مدیر که نه ولی مسئول یک سری محصول
راهنمای نوشتن رزومه برای مامور «کِی»
فیلم مردان سیاهپوش رو دیدین؟ مامور «دی» و مامور «کِی» همکارن. مامور «دی» سرعتعملش پایین اومده و دیگه از عملکردش راضی نیست. خودش رو بازنشسته میکنه. حالا مامور «کِی» نیاز به یه همکار جدید داره. کسی که قراره بشه مامور «جِی»! خب حالا سوال اینجاست که اگه قرار باشه برای مامور «کِی» رزومه بنویسیم و اون موقعیت رو به دست بیاریم باید چی کار کنیم؟
آپدیت اول: اگر حوصله ندارید این مطلب را تا به آخر بخونید پیشنهاد میکنم ویدیوی زیر رو از عرفان تحریری حتمن ببینید:
برای اینکه ببینیم رزومه یا کارنامک(این کلمهایه که فرهنگستان پیشنهاد میده به جای رزومه بگیم) چیه و به چه دردی میخوره بهتره قبلش در مورد یه کلمه دیگه حرف بزنیم که بهش میگیم CV.
CV اول کلمات عبارت Curriculum Vitae و فهرستی از تجربیات و لیستی از دلایلیه که به خاطرش برای اون موقعیتی که درخواست دادید مناسبید. شرح پروژه های بزرگ اجرایی، پیشینه آکادمیک و تواناییهای شخصی است که تعیینکننده سازگاری شما با مهارتهای مورد نیاز شغل مورد درخواسته.
بزرگترین تفاوت بین سیوی و رزومه در حجمشونه. CV باید از رزومه طولانیتر باشه. اما، هر دو باید اطلاعات کافی که قابلیتها و صلاحیتهای شخص رو نشون بدن رو داشته باشن. این یعنی CV دربردارنده جزئیات زیادی از زندگی کاری فرده، در صورتیکه رزومه به خاطر کوتاه بودنش، تمرکز بیشتری روی مهارتهای فردی مورد نیاز برای به انجام دادن وظیفهای خاصه. رزومه و CV باید شامل نام کامل، نشانی محل سکونت، اطلاعات تماس، سوابق کاری و تحصیلی، و مهارتهای شما باشه. یه چیزی رو که باید حواستون باشه اینه که بخشهای غیرمرتبط و زیادی رو به رزومه خود اضافه نکنید. در عین حال، بخشهای ضروری رو از CV خودتون حذف نکنین. در هر دو مورد (CV و رزومه) مطمئن باشین که تمام اتفاقات رو از جدیدترین به قدیمیترین مینویسین (جدید بالاتر، و قدیمی پایینتر). آدمها وقتی رویدادها به ترتیب زمانی مرتب شده باشن بهتر درکشون میکنن.
خب هی میگیم رزومه کوتاهه. سیوی بلنده. خب رزومه الان باید چقدر باشه؟
جواب به این سوال شاید کمی سلیقهای باشه. ولی به نظر من تا چند سال پیش اگر میپرسیدید خیلیها میگفتن سعی کن تو یه صفحه جمعوجور کنی مطلب رو. ولی الان خیلی از مدیران یا کسایی که مسئول استخدام هستن با رزومههای ۲ یا حتا ۳ صفحهای هم راحت هستن. ولی بیشتر از ۳ صفحه رزومه نوشتن ریسکه! دلیل اینکه میگم به ۱ صفحه رزومه نوشتن اکتفا نکنین اینه که دیگه نمیتونین داستانهای متقاعد کنندهای تعریف کنین و جلوتر میگم که چرا باید داستان تعریف کنین اصلن!
یه عادت بدی که بعضیها دارن اینه که یه رزومه نصف صفحهای مینویسین و لینک وبسایتشون یا لینکدینشون رو میدن و انتظار دارن کسی که قراره استخدامشون کنه بره و مطالب رو اونجا بخونه. اشتباهه. کسی که داره رزومه رو میخونه انتظار نداره مجبور بشه کارهای اضافه بکنه، بره یه وبسایت باز کنه تا تازه بتونه با شما آشنا بشه. این نشون میده یا شما به اون آدم احترام نگذاشتین و مطالب رو براش آماده نکردین یا اینکه خیلی تنبل هستین. که خب در هر دو صورت، نمره منفی میگیرین. در شرایطی که فکر میکنین باید لینکی به بیرون از رزومهاتون بدین، مثلن میخواید نمونهکارهای تصویریتون رو نشون بدین یا هرچی، بعد از نوشتن یکی دو جمله در مورد هر پروژه یا طرحتون لینکش رو قرار بدید.
