جنایت شرعی
ابراهیم ایرج زاد را با تابستان داغ شناختم. درامی معمولی و اعصاب شکن که ناباورانه در سیزده رشته، نامزد سیمرغ بلورین در سی و پنجمین دوره جشنواره فجر شد. از جمله بهترین کارگردانی. حالا قدم دوم ایرج زاد در ساخت فیلم بلند، فیلمی سیاه از زندگی نه چندان جذاب یک قاتل سریالی متعصب به نام سعید حنایی است. قدمی رو به جلو که (حتی با وجود یخ بودن متن) میتوان گفت به مراتب از تابستان داغ جلوتر است.
صحنه افتتاحیه عنکبوت، دومین ساخته ابراهیم ایرج زاد، یک افتتاحیه خوب برای معرفی شخصیتش است. خانه ای نیم ساخته که سعید در حال گچ کاری دیوارهای گِلی آن است. دیوارهای بی قواره و زشت که با پوششی سفید، زشتی و سستی خود را پنهان میکنند. درست مانند اعمال زشت حنایی که با عنوان اصلاح انجام میدهد. بعد از اتمام کار با دیدن جوان کارگر که لخت شده و تن خود را شست و شو میدهد، به او تذکر میدهد که "اینجا جای لخت شدن نیستا!". شریعتمداری تعصب گونه حنایی، او را وادار میکند تا به هر شکلی که دوست دارد به دیگران درس ناقص اخلاق دهد. همین نیز باعث فروپاشی اخلاقی و اجتماعی او میشود.
عنکبوت در سیاهی مطلق روایت میشود. خیابان های تاریک و سیاه شهر، موتورسواری ساده و سیاه دل، زنانی که از هرزه گردی هیچ ابایی ندارند، زندگی سخت، مادری که باعث فرو رفتن فرزند در چاه جنایت میشود. عنکبوت در اجرا، حرف برای گفتن کم ندارد. هدایت بازیگر و پردازش شخصیت های اصلی درست است. بازی شیرین یزدان بخش به عنوان مادری سلطه گر و مشوق جنایتهای حنایی، در سطح بالایی قرار میگیرد. حرکات دوربین، قاب های بسته از پشت سر قربانیان، شوک لحظه حمله را به درستی القا میکند. محسن تنابنده در قامت آدمکشی که به کارش افتخار میکند، بازی درستی را ارائه میدهد. موسیقی درخشان حامد ثابت (که بی نقص ترین فاکتور فیلم است) به کیفیت و القای وحشت صحنه های قتل افزوده است. با این حال فیلم حلقه ای مفقوده دارد. حلقه ای که یخ بودن متنش، فقدانش را تشدید کرده و آن، چیستی و چرایی شخصیت زنان خیابانی است. شاید بتوان گفت، کامل ترین شخصیت خیابانی خلق شده در فیلم، قربانی نجات یافته باشد، که آن نیز با گفتگویی ساده و رفتاری کاملا نرمال و عادی، هرزه بودنش را به علت مشکلات مالی توجیه میکند. ضعیف ترین شخصیت فیلم نیز، قربانی اول، با بازی نه چندان کامل ماهور الوند است که فقط طلب دستمزد کار نکرده اش را دارد و هیچگونه خط استانداردی برای معرفی ندارد. آسیب شناسی یک ناهنجاری اجتماعی، فاکتوری است که در چنین آثاری باید با دقت انجام گیرد و در اینجا فقط به قتل ها اشاره شده و در حد ایده است. البته از شانزده قتل فقط سه قتل در فیلم نشان داده میشود و مابقی پلان های کوتاهی است از جنازه های رها شده در شهر که حتی عنکبوتی نیز نیستند!
دستگیری حنایی در فیلم، صحنه بازجویی وی توسط دادستان، همگی به گونه ای طراحی شده که شخصیت وی را مردی "شست و شوی مغزی داده شده" جلوه میدهد. "همه از ما یاد میکنن". دیالوگی که حنایی چند بار در صحنه ملاقات با همسرش به کار می برد. "من به احکام عمل کردم". حنایی از شغلش در پاکسازی جامعه بهره میگیرد و چهره زشت قتل های فجیع و دلخراشش را با گچ کاری و سفید کاری شرعی، ماست مالی میکند. مردی متعصب و خودمانی تر بگویم، جوگیر که گمان می برد با اعمالش به بهشت برده میشود. چرا که حین ارتکاب جرم، مفسدین را دستگیر و فی الفور حکم مجازاتشان را صادر کرده است. حتی صحبت با دادستان که خود یک روحانی درس خوانده است، او را متقاعد به گناهکار بودن نمیکند و همچنان "طبق احکام" عمل کرده است. صحنه پایانی و خوش لعاب فیلم که کاغذهای دستنوشته حنایی از توصیفات قتلهایش، در آتش در حال سوختن هستند، به شکلی نمادین، گناهکار بودن و سوزانده شدن وی در آتش دوزخ به سبب اعمالش را القا میکند.
حنایی شباهت هایی جزئی به ریدلر در فیلم بتمن مت ریوز دارد. تنها تفاوت و البته مهم ترین تفاوت این دو، عمیق و تامل برانگیز بودن قتل ها، معماها و اهداف ریدلر است که لایه لایه و به خوبی چیده و پرداخته شده. به طوری که ما کاملا در دوراهی بین اخلاق و عدالت و مبارزه با فساد قرار میگیریم. ولی در عنکبوت اینطور نیست. هر چقدر که زنی به فسق و فجور بپردازد، مردی عادی مانند حنایی، اجازه قتل یا محاکمه او را نخواهد داشت مگر در چهارچوب شرع و با دخالت قانون رسمی کشور. به همین سادگی.
مطلبی دیگر از این انتشارات
جنگ نامتناهی، فیلمی که همه را راضی کرد
مطلبی دیگر از این انتشارات
رنگینکمانها در سریال تدلسو!
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی فیلم فینچ: یک ملودرام آخرالزمانی زیبا