محتوای راهرو توسط گروهی از نویسندگان و مترجمان متخصص در نویسش تولید میشود.
چگونه از زندگی در روابط پایانیافته رهایی یابیم؟
انسانها ذاتا موجوداتی اجتماعی هستند و برای رسیدن به آرامش، خوشبختی و تحقق رویاهایشان به دنبال همنشینی با دیگران میگردند. در میان روابط پر شماری که هر یک از ما با افراد پیرامونمان ایجاد میکنیم، عده معدودی هستند که دوست داریم روابطمان را با آنان عمیقتر کنیم و پیوندی عاطفی را در کنارشان شکل دهیم. گاهی اوقات انتخابهای ما در این موارد مثمر ثمر واقع میشوند و به نتایج دلخواهمان میرسند، اما گاهی اوقات نیز این انتخابها ما را سرخورده میکنند و پشیمانی به همراه دارند. به هر حال انسان جایز الخطاست و چنین چیزی در زندگی همه ما ممکن است اتفاق افتاده باشد.
اگر رابطه به سرنوشت دوم ختم شود و شما تصمیم به پایان دادن آن بگیرید، ممکن است هنوز همه چیز برایتان تمام نشده باشد. یک سال از اتمام رابطه گذشته و هنوز خود را باز نیافتهاید. انگار جسمتان در لحظه اکنون است اما ذهنتان در سالهای پیش گیر کرده و در رابطهای که دیگر وجود ندارد و مرده است، قرار گرفته. در این شرایط چه باید کرد؟ چطور با احساساتمان کنار بیاییم و قبول کنیم که پیوند عاطفی ما دیگر تمام شده و باید خود را از این موقعیت آزاردهنده نجات دهیم؟ با با همراه باشید تا در این مقاله به این پرسشها جواب دهیم.
چرا قطع روابط انقدر دردناک هستند؟
یکی از لذت بخشترین احساساتی که همراه با نزدیک شدن به یک فرد در شما ایجاد میشود، احساس ادغام شدن است. تحقیقات نشان میدهند هر چه دو نفر به هم نزدیکتر میشوند، مرزهای روانی آنها کمرنگتر و کمرنگتر میشود. هر چالش جدید پیش روی یک زوج و هر ماجراجویی تازه، منجر به داد و ستد دیدگاهها و صفات آن دو نفر میشود. شاید یک طرف رابطه پس از مدتی تجربههایی را به دست بیاورد که در دنیای عینی با آنها روبهرو نشده. مثلا شریکتان در شیراز زندگی میکرده و شما هیچ وقت به آن شهر سفر نکردهاید، اما آن قدر احساساتتان را با هم به اشتراک گذاشتهاید که اکنون حس میکنید سالها در شیراز زندگی کردهاید و به آن جا تعلق خاطر دارید.
این روند همان قدر که هیجان انگیز است، حالت برعکس آن که در قطع ارتباط پیش میآید برای افراد ناراحت کننده جلوه میکند. پایان یک رابطه بسیاری از وجهههای شخصیت ما را با