حالا تا حدودی فرق سیوی و رزومه رو فهمیدیم و اندازه تقریبی یه رزومه خوب رو متوجه شدیم. بیاین شروع کنیم ببینیم چجوری یه رزومه خوب بنویسیم.
برای نوشتن رزومه باید وقت گذاشت. نمیشه یه ساعت نشست و یه کاغذ سیاه کرد و خواننده رزومه رو به این نقطه رسوند که وای من همون آدمی هستم که باید استخدام کنی! John Lees نویسنده کتاب Knockout CV میگه رزومه یه داکیومنت(سند) مارکتینگه. Jane Heifetz هم میگه کسی که قراره شما رو استخدام کنه یه خریداره، شما یک محصول یا پروداکت هستین، پس باید یه دلیل خوبی بهش بدید و قانعش کنید که شما رو بخره. اگر باور کنیم مفهوم این حرفها رو کمک میکنه بهمون که اهمیت درست نوشتن رزومه رو درک کنیم. پس براش وقت بگذارید، فکر کنید، مشورت کنید و بهترین کاری رو که میتونید انجام بدید. چون رزومه شما اولین و مهمترین نقطه برخورد شما و کارفرمای آیندهاتونه.
یه نکتهای که باید حواسمون باشه اینه که مدیران و کسایی که قراره ما رو استخدام کنن وقتشون پره. خیلی مهمه که چند خط اول رزومه به شکل مختصر و مفید، جذاب و پر محتوا باشه و اونا رو تشویق کنه که بقیه رزومه رو هم بخونن. باید متقاعدشون کنیم که این ۲-۳ صفحهای که جلوشون هست رو بخونن. اونم تو دوره زمونهای که خیلی از آدما با خوندن بیگانه شدن. برای اینکه منظور رو متوجه بشید بگذارین یه مثال بزنم. فکر کنین منتظر آسانسور هستید. درِ آسانسور باز میشه و میبینید مدیر یه شرکتی که همیشه دوست داشتید اونجا کار کنید تو آسانسوره. خب حالا تا زمانی که اون به طبقه مورد نظرش برسه وقت دارید که متقاعدش کنید که شما آدم موجهی هستید و باید یه وقت مصاحبه برای شما در نظر گرفته بشه. چند خط اول رزومه تقریبن باید بتونه با یه تقریب خوبی به این اتفاق نزدیک باشه.
خب پیشنهاد چیه؟ باید بهش فکر کنین و بنا به موقعیت شغلیای که مدنظرتون هست و کسی که هستید و کسی که میخواد رزومهاتون رو بخونه و سازمانی که میخواد استخدامتون کنه چند جمله طلایی بسازید. اصطلاحن هرچی تو چنته دارین رو رو کنین. حالا شاید بپرسید یعنی میگم به ازای هر درخواست شغلی یه رزومه جدید بسازید؟ دقیقن، قطعن، صددرصد. یه رزومه بنویسید که خب کامل باشه و قابلیت این رو داشته باشه که به هر جا که لازم شد بفرستید. ولی وقتی دنبال یه موقعیت خوب هستید حتمن باید رزومه مختص به اون موقعیت رو آماده کنین. من اگر برای یه شرکتی که علاقهمندم توش کار کنم رزومه بفرستم قطعن مقداری رزومه رو اصطلاحن توییک میکنم تا نتیجه بهتری بگیرم. به نظر من(و یه سری آدم دیگه) باید به ازای هر بار فرستادن رزومه یه نسخه جدید از رزومهاتون ساخته بشه.
یه کار خیلی خوبی که میشه انجام داد اینه که با کسای دیگهای که اونجا کار میکنن مشورت کنیم. مثلن یکی دو نفری که تو شرکتی که میخوایم براش رزومه بفرستیم کار میکنن رو پیدا کنیم و ببینیم اون شرکت به چه چیزایی توجه میکنه موقع استخدام. یا مثلن کی رزومههامون رو میخونه و اخلاقش چه جوریاست و چیا براش مهمن و اینجور اطلاعات رو به دست بیاریم و بر اساسش کمی رزومهامون رو بهتر کنیم. مثلن فکر کنین من میخوام تو یه شرکت استخدام بشم که مدیرش خیلی برای کسایی که تو کارشون ترفیع میگیرن احترام قائله و نظرش اینه که اینا خیلی برای همکاری مناسبن و اینجور حرفا. خب من وقتی رزومه میفرستم اونجا قطعن اینکه توی ۳ جا از ۴ جایی که کار کردم و ترفیع گرفتم رو بولد میکنم. در صورتیکه تو حالت عادی ممکن بود بهش توجهی نکنم.
