در حال یادگیری دانشها یا در حال جمعآوری کتابها؟
سفارش مولوی به بی غیرتی و جسارت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
قبل از شروع، یه نقشه به شما بدم برای پیدا کردنِ کلِ مقالههای من در ویرگول، به صورت دستهبندی شده.
انتشارات قلمبهستیز: مقاله های اصلی و جدیِ خودم توی این انتشارات هستن و شاید ۹۰٪ از کسایی که لطف میکنن و مطالب من رو میخوانن، مطالب این انتشارات رو دیدن و من رو با این انتشارات میشناسن.
انتشارات جنگل: اینجا هم مطالب خود هست، منتها بیشتر مطالبی که زیاد جدی نیستن و بیشتر شاید در دستهء «شخصی» یا «دلنوشته» یا غیره، قرار بگیره.
انتشارات آشغالدانیِ ذهن: صرفاً راجب معرفی کتابها و کلاً هر صحبتی که مربوط به کتابها باشه.
انتشارات ۵خطی: این هم مطالب خودم هست و ایده ای هست برای اینکه بتانم مطالب کوتاهتر رو اینجا در قالب ۵ پاراگراف کوتاه منتشر کنم.
انتشارات فلسفهلوژی: شناخت، نقد و بررسی فلسفه و سایر موارد مربوطه.
انتشارات صوفیلوژی: نقد و شناخت تصوف و عرفان و انحرافاتی که دارن.
انتشارات یهودولوژی: این ها اکثراً مقالات خودِ من نیستن و بیشتر بازنشرِ مقالاتِ اندیشکدهء مطالعات یهود هستن و هدفش هم شناخت و آگاهی راجب یهود و صهیونیسم و موارد مربوط به اینها هست.
انتشارات بهاییلوژی: این ها هم غالباً مطالب خودم نیستن و بازنشر از منابع دیگه هستن و هدفش هم شناخت و آگاهی راجب بهاییت هست که کسی گول اینها رو نخوره ان شاء الله.
کتاب فیه ما فیه شامل یادداشتهایی است که در طول سی سال از سخنان مولوی در مجالس مختلف فراهم آمده است . مولوی در فصلی از این کتاب به ساحت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم جسارت نموده و به صورت غیر مستقیم بیان می کند که وجود مبارک ایشان برای تهذیب و پاک نمودن خویش از رذائل (نعوذ بالله من هذه الاباطیل) به ازدواج با زنان مباردت می فرمودند… همچنین وی ضمن توهین به زنان – که آنها را به منزله مصائبی برای پاک نمودن نجاسات مردان به شمار می آورد – توصیه می کند که باید غیرت خود را از میان بردارید و اگر عقل شما با این مساله مخالفت می کند و نمی توانید آن را کنار بگذارید، تصور کنید که زنانتان به عقد شما در نیامده اند و تنها بدکاره ای خراباتی هستند که نسبت به آنها غیرتی ندارید و گاه گاهی از سر دفع شهوت به آنها سر می زنید:
«فرمود که شب و روز جنگ مى کنى و طالب تهذیب اخلاق زن مى باشى و نجاست زن را به خود پاک مى کنى. خود را درو پاک کنى بهتر است که او را در خود پاک کنى… و غیرت را ترک کن اگرچه وصف رجال است… خداوند عزّ و جلّ راهى باریک پنهان بنمود پیغامبر را صلى اللّه علیه [و آله] و سلّم و آن چیست؟ زن خواستن تا جور زنان مى کشد و محالهاى ایشان مى شنود و برو مى دوانند و خود را مهذب مى گرداند وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ. جور کسان برتافتن و تحمّل کردن چنان است که نجاست خود را دریشان مى مالى خلق تو نیک مى شود از بردبارى، و خلق ایشان بد مى شود از دوانیدن و تعدّى کردن. پس چون این را دانستى خود را پاک مى گردان. ایشان را همچو جامه دان که پلیدى هاى خود را دریشان پاک مى کنى و تو پاک مى گردى….»
همچنین با توصیه به نفی غیرت می گوید:
«اگر با نفس خود برنمی آیی از روی عقل با خویش تقریر ده که چنان انگارم کـه عقدی نرفته است معشوقه ایست خراباتی هرگه که شهوت غالب می شود پـیش وی مـیروم بـاین طریـق حمیّـت را و حسد و غیرت را از خود دفع میکن تا هنگـام آنکـه ورای ایـن تقریـر تـرا لـذّت مجاهـده و تحمّـل رو نمایـد و از محالات ایشان ترا حالها پدید شود بعد از آن بی آن تقریر تو مرید تحمّل و مجاهده و بر خود حیف گرفتن گردی چون سود خود معین درآن بینی… این مردمان مى گویند که «ما شمس الدّین تبریزى را دیدیم، اى خواجه ما او را دیدیم.» اى غرخواهر [ناسزائی رکیک و زننده]، کجا دیدى؟ یکى که بر سر بام اشترى را نمى بیند مى گوید که من سوراخ سوزن را دیدم و رشته گذرانیدم»
وی در ادامه ی سفارش به نفی غیرت با نقل داستانی جعلی مجددا به نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم جسارت می کند:
«آورده اند که پیغامبر صلى اللّه علیه [و آله] و سلّم با صحابه از غزا آمده بودند فرمود که طبل را بزنید «امشب بر در شهر بخسبیم و فردا درآئیم.» گفتند «یا رسول اللّه به چه مصلحت؟» گفت «شاید که زنان شما را با مردمان بیگانه جمع بینید و متألّم شوید و فتنه برخیزد.» یکى از صحابه نشنید. در رفت. زن خود را با بیگانه یافت. اکنون راه پیغامبر صلى اللّه علیه [و آله] و سلّم این است که مى باید رنج کشیدن از دفع غیرت و حمیّت…» [۱]
و اما . . .
