حقوق زنان از نگاهی نو (قسمت۲)
سومالی مام: «گاهی وقتها آدمها می خواهند کار بزرگی انجام بدهند. اینقدر در انتظار فرصت می مانند که هیچ کاری نمی کنند! برخی هم گمان میکنند و معتقد هستند کاری از دستشان بر نمی آید! و نمی توانند کاری کرده یا تغییری ایجاد کنند! بهتر است از خودت شروع کنی؛ از قلب خودت شروع کن. مهربان باش و هر کار خوب خیلی کوچکی را انجام بده...!» (1)
وقتی سخن از حقوق زنان بمیان می آید منظور حقوق خاص و ویژه ای نیست. بلکه فقط دستیابی زنان به حقوق اولیه به فراخور جامعه ای که به آن تعلق دارند یعنی حقوق اولیه انسانی است. حق زندگی، حق انتخاب، حق آموزش و... . بطور کلی هر حقی که دریک جامعه برای هر انسانی متصور میباشد و شامل هر چیزی است که به مشارکت انسان در جامعه بستگی دارد. همانطور که در قسمت اول مقاله گفته شد فقط سطح مطالبات در جوامع مختلف، متغیر و متفاوت است. هرچه سطح آگاهی در جامعه پایین تر باشد، سطح مطالبات هم ابتدایی تر بوده به حقوق اولیه و بدیهی نزدیکتر می شوند. چرا که زنان از حقوق بمراتب کمتری برخوردارند.
هنگامیکه جهل و نا آگاهی حاکم شود؛ هر چیزی و هر عقیده و منطقی، حتی ادیان آسمانی و اخلاق، در حد خرافات تنزل می یابند. اصل و اساس دین درک نمی شود. اخلاق جایی ندارد. هر چه هست تعصبات و خرافات است. عوام، بدون اندک تفکر و تأملی از باورهای غلط پیروی و بر آنها پا فشاری می کنند. دین هم اگر رواج بیابد در حد جهل مردم تفسیر به رأی و یا مصادره به مطلوب عده ای خاص شده وسیله برای نیل به اهدافشان می شود.
در کشورهایی مثل ویتنام،کامبوج و هند، در میان برخی اقلیتهای قومی، مردان با زنان تحصیل کرده و حتی باسواد ازدواج نمی کنند. چون می خواهند زن ها مطیع باشند و معتقدند که زنان دارای تحصیلات، ولو تحصیلات ابتدایی، آنگونه که آنها می خواهند فرمانبردار مطلق نیستند. فرزندان پسر مورد علاقه و توجه می باشند چون نیروی کار بهتری می توانند باشند. حس قدرت طلبی، برتری جویی، تسلط بر دیگران و احساس مالکیت بر زنان، مورد خواست و ایده آل این مردان اینگونه جوامع است. در چنین شرایطی یعنی در حالت حاکمیت طرز تفکر موصوف، دوست داشتن در واقع تابعی از خودخواهی است. تنها ارضای احساسات درونی و باورهای مردان این جوامع است؛ نه برآوردن نیازهای زن و پاسخ به احساسات او! دوست داشتن ممکن است تنها ناشی از غریزه جنسی و ملاکهای ظاهری باشد. بدون دخالت عقل و احساسات و توجه به خواسته ها و تمایلات زن، رابطه و عقد ازدواج شکل میگردد. حتی در روابط زناشویی، نیازهای جنسی زن، آمادگی روانی و احساسی زنان مورد توجه قرار نمیگیرد. لذا آزارها و جراحت های جنسی شایع و رایج است.
قدرت طلبی امری غریزی و ذاتی است یا در اثر نوع تربیت و عوامل محیطی ایجاد و تشدید میگردد؟ علاقه به مالکیت و لذت بهره مندی از قدرت در همه آدمها وجود دارد. درحد معقول و کنترل شده عامل حرکت انسان است. مثل میل به کار، ساختن و بدست آوردن؛ اما همین که از کنترل خارج شود نظم موجود را برهم میزند. در جوامع سنتی، عقب مانده و نوسازی نشده؛ اشخاص تابع این احساسات هستند. چون احترام به حقوق دیگران نهادینه نشده است. پس اشخاص مختلف نقض حقوق دیگران را بخود اجازه می دهند. بطور حتم این جوامع بلحاظ سیاسی هم نوسازی نشده اند. بنابراین قانون حاکمیت نداشته و اشخاص خود را فراتر از قانون فرض میکنند. بدیهی است که اولین قربانبان در این میان به ترتیب زنان، کودکان و شهروندان درجه دوم هستند.