خب گفتیم که چند جمله اول خیلی اهمیت داره و میتونه تعیین کنه که بقیه رزومهامون خونده بشه یا نه. فرض کنین من میخوام رزومهام رو برای اینکه در آپارات استخدام بشم براشون بفرستم. خب بالای رزومهام یه همچین جملهای مینویسم:
توسعهدهنده کسبوکار با ۵ سال سابقه کار اجرایی( همچنین ۲ سال سابقه تخصصی در حوزه سینما و تلویزیون). فعال به عنوان طراح، رهبر و مجری برنامههای ساخت و تنظیم مجدد مدلهای کسب درآمد و اقتصاد فرهنگ. بهینهسازی تولیدات حوزه فرهنگی بالاخص ویدیو برای افزایش مخاطب تا ۳۰٪ حالت معمول. ایجاد رشد کانالهای درآمدی برای ۲ کسبوکار در حوزه تولیدات ویدیویی تا ۵ برابر قبل.
حتمن میشه جملات بهتر و کارآمدتری پیدا کرد. من همینجوری یه مثال ساختم الان. کسی که الان قراره رزومه من رو بخونه فهمید که من با حوزه رسانه، اون هم ویدیو آشنا هستم. تجربیاتی دارم که به صورت عددی تاثیرگذاری خودم رو در کارهایی که کردم میتونم بیان کنم. و نکته مهم تمام تجربههای کاری من اینه که میتونم مخاطب و درآمد یک محصول ویدیویی رو افزایش بدم. این تمام چیزیه که من میخوام(و باید) تو رزومهام منتقل کنم. البته که این عددها تخیلی هستن و من همچین استعدادی ندارم :))
به این بخش که بهش میگیم خلاصه یا سامری خیلی توجه کنید. ممکنه باعث بشه کسی که رزومه شما رو میخونه تا آخر رزومه رو با یه حس خوب یا یه حس بد بخونه. یا اینکه کلن رزومه رو مچاله کنه و بندازه تو سطل. پیشنهاد من اینه که به چند تا نکته تو این بخش توجه کنید:
- یکی این که اگه تمام رزومهاتون رو به ازای هر جایی یا برای هر کاری که میخواید بفرستیدش تغییر نمیدین و مناسبسازی نمیکنین، حداقل لطفن حتمن این بخش رو تغییر بدین و بخشهایی از تجربهها و تواناییهاتون رو که نسبت بیشتری با موقعیت فعلی دارن رو پررنگ کنید. این حس رو ایجاد کنین که شما همونی هستین که مناسب این کاره.
- یه نکته دیگه که باید رعایت کنیم اینه که تو این بخش موفقیتهایی که به دست آوردیم رو خیلی دقیق و قابل لمس بنویسیم. مثلن بگیم من به عنوان مدیر فروش تونستم فروش شرکت رو توی ۵ ماه ۱۲٪ افزایش بدم. اگر چند ساله که دارین تو اون فضا یا حوزه تخصصی کار میکنین حتمن سالهایی که مشغول به اون کار بودین رو ذکر کنید. این باعث میشه آدمها راحتتر بهتون اعتماد کنند.
- قطعن اصلن موارد عمومیای که انتظار میره یه نیروی کار خوب داشته باشه رو ذکر نکنین. مثلن نگین روابط عمومی خوبی دارم. یا مثلن زبان فارسی رو خوب حرف میزنم یا مثلن تو کارهای تیمی خوب هستم. اینا پیشفرضه باید داشته باشینشون.
موقع رزومه نوشتن دو نکته رو حتمن رعایت کنید. یکی اینکه دروغ ننویسید. اگر رزومه ننویسید بهتر از اینه که دروغ بنویسید. یکی دیگه هم اینکه دست کم نگیرید خودتون رو. اگر شما در یک تیم کار کردید که مشخصن حکم مدیریت ندارید ولی هم شما هم دیگران تو اون تیم همنظرید که شما کار رو مدیریت کردید از اینکه بنویسید مدیریت فلان تیم با شما بوده نترسید. حتا ممکنه بگید مدیر غیر رسمی فلان پروژه بودم. نه خودتون رو بزرگ کنید. نه کوچیک. تا میشه تلاش کنین رزومهاتون شبیه خود واقعیاتون باشه.
