پارسی‌گویانِ باستان زبانِ خویش را چه می‌نامیدند؟

بزرگمهر لقمان: امروزه، بیشتر، زبانِ پارسیِ روزگارِ هخامنشیان را «پارسیِ باستان» و روزگارِ پس از آن تا فروافتادنِ ساسانیان را «پهلوی» نامند، لیک پارسی‌گویانِ باستان، خود، زبانِ خویش را چنین نمی‌خواندند. همه این نوشته از تارنمای بزرگمهر لقمان برداشته و اینجا گذاشته شده است.

نامِ زبانِ پارسی به روزگارِ هخامنشی

گویشورانِ زبانِ پارسیِ باستانْ زبانِ خویش را پارسه (pārsa) ’پارسی‘ و اَیریه (airya) ’آریایی‘ می‌گفتند. داریوشِ بزرگ، شاهنشاهِ هخامنشی، در بندِ هفتادمِ سنگ‌نبشته‌ی سه زبانه‌ی خود در بیسْتون چنین گوید: پارسیِ باستان:

θātiy dārayavauš xšāyaθiya vašnā ahuramazdāha ima diipi[p]i[θm] taya adam akunavam patišam ariyā.
فرماید داریوش شاه: به کامِ هرمزد، این نبشته که من کردم پس به «آریایی» بود.

ایلامی

Idariyamauš Isunki nanri zaumin duramazdana Iú htuppime daae ikki huuttá harriiama.

داریوش شاه گوید: به کنشِ ایزدیِ هرمزد، من نبشته‌ای دیگر کردم به «آریایی».

نامِ پارسی به روزگارِ ساسانی

پارسی به روزگارِ ساسانیان پارسیگ (pārsīg) نامیده می‌شد.

پارسیگ، که بیشتر به نام پهلوی شناخته می‌شود، زبانِ میانجی در سرزمینهای ایرانی تا فروپاشیِ شاهنشاهیِ ساسانی (در سده‌ی هفتم ترسایی) می‌بوده است.

در سده‌ی هفتم ترسایی به چَم در سده‌ی هفتم میلادی است.

در (نَسَک) «خُسروِ کوادان و ریدَکی» (husrav ī kavādān ud rēdak-ē)، بندِ پنجاهم، این زبان به روشنی «پارسیگ» خوانده شده است:

HKR 50: anārgēl ka abāg šakar xvarend, ped hindūg nārikēla xvānend, ud ped pārsīggōz ī hindūg xvānend.

نارگیل که با شکر خورند، به هندی (سنسکریت) ناریکیله خوانند، و به «پارسیگ» گردوی هندی خوانند.

نمونه‌ای دیگر، از «پُرسِشهای اِمیدِ اَشَوَهیشتان» (pursišnihā ī emēd ī ašavahištān):

PursEA 13,5: hāθra vāz-ē ī abestāgīg; ped ēvāz ī pārsīg frasang xvānend

«هاثره» (یا hāθra) واژه‌ای اوستایی [است]؛ به زبانِ «پارسیگ» فرسنگ (frasang) خوانند.

نگاره ای از مردانِ پارسی به روزگار ساسانی (سده چهارم ترسایی)، به دست آمده از کاوشهایِ تل سفیدک
نگاره ای از مردانِ پارسی به روزگار ساسانی (سده چهارم ترسایی)، به دست آمده از کاوشهایِ تل سفیدک

پارسیگ (pārsīg) از افزودنِ پسوندِ گزارواژه‌سازِ[=صفت‌ساز] īg– (سپس‌تر ī–) به نام‌واژه‌ی پارس (pārs) ساخته شده است. آریاییِ (= پارسیِ باستانِ) آن –pārsa است که به هم به چِمِ پارس باشد و به هم به چمِ پارسی. سنسکریت آن نیز (pārasīka– (पारसीक بُوَد؛ و نیز به فرهنگ یا واژه‌نامه‌ی سنسکریت ـ پارسی گویند: pārasī-nāmamālā. همچنین، در زبانِ بلخی به پارسی παρσιγο و παρσαγγο می‌گفتند. به سُغدی به پارسی «پارسیک» (pārsīk) گفته‌اند. در ارمنی هم به پارسی «پارسیک» گویند: պարսիկ.

زبان های ایرانی

کنون، نمونه‌هایی از کاررفتِ پارسیگ در نوشته‌های پارسیگ‌:

از (نَسک) درختِ آسوری (draxt asurīg):

DA 41: pārsīg mardōm.
مردمانِ «پارسی».

از (نَسک) نوشته‌های تُرفان:

TM 3: abzaxyā ī pārsīg.
اَبْزَخیای «پارسی».

از (نَسک) بُندَهِش (bundahišn):

Bd 240: sāl ī pārsīg.
سالِ «پارسی».

درباره‌ی زبانِ پهلوانی

زبانِ پهلوانی یا پارتی ـ واژگونه‌ی زبان پارسی که برآمده از پارس است و در گروهِ زبانهای ایرانیِ نیمروزِ دوشَستَری[=جنوبِ غربی] جای دارد ـ برآمده از خراسان است و در گروهِ زبانهای ایرانیِ اَباخترِ دوشَستَری[=شمالِ غربی]جای گرفته است.

گویشورانِ این زبان زبانِ خویش را «پهلوانی» می‌خواندند. گواهی از نوشته‌های تُرفان:

TM 2 I : kē pahlavānīg dibīrī ud ezvān dānist.
آن که دبیری[=کاتبی] و زبانِ «پهلوانی» [می‌]دانست.

پهلوانی (pahlavānīg) از پَهلَو یا پَهله (pahlav/ pahlō) آید که خود از ریشه‌ی parθau̯a* است. آریاییِ (= پارسیِ باستانِ) آن پَرثَوَ (–parθava) باشد که هم به چمِ پَهلَو، پَهله و پارت است و هم به چمِ پهلوانی و پارتی. سنسکریت آن نیز (pahlavāḥ (पह्लवा بُوَد.

«پهلوی» نامِ کدامین زبان تواند بود؟

نامِ «پهلوی» بیشتر درخورِ نامِ زبانِ پهلوانی یا پارتی است تا پارسیگ.

فرجامِ سخن

همان‌گونه که کمترکسی سَنسکریت (saṃskṛta) را هندیِ باستان خواند و پراکریت (prākṛta) یا هر گویشِ بومیِ همریشه با سنسکریت را هندیِ میانه، شایسته بُوَد پارسیِ باستان را «آریایی» و یا «پارسه» و پارسیِ میانه را «پارسیگ» خواندن.

به زبان پارتییان (دوران اشکانیان) پهلوانی (یا پهلوانیک) گویند و به زبان ساسانیان پارسیگ (یا پارسی میانه) گویند.

همه این نوشته از این پیوند و نگاره درون آن، تارنمای بزرگمهر لقمان، برداشته و اینجل گذاشته شده است.