«دنبالهروِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
فیلمِ "نه روز": انجامِ مصاحبه برای دریافتِ مجوّزِ تولّد!
مقدمه:
این یادداشت، فقط نظر شخصی یک علاقهمند به فیلم و سینما است، نه یک نقد حرفهای، تکنیکی و کارشناسانه.
برای دستاندازِ خُرد و خاکشیر، فیلم خوب، فیلمی است که ایدهای نو، خلّاقانه و چارچوبشکن داشته باشد و خیلی شبیه فیلمهای دیگری که تا پیش از آن دیده است، نباشد. فیلم «نه روز» از این جنس فیلمها بود. برای همین وقتی آنرا تماشا کردم، نتوانستم واکنش نشان ندهم. بخش زیادی از این یادداشت را تا پاسی از شب و پس از تماشای همین فیلم نوشتم.
یادنوشتی برای فیلم "نه روز":
در فیلمِ "نه روز" سیاهپوستی تنومند، مهربان و جدّی که قبلاً یکبار زندگی کرده است، مسئول مصاحبه با روحهای مشتاق برای دریافت مجوّز تولد در دنیا است.
او در ساختمانی میانِ بیابان، مشغول تماشای تلویزیونهایی است که زندگی را از چشمانِ منتخبین پیشینِ او برای تولّد، نشان میدهند. همین که یکی از منتخبین میمیرد، صفحهی تلویزیون مربوط به او، رنگینکمانی شده و بوق تعطیل میزند. چیزی مثل این، ولی نه با این وضوح!:
در چنین مواقعی او باید با چند روحِ داوطلب برای تولّد، مصاحبه و از میان آنها یکی را که لایقِ زندگی در دنیا میبیند را انتخاب کند. مرگ ناگهانی و غیرقابل باور یکی از منتخبین پیشینِ او، تاثیر زیادی بر روی آقای مصاحبهکننده میگذارد. تا جایی که بر سختگیری و هراس او در سنجش میزان لیاقت روحها، برای تولّد، افزوده میگردد. این سختگیری و ترس وقتی بیشتر میشود که او درمییابد مرگِ منتخبی که ۲۷ سال زندگی او را از تلویزیون تماشا میکرد، ارادی بوده است.
روحها پای تلویزیونهای مصاحبهکننده نشسته و زندگی روحهایی که قبلاً انتخاب شدهاند را مینگرند. مصاحبهکننده در میان تماشای فیلمها، روحها را با طرح سوالاتی فلسفی و عمیق، و قرار دادن در دوراهیهای اخلاقی، به چالش میکشد.
مصاحبهکنندهی مهربان وقتی روحی را که لایق تولّد و زندگی در دنیا نمیبیند و جواب رد به او میدهد را به دریافتِ «یک لحظهی لذتبخش که دوست دارد آنرا تجربه کند» مهمان میکند. کاری که مصاحبهکنندگان دیگر برای روحهای مردودی، نمیکنند.
روحی که مردود میشود، اشک میریزد و التماس میکند که ای کاش یک فرصت دیگر به او داده شود ولی این اتفاق ممکن نیست. مصاحبهکننده برای به دست آوردن دل روحهای مردود، از آنها میخواهد یکی از لحظههایی که تصویر آن را از تلویزیونها دیدهاند و دوست دارند تجربه کنند را برای او بنویسند تا امکان تجربه کردن آن لحظه را برایشان فراهم کند. فیلم سرشار از سکانسهای قابل تامّل است ولی لذّت تماشای فیلم در سکانسهای مربوط به این بخشها، واقعاً وصفناپذیر و فرمواش نشدنی است.
در تصویر زیر، مصاحبه کننده و دستیارش را نظاره میکنید که دارند بستر دریافت تجربهی لذّت بخش "کنار ساحل بودن" را برای یکی از روحهای مردود فراهم میکنند:
جالب است ما انسانهای متولّد شده، یک عالمه از این لحظات زیبایی که روحهای مردودی خواهان تجربهی آن هستند، در دست و بالمان ریخته است، ولی هیچ توجهی به آنها نداریم.
جملات رد و بدل شده در فیلم گاهی اینقدر عمیق بودند که برای فهم و درک بهتر و بیشتر آنها، مجبور میشدم چندین مرتبه فیلم را به عقب برگردانم تا با گوشی شنواتر و حواسی جمعتر آن جملات را بشنوم.