سعی کنید رزومهاتون، جملاتش و چیزایی که مینویسین کلیشهای نباشن. کافیه سرچ کنید و چند تا رزومه رو ببینین. متوجه خیلی از کلیشهها میشین. البته همه کلیشهها بد نیستن. خیلی چیزا چون خوب بودن و خوب کار کردن کلیشه شدن. از اونور هم زیادهروی نکنید که طرفی که میخونه نفهمه چی نوشتید. تلاش کنید متن رزومهتون زنده باشه. شبیه کپی / پیست هزاران رزومه دیگه نباشه. حتا ممکنه جراتش رو پیدا کنید که در کنار خوب نشون دادن تواناییهای فنی و تخصصیاتون، تواناییهای نوشتاری، جملهسازی یا حتا طنزپردازیتون رو هم به رخ بکشید. بگذارین طرف حس کنه با یه موجود زنده طرفه، یکی که تو رزومهاش داره میگه با بقیه متفاوته و این مرز تفاوت رو خوب میشناسه و رعایتش میکنه. بگذارین اون که رزومهاتون رو میخونه سریع فراموشتون نکنه. و بازم تاکید میکنم که زیادهروی نکنین وگرنه ترسناک میشین و خب بالاطبع فرصت گرفتن مصاحبه رو از دست میدین.
یه سوال. من تا الان طراح عروسک و لباس بودم. الان میخوام برم برای طراح رابط کاربری اپلیکیشنهای موبایل رزومه بنویسم. چه کنم؟
اوووم. خب آره. چرا که نه. شدنیه. بالاخره همیشه یه اولین باری وجود داره. شما باید طوری رزومهاتون رو بنویسین که برای خواننده رزومه شما اینکه شما رو استخدام کنه مهمتر از این بشه که تخصص شما رو استخدام کنه. کار سختیه، ولی شدنیه. تو همچین حالتی باید تا حد ممکن تواناییهاتون رو به عنوان یک نیروی کاری خوب نشون بدین. تلاش کنین بخشهای عمومی تواناییهاتون رو قوی نشون بدین. تلاش کنین شخصیت کاری خوبی از خودتون نمایش بدین.
واقعبین باشید. انتظار نداشته باشین در بدو ورود شما به این حوزه غولهای این صنعت براتون فرش قرمز پهن کنن. از جاهای کوچکتر و با حقوق و مزایای کمتر شروع کنین. به جاش چیزی که به دست میارین فرصت یادگیری و اشتباه کردنه. به علاوه اینکه در نسخه بعدی رزومهاتون کار کردن در جایی مرتبط اضافه میشه که احتمالن خیلی میتونه کمک کننده باشه.
برای ایجاد یه حس خوب تو همچین حالتی میتونین از کارهای مرتبطی که تو این حوزه انجام دادین یا مثلن دورههایی که گذروندید یا مدارکی که گرفتید اسم ببرید. حواستون باشه که تاکید زیاد روی مدارک و دورهها این حس رو ایجاد میکنه که شما فاصلهاتون تا بازار کار زیاده. و خب این چیز بدیه. شما که نیومدید مصاحبه دکترین. اومدین کفِ بازار کار و قراره یه شغل رو برای خودتون بکنین. ولی تو همچین مورد خاصی میتونه کمک کنه. تو حالت عادی معمولن بهتره که مدارک تحصیلی و مرتبط رو در آخر رزومهاتون اضافه کنین.
خب برگردیم سر نوشتن رزومهها در حالت عادی! یه بخشی تو بیشتر رزومهها دیده میشه. اونم بخش اسکیل یا مهارتهاست. فرض کنین من یه برنامهنویس هستم که چند سالی سابقه کار دارم. در بخش مهارتهام نوشتم:
C/C++ و Golang و Python و Java/Kotlin و Javascript(Web, Node, App) و Linux/BSD و Ceph و PostgresQL و Elasticsearch و MongoDB و Redis/Aerospike و Kubernetes/Docker و HTML5/CSS3 و React/React Native و Nginx و RabbitMQ و Cassandra و Prometheus/Graphite/Grafana و Microservices و ...
خب حالا من همه اینها رو نوشتم. که چی؟ چه کمکی به استخدامم میکنه؟ فکر میکنم اونی که رزومهام رو میخونه میگه وای خدا این چقدر چیز بلده پس استخدامش کنم؟ نه! میگه اه اینم هرچی کلمه شنیده بوده لیست کرده. من پیشنهاد میکنم در بیشتر مواقع این بخش رو حذف کنید. به همین رکی!
خب قبول. باشه. پس چطور بهش بفهمونیم چی بلدیم؟ این کار رو در بخش تجربیات انجام بدید. و صد البته در تمام بخشهای رزومه. خواننده رزومه شما باید وقتی رزومه شما رو مطالعه کرد بفهمه چه کارهاید و چی بلدید. اگر یکی دو مورد رو احساس میکنید حتمن باید بکنید تو چشم طرف، و مسئله مرگ و زندگیه، خب پیشنهادم اینه که تو اون بخش سامری یا خلاصه که در ابتدای رزومه نوشتید اضافه کنید. اگر هیچ راهی نداشت و میخواستین حتمن بخش مهارتها رو داشته باشین لطفن درصد آشنایی یا مهارتتون رو مشخص نکنید. مثلن نگید من ۹۶ درصد به فتوشاپ مسلطم. یا نگید من ۵۸ درصد با الگوریتمهای هوش مصنوعی آشنا هستم! چون اونوقت این تبدیل میشه به خندهدارترین بخش رزومهاتون و خب این خیلی فرق داره با اون طنازیای که اشاره کردم ممکنه در نوشتههاتون به کار ببرید.
