت ناشناخته‌ای برای همه ما بود، خیلی از ما قیافه می‌گرفتیم که با مرگ مشکلی نداریم و مردن برای ما مسئله‌ای حل شده و راحت است. اما سر بزنگاه نشان دادیم که اتفاقا خیلی از این حرف‌ها فیلم بوده و ما اصلا برای مردن آمادگی نداریم. البته طبیعتا مرگ به عنوان پدیده‌ای ناشناخته، در متن خود جنسی از ترس و نگرانی دارد و طبعا هیچکسی از مرگ خوشش نمی‌آید؛ ولیکن نگاه روشن و درست به این پدیده می‌تواند ما را در برابر هراس‌های کاذب ایمن کرده و حتی تنظیمات زندگی‌مان را به کمال برساند. ما اگر انسان را دو جزئی بدانیم تکلیف‌مان با مرگ روشن می‌شود. یک جزء ما جسم مادی ماست و یک جزء ما روح آسمانی ماست که از طرف خدا در این جسم بارگذاری شده است. جسم صرفا یک محمل و یک وسیله است که در مدت زندگی دنیایی بتواند روح را حمل کند و به روح کمک کند با ابزارهای مادی موجود در دنیا خدا را طاعت و بندگی کند. این مدت حضور؛ در دنیا محدود است؛ و اساسا این دنیا صرفا حکم همان وسیله موقت را دارد که روح تعالی پیدا کند و بتواند به خدا بازگردد. حالا مرگ چیست؟ مرگ همان نقطه جدایی روح از بدن است. یعنی همان نقطه پرواز. تازه اصل و اساس زندگی بعد از این پرواز حاصل می‌شود. با این نگاه نه تنها مردن، امری ساده و بدیهی تلقی می‌کند بلکه خیلی هم جذاب و زیبا می‌شود؛ البته به شرطی که انسان بتواند در مدت زندگی دنیایی، به واسطه جسمش، روح را خوب پرورش بدهد و به رشد برساند. با این مدل نگاه می‌توان رابطه با مرگ را اصلاح کرد و ضمن مرگ‌اندیشی دائمی، قدر ثانیه‌های زیبای زندگی را هم دانست و از لحظه‌لحظه‌ آن با متانت و جرأت به نفع آن دنیا استفاده کرد. پس عجالتا بپذیریم که باید مرگ را بپذیریم و هرلحظه برای آن آمادگی جدی و آگاهانه داشته باشیم.