من روژان سری هستم. روزنامهنگار، نویسنده و متخصص محتوا. چند سال در حوزه رسانه کار کردم و حالا سعی میکنم با نوشتن، اطرافم را جای بهتری برای زندگی کردن و باد گرفتن کنم.
فقط آن چیزهایی که مهماند! چگونه بفهمیم کدام هدفهای برنامهریزیمان «واقعا» اهمیت دارند؟
«تا مهر ماه قرار است ده کیلو وزن کم کنم. چاق؟ نه. هیچوقت چاق نبودم. هنوز هم چاق نیستم. ولی این روزها وزنم از همیشهی خودم بیشتر شده. این دکتر را هم دوستم معرفی کرد. دوستم و همکارم و دوست دوستم که همه پیش او رفتند و بعد از چند ماه باربی شدند. آها الان یادم افتاد، این خانم اصلا دکتر نیست. کارشناس تغذیه است. ولی هر هفته تو را روبرویش روی یک صندلی مینشاند و میگوید کفشهایت را در بیاور. بعد بدون کفش میروی روی ترازو و میبینی چقدر وزن کم کردهای.
اگر وزن اضافه کرده باشی هم موهای شرابیاش را میاندازد پشت گوش و اخم میکند. بعد هم از مطب میآیی بیرون و میان وعده هلو و بیسکوییت جو و موز میخوری و شامت میشود یک کاسه ماست و خیار تا وزنی را کم کنی که اصلا نیازی به کم کردنش نداشتی»
این وضعیتی بود که از مهر تا شهریور 98 داشتم. هر هفته و به مدت پنج هفته. من میخواستم لاغرتر از چیزی که هستم بشوم. کاری که همه میگفتند به آن نیاز نداری. من اما به شدت پیگیر این کار شده بودم و در نهایت هم به خاطر این که حوصلهام در رژیم سر میرفت رهایش کردم. تا حالا به این فکر کردهاید که چقدر از کارهایی که میکنیم، کارهایی هستند که واقعا میخواهیم انجامشان بدهیم؟ آیا موفقیتمان مال خود خودمان است؟
اصلا موفقیت یعنی چه؟
بیشتر ما در کودکی، پدران و مادرانمان را نمود عینی موفقیت میبینیم. پدر میتواند خودش دوچرخه را تعمیر کند، مادر میتواند ساعتها بیخواب آلودگی رانندگی کند. راستش را بخواهید تعریف شخصی من از موفقیت هنوز هم این مفاهیم را در برمیگیرد. "از پس کاری بر آمدن" به نظر من یعنی موفق بودن، هر چند در دایرهای محدود. موفقیت به شکل کلی اما دو تعریف دارد: موفقیت عینی و موفقیت ذهنی
موفقیت عینی همان طور که از اسمش مشخص است، با عناصری سنجیده میشود که همه بتوانند آنها را با چشم ببینند. مسائلی مانند ارتقا شغلی، خرید یک خانه بزرگتر یا پوشیدن یک کفش بهتر. وقتی شما از یک کارشناس به مدیر بخش ارتقا مییابید "موفق" شدهاید، این چیزی است که برای همه قابل مشاهده است. یک موفقیت عینی. موفقیت ذهنی اما کمی متفاوت است.
شما در همین ارتقا شغلی، اگر از شغلتان رضایت قلبی نداشته باشید، حالتان خوب نباشد یا چیزی در رفتار همکاران برایتان آزاردهنده باشد موفقیت ذهنیتان در خطر است.
آرزوها با اهداف فرق دارند
بیایید یک مثال خیلی ساده بزنیم.