همیشه و در هر شرایطی باید در نظر بگیرید برای چه موقعیت شغلی و برای چه سازمانی دارید رزومه میفرستید. خب مثلن اگه دارین برای شرکت نفت رزومه می فرستین باید خیلی جدیتر و مشخصتر باشه جملهبندیهاتون. یا اگر برای کپی رایتری یک شرکت تبلیغاتی رزومه میفرستید خب احتمالن باید بتونین خلاقیت و قدرت نوشتنتون رو نشون بدین. حواستون همیشه به این باشه که چه چیزی رو برای چه کسی دارین مینویسین.
به نظر من مهمترین بخش رزومه بخشیه که شما در مورد تجربیات و کارهایی که کردید حرف میزنید. مهمترین چیز در این بخش قصه گفتنه. خوب داستان تعریف کردنه. یه آقایی هست به اسم یوری هَسون، ایشون یه تاکی داره در تد تاک که عنوانش هست This is your brain on communication. این سخنرانی چه ربطی به بحث ما داره؟ خب ما در رزومه قراره با طرف مقابلمون ارتباط برقرار کنیم دیگه.
حالا داستان چیه؟ ایشون میگه سیستم ارتباط انسانی و داستان سراییِ موثر چیزیه که ما آدمها به وسیله اون میتونیم اطلاعاتمون رو به هم منتقل کنیم. کاری که این آقا و تیمشون کردن اینه که آدمها رو بردن تو دستگاهی به اسم fMRI. مغزشون رو اسکن کردن و همزمان از محرکی که بهش میگن داستانهای واقعی استفاده کردن تا ببینن چه اتفاقی برای مغز آدمها میافته. نتیجه جالبه. وقتی آدمها در تاریکی دراز کشیدن و منتظر شروع شدن آزمایش هستند. قشر مغز تو هرکدام از آنها بالا و پایین میرود، اما واکنشها بسیار متفاوت هستند و همگام نیستند. ولی بلافاصله بعد از شروع داستان، اتفاق جالبی میافته. یهو همه افراد روی داستان تمرکز میکنن و قشر مغز به شکل مشابهی در تمام شنوندگان بالا پایین میره.
البته که اونها کلی حالت دیگه رو امتحان کردن تا مطمئن بشن این اتفاق در حالتی که داستان روایت میشه میافته. نه هر حالت دیگهای. کوتاهش این که وقتی داستان تعریف میشه متفاوت از وقتی که یه سری جملهها پشت سر هم گفته میشه، واکنشها به بخشهای عمیقتر مغز گسترش پیدا میکنه. بگذریم...
معجزه برای ما تو بخشیه که اینا اومدن و یه کار جالب کردن. برای یه سری که سریال شرلوک رو ندیده بودن یه اپیزود رو پخش کردن و همزمان اسکن مغزشون رو گرفتن. بعد از اینا خواستن داستان رو برای یه سری دیگه که اونا هم سریال رو ندیدن تعریف کنن. اتفاقی که افتاده این بوده که الگویی که این آدمها تو مغزشون شکل گرفته خیلی شبیه الگویی بوده که اون آدمهایی که سریال رو دیده بودن و داستن رو تعریف کرده بودن از مغزشون ثبت شده. حالا چراغ براتون روشن شد؟ ما میتونیم کاری کنیم که آدمها احساس و درکشون از فضاهایی که در کنار ما تجربه نکردن رو شبیه چیزی که ما میخوایم دریافت کنن. کافیه داستان خوبی رو خوب براشون تعریف کنیم. و این کاریه که ما تو یه رزومهی خوب باید انجام بدیم.
یه پرانتز باز کنم؟ یه نکته هم تو اون سخنرانی هست که دلم میخواد بگم و امیدوارم هممون بهش فکر کنیم. اول اینکه اینا اومدن یه داستانی از سلینجر رو برای دو گروه تعریف کردن. به یه سری اولش گفتن همسر یکی از کاراکترهای داستان بهش خیانت کرده و به یه گروه دیگه گفتن همسرش خیلی وفاداره بهش. بعد داستان رو یکسان تعریف کردن. جالب اینه که واکنش مغز آدمهای هر گروه شبیه هم بوده ولی با اون یکی گروه فرق داشته. چیزی که ایشون هم بهش اشاره میکنه و ترسناکه اینه که توی زندگی، ما خیلی تحت تاثیر رسانهها و شبکههای اجتماعی هستیم. اخبار مشابهی رو میخونیم و میشنویم و میبینیم که در بهترین حالتِ ممکن به داستانهایی تبدیل شدن که تاثیرگذار باشن روی ما و ممکنه کاملن از واقعیت دور باشن.
