نوشتن، دل انسان را آرام میکند! اینجایم برای بیشتر نوشتن
پارادایم مظلومیت در ذهن یک فمنیسم
قطعا در چنین عصری واژه فمنیسم به گوشتان خورده است. حتما هم این واژه تداعی گر عدهای زن جسور در تاریخ خواهد بود که یکبار برای همیشه به مظلومیت قشر زن خاتمه دادند و پرچم آزادی خواهی برای زنان را بلند کردند.
من دانش خاصی در زمینه مطالعات زنان ندارم و حتی کتابی هم تا کنون دراین باره نخوانده ام. اما مستند ایکسونامی و فیلمی که اخیرا دیدهام ذهنم را بیش از پیش به سمت مسائل حوزه زنان برگرداند.
نمیدانم از چه زمانی شروع شد این داستان، ولی از یه جایی به بعد دختران احساس کردند که اگر کارهای پسرانه نکنند عقب ماندهاند. مثلا چرا یه پسر بتونه پارکور کار کنه ولی دخترها نتونن، مثلا چرا مردها تمام مشغولیتشون در طول روز باید معطوف به بیرون خونه باشه و خانوما گوشه نشین خونه؟
تصویری که از زن های دهه های قبل و زمان قاجار برایمان ساخته اند، زن هایی مطبخ نشین و بیچاره که یکی از بدبختی هایشان این بوده که امکان کار خارج از خانه نداشتند. البته که شاید اشتباه هم برایمان ترسیم شده باشد.
اما فمنیسم از کجا سر و کله اش پیدا شد ؟ و چه شد که زن های آفتاب مهتاب ندیده سر از کارگاه های مختلف در آوردند؟
یکی از شواهد برمیگردد به قرن 18،زمان انقلاب صنعتی .
زن ها اغلب خانه دار بودند یا در کنار خانه داری مشغول به کشاورزی. جایی که دستشان به بچه هایشان برای تربیت میرسید و آنها را از غالب خانواده جدا نکرده بود...
انقلاب صنعتی یعنی زندگی را بگذارید روی دور تند،ما باید بیشتر تولید کنیم و بیشتر مصرف کنیم و بیشتر کار کنیم و بیشتر پول دربیاوریم.
نتیجه اش چه شد؟
کارخانه
من هم به عنوان یک شهروند بساط آن مزرعه کوچکم را باید جمع میکردم و میرفتم در یک کارخانه ای زیر دست میشدم. حالا خانمی که کنار شوهرش کار میکرد باید چه کند؟
خوب او هم باید یک کارخانه دیگری برای خودش کاری دست و پا کند
بچه را چه کنیم ؟
خوب یکی هم کارخانه نگه داری بچه ها را میزند؛همان مهد کودک
این شد که چنین شدیم...
و زخمش را که خورد؟ خانواده ...
پیشنهاد میکنم فیلم کارآموز ( intern )ساخته کشور آمریکا را ببینید.
داستان خیلی مهیج شروع میشود. دختری جوان با تیپی بسیار حساب شده بازیگر محوری فیلم است.
شرکتی دارد به وسعت یک شهر،از انبار و دفتر کارگرفته تا ... . 18 ماه است که کارش را شروع کرده.
مدیر بسیار سخت گیری است،همه به نوعی از او به اخلاق خاص و اذیت کننده و گاهی دوگانه یاد میکنند.
رفتارش طوری نشان داده شده که انگار دائما دچار یک آشوب درونی است .
حتی وقت نداره بخوابه
حتی فرصت نداره با شوهرش حرف بزنه ،حتی وقت نداره دخترشو ببره مهدکودک
و شوهرش یک زن خانه نشینه
در نهایت بهش خیانت میکنه و زن تصمیم میگیره کارش رو رها کنه و مدیر عامل استخدام کنه
اما در نهایت همه تو گوشش میخونن که احمق تو به خاطر اینکه شوهرت بهت خیانت نکنه نباید عشقت و شغلت رو رها کنی
بعد شوهرش هم میاد میگه من اشتباه کردم که خیانت کردم
تو ببخش !
و کار رو ادامه بده و زندگیشون با عشق ادامه پیدا میکنه.
این فیلم خیلی نرم مخاطب رو به این نتیجه گیری میرساند که این حق یک زن هست که کسبوکار داشته باشه و به خاطر کارش از مسئولیت خانوادگیاش بزنه، که البته تربیت و خانه رو از مسئولیت یک زن خارج میدونه!
امثال این صحنهها ، کتاب ها و ... بدون درد این سبک زندگی جدید رو دارند به ما تزریق میکنند.
استادی داشتیم که میگفت زنان حق حضور در جامعه رو ندارند بلکه مکلف به حضور در اجتماعاند، این حضور بالاترین معناش تاثیره ، اثرگذاریه!
من یک دختر 21 سالهی شاغل با مسئولیت های سنگینام و از صبح تا شب در دفتر کارم مشغولن ،،، ولی میدونم زمانی که مسئولیت های یک زندگی بیاد روی دوشم اصلا منطقی نیست که با همین سبک ادامه بدم !
کاش دخترای ما متوجه بشن که قدرت تو در مدیریت خونه است نه کار کردن و مشغله به هر قیمتی خارج از خونه، و اوج بزرگی تو، در عشقیه که تو یه خانواده تزریق میکنی!
و حقیقتا آرامش واقعی زمانی برای یک خانم به دست میآد که به تمام نیازهاش برسه و یکی از این نیاز ها زنانگی و مادری است.
مراقب اصالت و هویت واقعیمون باشیم دخترا ...!
مطلبی دیگر از این انتشارات
کلاس اول ابتدایی! دخترم بلدی اعتراض کنی؟ میدونی هدفت چیه؟ میتونی تسلیم نشی؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
هنرِ آسون گرفتن!
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتابی که هر زن ایرانی باید داشته باشد