شازده کوچولو، فراتر از بعد زمان...
اولین بار ایامی بین کودکی و نوجوونیم بود که خوندمش. البته خوندن که چه عرض کنم. دقیقتر بگم شنیدمش. با صدای احمد شاملو. صدای گرمی داشت که واسم غریبه نبود و قبلتر هم توی یکی دو تا کاست قصه شنیده بودمش. لذت میبردم؛ هم از قصه و هم صدا. ارتباط برقرار کردن با قصه برام کار سختی نبود. قصه در مورد یه آدم کوچولوی کم سن و سالی بود که دست به یک ماجراجویی دلنشین زده بود. همراهش میشدم توی سفر به تموم سیارکها و لذت میبردم از قصههای جورواجور آدمهاش. قصهش رو دوست داشتم و بعد از تموم شدن یکی دو بار دیگه هم شنیدمش.
دومین بار اوایل دانشجو شدنم بود. حدود هشت سال از اولین باری که کتاب رو شنیده بودم سپری میشد. نوار کاستها در حال تبدیل به نوستالژی شدن بودند و این بار کتابهای صوتی جور دیگهای به زندگیم برگشتند: سفری چند ساعته داشتم از خونهمون به شهری که توی اون دانشجو بودم و بابام گفت، اگه حوصله داشتی این فلش رو بریز رو گوشیت تو راه گوش بده. ازش پرسیدم چیه. گفت: کتاب صوتی کیمیاگر، با صدای محسن نامجو. و بعد از شنیدن اون کتاب، عطشی داشتم برای شنیدن کتابهای بیشتر. هنوز کتابهای صوتی اینقدر تعدادشون زیاد نبود. و خب از شانس خوبم شازده کوچولو از اندک کتابهای صوتی در دسترس برای شنیدن بود. شنیدمش و یه بار دیگه. یه جور دیگه کیف کردم از شنیدنش. و هرجا میرفتم اون رو برای دوستام بلوتوث میکردم
سومین بار اواخر دوران کارشناسیم در دانشگاه بود. رابطهی عاطفی خیلی عمیقی که داشتم از بین رفته بود و حال خوشی نداشتم. و البته آدمی که حال خوشی نداره، دل و دماغ خیلی از کارها رو نداره و وقت واسه یه سری کارهای دیگه زیاد داره: گشت و گذار میکردم توی گوشیم. توی عکسهام. توی آهنگها و ... که ببینم چی دارم و چی ندارم. که یهو رسیدم به شازده کوچولو. شنیدمش. اینبار عاشق قسمت روباه و شازده کوچولو شدم. وقتی میگفت تو در برابر کسی که اهلی کردی مسئولی، بغضم شکست و هقهق به گریه افتادم. چقدر فوقالعاده بود اون حرفها در مورد عشق و دوست داشتن. اولین بار بود که لمسش میکردم. انگار اولین بار که میخوندمش.
و چهارمین بار، اواسط ترم اول کارشناسی ارشدم بود. رشتهم رو از مهندسی شیمی به علوم اجتماعی تغییر داده بودم تا برم دنبال علاقهم. واسه کلاس نظریات جامعهشناسی ارائه داشتیم. ارائه در مورد زیگموند باومن. وقتی داشتم محتوا رو برای ارائه آماده میکردم، دیدم چقدر مفاهیم کتاب عشق سیال زیگموند باومن با حرفهای توی کتاب شازده کوچولو اشتراک داره. واسه همین برای اول هر بخشی که میخواستم توضیح بدم، برای مقدمه، قسمتی از شازده کوچولو رو قرار دادم.
... نمیدونم چند بار دیگه قراره این کتاب رو بشنوم، اما هر بار که بهش رجوع کردم برای خوندن، انگار دارم کتاب تازهای رو میخونم. حرفها و مفاهیم زیادی لابهلای خطها و واژههای کتاب پنهون شده که انگار هر چه بیشتر عمر کنی و تجربه کسب کنی و یاد بگیری، بیشتر و بیشتر برات آشکار بشن. و قشنگیش این بود واسم که از همون بچگی این کتاب دنیایی از زیبایی رو واسم داشت و هیچکدوم از این چهار بار به خاطر تفاوت درکم از کتاب، زیبایی یا جذابیتش برام کم نبود. به راستی شازده کوچولو از بُعد زمان و سن فراتر بود. برای هر سن و هر شخصی، هدیهای منحصربفرد محسوب میشه.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: کتاب شعر احمد شاملو
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: درک یک پایان
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: باشگاه قتل پنجشنبه