آقای یوری پیشنهادی داره و اون اینه که اجازه ندین در فضای یک صدایی قرار بگیرین. برای اینکه این اتفاق بیفته میتونیم از رسانههایی با دیدگاههای مختلف اطلاعات مورد نیازمون رو بگیریم. میتونیم ارتباطاتمون رو به شکل گفتگو پررنگتر کنیم. اینجوری یه کانال یک طرفه شکل نمیگیره که هر چی دلش خواست بگه. نمونههای خیلی زیاد دیگهای میتونین پیدا کنین که در مورد داستانپردازی و استوریتلینگ تحقیق کردن و یا تجربیاتشون رو گفتن. حالا که اینقدر داستان ما آدمها رو جادو میکنه باید حواسمون باشه جاهایی که نباید تو دامش نیفتیم!
یه کتابی هست به اسم هنر شفاف اندیشیدن. کتاب مفرح و جذابیه. کتاب کلن در مورد خطاهای تفکر روزمره ما آدمهاست. حدود ۱۰۰ تا خطا تو این کتاب آورده شده که برای هر کدوم هم چند تا مثال زده و کمک کرده که درک منظور نویسنده ساده بشه و بشه تو زندگی روزمره به حرفاش و خطاهایی که گفته فکر کرد. یکی از خطاها رو اسمش رو گذاشته خطای داستان. تو این بخش کتاب توضیح میده که چطور تاریخ با داستانپردازی گره خورده. زندگی روزمره ما آدمها پر از داستان شده و تا اونجا پیش رفتیم که به این داستانها یه جاهایی اسم معنا دادیم. نویسنده توضیح میده که رسانهها از این خطای داستان چطور استفاده میکنن. فرض کنین یه ماشین داره روی یه پل میره که یهو پل میریزه. از چند دقیقه بعد رسانهها پر میشن از داستانهایی در مورد اون ماشین، رانندهاش، خونوادهاش و مسائلی که بتونه تبدیل به قصه بشه و ما رو پای رسانهها نگه داره و حتا لایک و کامنت ازمون بکشه.
شرکتهای تبلیغاتی هم خیلی از این خطای موجود ما استفاده میکنن. یکی از مثالهایی که این کتاب آورده تبلیغیه که گوگل برای تبلیغ موتور جستجوی خودش در سال ۲۰۱۰ ساخت. این تبلیغ نه تصاویر عجیبی داره نه صدا نه هیچی. یه نوار جستجوی گوگله که یه نفر عباراتی رو سرچ میکنه. من تعریفش نمیکنم که لذت کشفش براتون باقی بمونه.
آدمها تحت تاثیر قرار گرفتن. رسانهها در موردش نوشتن. سروصدا به پا شد براش. و به نظرم در نهایت سادگی این تبلیغ فقط یه چیز داشت: داستان.
پرانتز رو ببندم دیگه. فقط یه نکته. حواسمون باشه از این قابلیت داستان و آدمها سواستفاده نکنیم. نه در نوشتن رزومهامون نه تو زندگی. اینجوری دنیا احتمالن جای بهتری برای زندگی باشه. حداقل یه ذره.
برگردیم سر نوشتن رزومه. خب این همه داستان تعریف کردم که بگم چرا به نظرم به جای اینکه چند تا بالتپوینت بگذارید تو رزومهاتون و بگین شرکت ایکس سمت من فلان بوده و سال فلان تا فلان اونجا کار کردم و یه لیست از اینا رو پشت سر هم بچینید باید داستان تعریف کنین.
اجازه بدید یه مثال بزنم. تو حالت قبل من تجربهام در شرکت درخت رو اینجوری مینوشتم:
شرکت درخت - مدیر پروژه - ۲سال: از سال ۹۰ تا ۹۲
خب کسی که این رو میخونه چه تصوری از من میتونه تو ذهنش بسازه؟ هیچی!
