«دنبالهروِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
فیلم "برای دوشنبه چه اتفاقی افتاد؟": طرح سهمیهبندی فرزندان!
مقدمه:
این یادداشت، فقط نظر شخصی یک علاقهمند به فیلم و سینما است، نه یک نقد حرفهای، تکنیکی و کارشناسانه.
برخی از فیلمها به ظاهر تخیّلی هستند ولی خیلی هم دور از تصوّر و واقعیت نیستند. از جمله این فیلمی که امشب میخواهم در مورد آن یادداشتی بنویسم.
نکته: توصیه میکنم برای کسب اطلاعات در مورد این فیلم، به ویکی پدیا مراجعه نکنید. چون ماجرای فیلم را تا حدودی لو داده است.
یادنوشتی بر فیلم "برای دوشنبه چه اتفاقی افتاد؟"
فیلم "برای دوشنبه چه اتفاقی افتاد؟"، دست گذاشته است روی بحران افزایش جمعیت و کمبود شدید منابع تغذیهی مردمِ زمین. بحرانی که همین الان هم کم و بیش داریم با آن دست و پنجه نرم میکنیم. فیلم از بیست سال بعد یعنی سال ۲۰۴۳ شروع و تا پنجاه سال بعد یعنی سال ۲۰۷۳ ادامه مییابد.
ماجرا از جایی شروع میشوند که روند رو به رشد تولید محصولات کشاورزی دستکاری ژنتیکی شده برای سیر کردن شکم مردم کرهی زمین، باعث تولّد فرزندان ناقص و یا رشد چندبرابری چند قلوزایی شده است و همین دنیا را با مشکلی جدّی روبرو کرده است. کار که به اینجا میرسد یک خانم به اصطلاح دانشمند طرح "سهمیهبندی فرزندان" را پیشنهاد و به تصویب میرساند که بر اساس آن، هر خانواده فقط میتواند یک فرزند داشته باشد و چنانچه فرزند دیگری متولّد شود، آن فرزند را به خواب طولانی خواهند فرستاد تا شرایط مساعد برای زندگی او فراهم شود!
در راستای این طرح، تیزری هم از در و دیوار پخش میکنند که یک فرزند بس است و فلان و بهمان و در آن مرد مهربانی را نشان میدهند که دارد کودکی را به خوابگاه مخصوص میفرستد.
در این میان، زنی به نام «کَرِن سِتمَن»، به صورت پنهانی، هفت دخترِ همسان به دنیا میآورد و در حین زایمان از دنیا میرود. پدر برای اینکه هر هفت قُل را نگهدارد، برای آنها در داخل خانه اسامی شنبه، یکشنبه، دوشنبه، سهشنبه، چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه و برای خارج از خانه یک اسم «کَرِن سِتمَن» را انتخاب میکند. امّا دنیا تحت کنترل شدید امنیتی است و هر کس با دستبند الکترونیکیاش کنترل میشود. پدر برای اینکه فرزندانش از دنیای بیرون دور نمانند، به سن مدرسه که میرسند، روزی یکی از آنها را روانهی جامعه میکند. هر کدام هم که بیرون میروند، به محض بازگشت، بقیه را از آنچه در طول روز پُشت سر گذاشته است، مطلع میکند تا هر کدام در روز بعد، زندگی «کرن ستمن» واحد را ادامه بدهد.
نویسندهی باهوش فیلم، در همان ابتدای فیلم یک چالش درست میکند، یکی از بچهها در روزی که نوبتاش نیست و خواهر دیگرش هنوز بیرون است، برای اسکیتبازی، از پنجره به بیرون میپرد. دلهره خواهران و مخصوصاً پدر خانواده را در بر میگیرد. خواهرِ فرمانگریز در حالی به خانه بر میگردد که دستش به شدّت زخمی و یک بند از انگشت یکی از دستانش را از دست داده است. پدر میگوید: «گفتم که، هر اتفاقی که آن بیرون برای یکی از شما بیفتد، باید برای بقیه هم بیفتد!» و دست به ساطور شده و همان بندِ انگشتِ شش دختر دیگرش را نیز قطع میکند.
دیگر به ماجرای فیلم اشاره نمیکنم. برای اینکه اشتیاق مشاهدهی آن را از دست ندهید.
از نقاط قوّت فیلم، بازی بازیگر سوئدی فیلم، خانم «نومی راپاس» است. در کنار کارگردانی که به خوبی توانسته از این خانم بازیگر، هفت نقش متفاوت بگیرد و نویسندهای که توانسته با نوشتهی خوب خود، برای هر یک از این هفت خواهر، شخصیّتی با رفتار و گفتارِ متفاوت، تعریف کند و دستاندرکاران جلوههای ویژه که توانستهاند این هفت خواهر را که همگی یک نفر هستند را خیلی باورپذیر در کنار هم بنشانند.
از نقاط ضعف فیلم: چگونه میشود که تا پنجاه سالِ دیگر، علم تا این حدّ پیشرفت کرده است ولی هیچ تغییر خاصی در البسه و وسایلِ نقلیه، رخ نداده است؟ چگونه میشود از پنجرهی طبقهی چندم یک ساختمان به داخل سطل زبالهی خالی پرید و بعد هم بلند شد و دوید؟ ولی این ضعفهای نه چندان مهم باعث نمیشوند که شما این فیلم مهیّج علمی_تخیّلی را با ایدهی جذّابش، محض ترشح هورمون اپینفرین یا هورمون آدرنالین هم که شده است، نبینید.
برای افزایش حس کنجکاوی شما و اشارهای ملیح به پایان فیلم، فقط به این شعر فردوسی اشاره میکنم:
ندارد نگه رازِ مردم، جهان
همان به که نیکی کنی در نهان!
البته این شعر را در غالب موارد، اینطوری آوردهاند:
ندارد نگه راز مردم زبان
همان به که نیکی کنی در جهان!
- با توجه به تیتر رسانههای این روزها و ماجرای پیچیده و قابل بحثِ حاجیه خانم "کاترین شکدم"، همان طورِ اوّل، اینروزها بیشتر به درد میخورد و طلا که پاک است چه منّتش به خاک است!
دو مطلب گذشته:
حُسن ختام:
مطلبی دیگر از این انتشارات
خفه شو و لذت ببر!
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی یک فیلم به شدّت تماشایی به سبک دست انداز!
مطلبی دیگر از این انتشارات
پرسونا