تجربه‌ی کتاب‌خوانی با چالش ۱۴۰۰ طاقچه

با کتاب خوندن غریبه نبودم. حتی ریویو نوشتن درمورد کتابی که خوندم هم برام چیز جدیدی نبود. فقط همیشه لازم بود چند روز با خودم کلنجار برم تا یه‌ذره به کمال‌گراییم غلبه کنم و چیزایی که می‌خوام بگم رو (که می‌دونم بهترین و کامل‌ترین نمی‌شه) با خودکار یا دکمه‌های کیبورد از ذهنم بیارم بیرون که نتیجه‌ش هم معمولا به صورت خصوصی می‌موند.

وقتی که طاقچه پست چالش کتاب‌خوانی ۱۴۰۰ رو گذاشته بود مرحله‌ی نوشتن در مورد کتاب ماه اینقدر برام سخت بود که شک داشتم شرکت کنم. از ترسم و علاقه‌ام به فاطمه گفتم و نتیجه‌ی اون صحبت شد اضافه شدن به جمعی که با هم چالش رو بریم جلو و در نهایت خوندن ۱۲ کتاب و نوشتن ریویو براشون در کنار کتاب‌های دیگه‌ای که می‌خواستم بخونم.

با این که موضوع‌های سال رو دوست داشتم، خوندن کتاب‌ها همیشه آسون نبود. برای من خوندن کتاب‌‌هایی که از دشواری‌های جنگ می‌گفتن (بهار - جنگ چهره زنانه ندارد) به خاطر غم زیادی که داشتن و چرا ملت‌ها شکست می‌خورند به خاطر تکرار بیش‌ازحد سخت‌تر از بقیه بود. در کنارش خوندن کتاب‌هایی که تمام اعضای گروه با هم انتخاب می‌کردیم (مثل صدای غذا خوردن یک حلزون وحشی) و درموردش حرف می‌زدیم خیلی جذاب بود.

نوشتن هنوز برام عادی نشده. هنوز هرچی می‌نویسم جای کار داره و کامل نیست. انگار هنوز حرف‌های زیادی می‌تونم بزنم ولی نمی‌تونم. فایده‌ی این‌جور تصمیما برای من اینه که با بهترین‌ نبودنش کنار بیام و ترس از شروعش مانع وجودش نشه. (هرچند مهم نبود کتاب رو کی تموم کنم. روزای آخر فرصتمون ریویو رو منتشر می‌کردم. :-" )

کتاب‌هایی که برای چالش انتخاب کردم:

نوشته‌های فاطمه و صدیقه رو هم می‌تونین از اینجا و اینجا بخونین. کتابایی که انتخای کردیم همیشه یکی نبوده. نوشته‌هاشون رو دوست دارم. هر ماه برای این که ببینم کتاب از دید دوستام چه شکلی بوده کلی ذوق داشتم.

تا این لحظه طاقچه برای ۱۴۰۱ موضوع چالش مشخص نکرده و ما هنوز منتظریم. :)


و لازمه بگم که از طاقچه، فاطمه که جرقه‌ی شروع رو زد و گروه کوچیک (که داره بزرگ‌تر می‌شه) و همراهمون متشکرم.