ولی حالا بیاین به روش جدید داستانم رو در ادامه اون خط بالا تعریف کنم:
در ابتدا به عنوان برنامهنویس اندروید استخدام شدم. یکی از وظایف من بهبود کتابخوان کتابیها بود. در این پروژه، من وظیفه بهبود تجربهکاربری کتابیها و همچنین بهینهسازی فنی این سرویس را برعهده داشتم. بعد از ۲ ماه تیم ما توانست ۲۵٪ ارورها و کرشهای اپ را کاهش دهد. پس از تغییراتی در تجربه کاربری، خرید کتاب توسط یوزرها در ۳ ماه ۱۲٪ افزایش پیدا کرد. پس از این به عنوان مدیر پروژه انتخاب شدم. در این مدت با تحقیق روی روشهای تولید محصولات نرمافزاری و ساخت و مربیگری تیمها، کارهایی همچون تیمسازی، تصحیح روندهای کاری، مشخص کردن وظایف و پیگیریکردن فعالیتها، همچنین طراحی محصول و … را بر عهده داشتم. پس از چند ماه به عنوان معاون مدیرعامل انتخاب شدم. در این مدت یک تیم ۲۰ نفره را مربیگری و هدایت کردم. در این ۲ سال بیش از ۶ محصول تولید و توسعه داده شد.
چند تا چیز رو تو این داستان نوشتنها رعایت کنید:
- اول اینکه کوتاه بنویسین. تمام کارهایی که کردین رو لیست نکنین. من کلی چیزای مختلف برای تعریف کردن داشتم. ولی گذاشتم برای جلسه حضوری و در صورتیکه لازم شد بگمشون.
- دوم اینکه تلاش کنین داستانها رو جوری تعریف کنین که تاثیر شما مشخص باشه. مثلن قبل از شروع به کار شما به عنوان مدیر فروش ماهیانه فروش ۲۰ میلیون بوده. شما رفتین و فروش رو رسوندین به ۲۵ میلیون در ماه. اینجوری کسی که رزومه شما رو میخونه خیلی راحت میفهمه شما کجا به کارش میاین و چطور میتونه از شما استفاده کنه.
- سوم اینکه هدفمند بنویسین. مثلن اگه قراره به عنوان کپیرایتر استخدام بشین داستانتون رو جوری تعریف کنید که بخشهای مرتبط به کپیرایتینگ پررنگ باشه و روند کاری و پیشرفت شما رو تو این حوزه نشون بده. حواستون باشه سخت نگیرین به خودتون. شروع کنین یه چیزی بنویسین. و بعد هی بخونینش و شبیهترش کنین به چیزی که به نظرتون باید باشه.
- چهارم خوبه مسئولیتهاتون رو بگین. ولی مهمتر از اون اینه که کارهایی رو که انجام دادین یا دستآوردهایی رو که داشتید مطرح کنین. مثلن خوبه بگین من مدیر تیم مارکتینگ فلان شرکت بودم. ولی خیلی بهتر میشه که بگین این تیم ۲۰ نفره بود. چون مدیریت ۲۰ نفر اتفاق خوبیه . حتا بهتر میشه اگه بگین از این تیم ۲۰ نفره مثلن ۲ تاشون ترفیع گرفتن. یا مثلن این تیم تو زمان مدیریت شما تونست ۱۵٪ فروش محصول رو بیشتر کنه. استفاده از اعداد و درصدها و موارد این شکلی خوبه چون باعث میشه خواننده توجه بیشتری به متن شما بکنه. حتا ممکنه در نگاه اول که داره رزومه رو میبینه اعداد بین حروف خودشون رو نشون بدن و اون خط یا جمله رو قبل از هر چیز دیگهای بخونه. ولی مثل همیشه باز دقت کنین. رزومهاتون رو تبدیل نکنین به صفحه گزارش مالی پر از عدد و رقم. جاهایی از این تکنیک استفاده کنین که ارزش داشته باشه. مثلن اگه برنامهنویس هستین ننویسین در طول ۲ سال گذشته ۱۸۳۲ تا کامیت داشتم اون هم روی برنچ مستر! خب این کمکی به استخدام شما نمیکنه!
معمولن کسایی که رزومه شما رو میخونن حوصله ندارن که موارد غیر مرتبط به چرایی مناسب بودن شما برای این موقعیت شغلی رو بخونن. پس پیشنهاد میکنم اگر دوست دارین تجربههای کارهای خیریه یا هنری یا ورزشیاتون رو بنویسید تو یه بخش جدا در آخر رزومهاتون این کار رو انجام بدید. بازی ویدیویی بازی میکنین؟ خب خوبه که بنویسین. بگین با بچهها فورتنایت بازی میکنیم. یا من بازیهای MMORPG دوست دارم. موسیقی رو دوست دارم و ویالون میزنم. علاقهمندم به زبان فرانسه و روسی رو هم تا حدودی میفهمم. به نظر من نوشتن اینها اتفاق خوبیه و کسی که رزومه شما رو میخونه تو ذهنش از شما یه تصوری میسازه و این اتفاق یعنی شما یک-هیچ از اونی که نتونسته این کار رو بکنه جلویید و شانس بیشتری دارین برای استخدام شدن تو حالت مساوی.