با اندکی تتبع، به احادیث محکم و صریحی در این زمینه برخورد می کنیم که به مواردی از آنها اشاره می شود:
۱ – قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: کانَ إِبراهیمُ أَبى غَیورا و َأَنَا أَغیَرُ مِنهُ وَ أَرغَمَ اللّه أَنفَ مَن لا یَغارُ مِنَ المُؤمِنینَ؛
پدرم ابراهیم با غیرت بود و من با غیرت تر از اویم. خدا بینى مؤمنى را که غیرت ندارد، به خاک مى مالد. [۲]
۲ – قال امیرالمومنین علیه السلام: یَا أَهْلَ الْعِرَاقِ نُبِّئْتُ أَنَّ نِسَاءَکُمْ یُدَافِعْنَ الرِّجَالَ فِی الطَّرِیقِ أَ مَا تَسْتَحْیُون، أَ مَا تَسْتَحْیُونَ وَ لَا تَغَارُونَ نِسَاءَکُمْ یَخْرُجْنَ إِلَى الْأَسْوَاقِ وَ یُزَاحِمْنَ الْعُلُوج .
ای مردم عراق؛ خبر یافتم که زنان شما در راهها پهلو به پهلوی مردان میزنند آیا شرم نمیکنید؟ آیا شما (مردان) حیا نمى کنید و غیرت نمى ورزید، زنانتان به بازارها رفته و مزاحم بیماردلان می گردند. [۳]
۳ – رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): بوی خوش بهشت تا مسیر پیمودن پانصد سال راه، می رسد، ولی به مشام چند نفر نمی رسد، یکی از آن ها بی غیرت است. [۴]
۴ – قال الصادق علیه السلام : إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى غَیُورٌ یُحِبُّ کُلَّ غَیُورٍ وَ لِغَیْرَتِهِ حَرَّم الْفَوَاحِشَ ظَاهِرَهَا وَ بَاطِنَهَا.
همانا خداوند تبارک و تعالی با غیرت است و مردان غیور را دوست دارد و از همین رو، زشتى ها را چه آشکار و چه پنهان حرام کرده است. [۵]
۵ – دریکی از جنگ ها چند نفر اسیر را به حضور پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آوردند که مستحق اعدام بودند، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمان اعدام آنها را صادر کرد، ولی در میان آنها یکی از آنها را آزاد نمود، او پرسید: چرا مرا آزاد کردی؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: جبرئیل به من خبر داد که تو دارای پنج خصلت هستی که خدا و رسولش آنها را دوست دارد: ۱ـ نسبت به ناموست، غیرت شدید داری ۲ـ دارای سخاوت ۳ـ حسن خلق ۴ـ راست گویی ۵ ـ و شجاعت می باشی. آن شخص با شنیدن این سخن، مجذوب پیامبر اسلام شد و مسلمان گردید، و در راه اسلام استوار بود تا این که در یکی از جنگ ها در رکاب پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به شهادت رسید. [۶]
منابع
[۱] مولوی، فیه ما فیه، تصحیح بدیع الزمان فروزانفر، نشر نگاه، تهران، ۱۳۸۶، چاپ دوم، صص ۱۰۳ الی ۱۰۵
[۲] بحارالأنوار(ط-بیروت) ج۱۰۰، ص۲۴۸، ح۳۳
[۳] کافی(ط-الاسلامیه) ج۵ ، ص ۵۳۷
[۴] من لایحضره الفقیه، ج۳، ص ۲۸۱
[۵] کافى(ط-الاسلامیه) ج۵، ص ۵۳۵ و ۵۳۶ ، ح۱
[۶] وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۰۹
منبع اصلی این مقاله:
برای دیدن مطالب بیشتر (و البته معمولاً کوتاهتر)، به کانال تلگرام من رجوع کنید.
مخلص،
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی کتاب: پژوهشی جامع در تصوف و عرفان
مطلبی دیگر از این انتشارات
وحدت وجود: یکی از علتهای مخالفت فقها با تصوف و عرفان
بر اساس علایق شما
مستقل شدن ارزشش رو داره؟