دیدم که برخی فیلم "نه روز" را با انیمیشن "روح" مقایسه کردهاند. به نظرم انیمیشن روح را نباید با این فیلم قیاس کرد. شاید این فیلم با هزینهای بسیار پایینتر از انیمیشن "روح" تولید شده باشد ولی در سیلی زدن به گوش مخاطبِ خوابزده و گیر کرده لایِ چرخدندههای روزمرگی، چند گامی جلوتر است. سیلی زدن برای گفتن این جملات:
آهای انسان مثلاً تولّدیافته!
زندگی اینقدرها که تو فکر میکنی، بیمعنا نیست. دنیا به ایناندازه که تو میبینی، زشت نیست!
تماشای این فیلم شاید به خواندن بیست کتاب خوب و گذراندن ساعتها دورههای انگیزشی، بیارزد.
فکر میکنم در آینده شاهد فیلمهای خوب و اثرگذار بیشتری از "ادسون ادا"، نویسنده و کارگردان "ژاپنی-برزیلی" و جوان این فیلم خواهیم بود.
نقطه ضف:
روند بسیار کند، گُنگ و خستهکنندهی ابتداییِ فیلم را شاید بتوان یکی از محدود نقطهضعفهای فیلم دانست. امّا پس از گذشت هر دقیقه از فیلم و رفع ابهام از دقایق پیشین، مخاطب ولع بیشتری برای تماشای ادامهی فیلم پیدا میکند.
تصاویر با وضوح پایین که از تلویزیونهای قدیمی، از نگاه روحهای متولّد شده میبینیم، در نگاه اوّل شاید نقطهضعف به نظر برسند. ولی با نگاهی دقیقتر میتوان به عمدی بودن این کار از سوی کارگردان پی بُرد:
- وضوحِ تصاویر نباید اینقدر بالا باشد که روی روحهای متولّد نشده تاثیر گذاشته و آنها را برای تولّد، مشتاقتر از اینی که هستند بکند.
- تصاویر خشدار و با وضوح پایین، باعث میشود که روحهای داوطلب تولّد، به جای جذب شدن بر روی زیباییهای ظاهری و بیفایدهی مردمانِ دنیا، بر روی کشف خوشبختیهای به ظاهر کوچک و لحظات با معنیِ زندگی آنها، تمرکز کنند.
نکته:
بارها گفتهام که: اسپویل کردن یا فاش ساختن داستان و مفهومِ فیلمهای خوب، امری بعید و غیرممکن است، بنابراین با خیال راحت و صبورانه به تماشای این فیلم بنشینید تا آنچه را که باید، از آن دریافت کنید.
دو مطلب گذشته:
دوستان علاقهمند به "نوشتن"! به گاهنامهی شماره بیست و دو، سر بزنید و برای موضوعات مطرح شده در آن مطلب بنویسید و در صورت برندهشدن، کتاب جایزه بگیرید.
توضیح:
- علّت عدم فهرست کردنِ مجدد پُستهایی که تاکنون برای گاهنامه نوشته: اقدام دورهی گذشتهی برخی از دوستان در حذف بدونِ اطلاع و بیخبرِ پُستهایی بود که برای گاهنامه نوشته بودند، است.
- این فهرست را، به شرط حیات و دور ماندن از ممات، در اواخر ماه فروردین و پس از رفع تردیدِ دوستان در حذف یا عدم حذفِ پُستهایی که برای گاهنامه نوشتهاند، منتشر خواهم کرد.
خواهش:
دوستان برنده در گاهنامه "دستانداز" و سایر دوستان عزیز که درخواست کتاب داده بودند، لطف کنند در صورتی که کتاب یا کتابهای درخواستیشان به دستشان رسیده است، با یک ایمیل به بنده اطلاع بدهند تا خیالم راحت شود. متشکرم.
از دوستی که "راوندرمانی اگزیستانسیال" اثر "اروین دِ.یالوم" را درخواست داده بود، چند بار با ایمیل "نام کاربری ویرگولشان" را درخواست کردم ولی متاسفانه جوابی دریافت نکردم. همچنان منتظر پاسخ هستم.
اگر وقت دارید: به نوشتههای هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، لطفاً دست دست نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسمِالله.
حُسن ختام: گوش بده حالت عوض شه!
یک قطره مروارید روی گونهات هست که باعث شد در طول شب به جستجوی اسرارِ عشق بپردازم تا بدانم اثر آن چیست...
- اگر دوستی در ویرگول فعّالیت میکند که قادر است این ترانهی عربی را صحیح و کامل به فارسی برگرداند، لطفاً این کار را انجام دهد. سپاسگزارم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چشمهی باکره?
مطلبی دیگر از این انتشارات
نگاهی به فیلم غمانگیز هرگز رهایم مکن
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد و تحلیل فیلم The last temptation of christ آخرین وسوسه مسیح