یه چیزی که باید حواستون بهش باشه اون فرقیه که گفتم رزومه و سیوی دارن. رزومه نباید طولانی بشه. یه دامی وجود داره که خیلی از ما توش میافتیم. و اون اینه که میخوایم همه داستان کاریمون رو تو رزومه تعریف کنیم. آقا سال فلان رفتم فلانجا، دو ماه اونجا فلان کار رو میکردم. بعد رفتم یه جای دیگه اینجوری شد. درومدم رفتم بهمان جا و فلان و بهمان… . توی رزومهاتون کل کارها و تجربههایی که دارید رو ننویسین. در عوض سعی کنید مفید و مختصر این احساس رو به وجود بیارید که خیلی چیزهایی که باید رو بلدید. الباقی رو هم بگذارید برای اون جلسه حضوری که میرید اونجا و حرف میزنین. رزومه قراره اون طرف رو متقاعد کنه که با شما یه جلسه حضوری ست کنه. نه اینکه چشم بسته استخدامتون کنه.
ناگفته پیداست که ظاهر رزومه شما، مثل نحوه آرایش مو و صورتتون و لباس پوشیدنتون در جلسه حضوری مصاحبه، خیلی مهمه. حواستون باشه گرامر جملههاتون و املای کلماتتون بدون ایراد باشه. این یکی از ایراداتیه که خیلی به چشم میاد و نمره منفی میگیرین از خواننده رزومهاتون. از فونتهای خوانا و مرسوم استفاده کنید. فاصلههای بین خطوط و کلمات رو رعایت کنید. تلاش کنید که خوندن رزومهاتون خیلی راحت بشه. شما این همه تلاش کردین که رزومهاتون خونده بشه. پس با یه طراحی بد همه چی رو خراب نکنین. پیشنهاد میکنم یا از قالبهای آماده حرفهای استفاده کنین یا کار رو به یه گرافیست بسپارید و در نهایت سادگی ازش یه طرح جذاب و خوانا بخواید.
اگر مخفف یه سری کلمه رو مینویسین حتمن کامل اون عبارت رو هم ذکر کنین. مثلن اگه میگین MVP کاملش رو هم ذکر کنیم. مثلن تو پرانتز جلوش بنویسین Minimun Viable Product یا Model View Presenter یا هر چی. سعی کنین جملاتی که استفاده میکنین تو نوشتن رزومهاتون کار کرد مشخص داشته باشن. مثلن به جای اینکه بگین ۱ سال روی پروژه تبلیغاتی شرکت کاله کار کردم بگین ۱ سال در پروژه تبلیغاتی شرکت کاله طراحی کاراکتر کردم.
در نهایت که تمام تلاشتون رو کردین، رزومهاتون رو بدین به کسای دیگه که بخوننش. دوستتون. همکارتون. آدمهای دوروبرتون. نظرشون رو بخواین. آدم خودش برداشتش از تواناییهاش یا چیزایی که نوشته یا ننوشته ممکنه دقیق نباشه. این فرصت رو به خودتون بدین که از بیرون قضاوت بشین. ازشون بخواین رزومه شما رو قضاوت کنن و حسشون و نظرشون رو در مورد رزومه شما بگن.
نکته آخر این که اگر قراره رزومهاتون رو برای چند تا شرکت بفرستید پیشنهاد میکنم اول برای یکی دو تایی که فکر میکنین خیلی براتونن مهم نیستن یا سطحشون پایینتر از شرکتای رقیبه بفرستید و منتظر فیدبک بشید. اگر به جلسه مصاحبه رسیدید نظرشون رو در مورد رزومهاتون بخواین. این کمک میکنه رزومهاتون رو برای بار آخر بهتر کنین قبل از فرستادن به شرکتهای معظم آرزوهاتون!
آپدیت دوم: گلارا جهانگیر تکنیک ساده و خوبی رو پیشنهاد داده که میشه به کمکش رزومههای دقیقتر و بهتری نوشت:
خب حالا اگر قرار باشه یه رزومه بنویسید و مامور «کِی» رو متقاعد کنید که شما رو استخدام کنه احتمالن شانس بیشتری خواهید داشت، آقا/خانم مامور «جِی» :)
مطلبی دیگر از این انتشارات
راهنمای مصاحبه مدیریت محصول
مطلبی دیگر از این انتشارات
چگونه باید یک پیشنهاد شغلی را ارزیابی، قبول، رد و یا در مورد آن مذاکره کرد؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
MVP چیست، چرا، چگونه!؟