این فرآیند؛ عدم رعایت حقوق؛ به جزئی از باورهای جامعه تبدیل شده بصورت سنت های غیر قابل اجتناب بخشی از آداب و رسوم جامعه شده و محترم شمرده می شوند. بنابراین زنان خودشان هم بعنوان نیمی از جامعه با نقش اساسی در تربیت نسل های بعدی مجریان این سنتها هستند. مثل «FGC»(2) که بسیاری از مادران برخی قبایل و اقوام در حق دختران خود روا و بلکه ضروری میدانند. یعنی مظلومین گذشته به ظالمان حال تبدیل می شوند و این در مورد دختران امروز، در آینده صادق خواهد بود. این سنتها در تربیت و نوع بینش نسلهای بعدی موثرند. اما مهمتر ضعفها و سرخوردگیهایی است که در این جوامع بر شخصیت افراد تأثیر گذاشته بر محرومیت زنان از حقوق ابتدایی بشری و رواج و ادامه اینگونه ستمها می افزاید. مانند نگاه صرفاً جنسی به زن و رواج تعرض، بردگی جنسی و تجارت جنسی حتی با شیوه های مدرن آن!
با توجه به موارد فوق ملاحظه می شود که لازمه و اساس و پایه احقاق حقوق زنان و هر نوع حق دیگری از این قبیل؛ نوسازی سیاسی به معنای به رسمیت شناخته شدن حقوق بشر، ایجاد جامعه مدنی، و تلاش برای تنظیم و اجرای قوانین پیشرفته و بطور کلی حاکمیت قانون است و بدون رسیدن به اهداف بیان شده نتیجه ای حاصل نمی شود و مانند ساختن بنا، بدون پی ساختمان است. اما در این میان حقوق زنان یک استثناء می باشد. چرا که یکی از مهمترین موارد مورد مطالبه در حقوق زنان، حق برخورداری از آموزش و حق تحصیل است. با بهره مندی زنان از این حق نیمی از جامعه آگاه و اصلاح خواهد شد. از سوی دیگر زنان مربیان نسل های بعد هستند. بنابراین نیمی از جامعه و نسل های بعدی به آگاهی می رسند. پس در نتیجه نوسازی سریع تر انجام می شود. زنان نیمی از جامعه هستند. جامعه نمی تواند پیشرفت کند هنگامیکه نیمی از آن در جهل و محروم از حقوق اولیه باشند؟
بنابراین بحث فقط حقوق صرف نیست. زنان برای رهایی از ستم به اکتساب،اجرا و تضمین حقوق خود نیاز دارند. این حاصل نمی شود مگر اینکه از طریق آموزش به آگاهی برسند. کار و فعالیت اجتماعی به این معنا باشد که فقط در خدمت، کارگر و کارمند نباشند بلکه خودشان کارآفرین باشند!
در پایان اشاره مینمایم که این مطالب در حد محذورات، خلاصه و مقدمه ای بیش نیست. امید است ضمن بیان مطالب مفید موجب اندیشه و عامل حرکت و تغییر باشد.
با احترام- احسان خوش نژاد
پاورقی:
1. سومالی مام (زاده ۱۹۷۰ یا ۱۹۷۱) فعال حقوق بشر در کامبوج است. او علیه تجارت زنان در آسیا (صنعت روسپیگری) مبارزه میکند و به همین دلیل برنده جایزه منزلت انسانی رولاند برگر از آلمان شده است که در ۲۴ نوامبر ۲۰۰۸ به دست ریاست جمهوری آلمان به وی اهدا میشود. زندگینامه سومالی مام با نام سکوت بیگناهی کتابی پرفروش شدهاست. سومالی مام در نوجوانی به روسپیخانهای در کامبوج فروخته شد. پس از چند سال از آنجا گریخت. سپس خود به فعال حقوق زنان تبدیل شد و سازمانی برای حمایت از زنان در اضطرار تاسیس کرد.
2. Female Genital Cutting.
مطلبی دیگر از این انتشارات
"ساختن " = مبارزه ای برای خویش
مطلبی دیگر از این انتشارات
پارادایم مظلومیت در ذهن یک فمنیسم
مطلبی دیگر از این انتشارات
خواب زن چپه!