حسین قربانی·۷ سال پیشنیاز نیست کاپشن بپوشیم 2 - مادر سحراشکهای خانم "محمود" تمامی نداشت، توانایی عجیبی در گریستن داشت، یک ریز، یک بند و بدون نفس گیری. برای اطمینان خودم پرسیدم: چی کار کنیم؟ "سحر" رو بستری کنیم؟ با هق هق گفت: بستری نکنیم چی کار کنیم؟ تا سالن انتظار با هم رفتیم، قربان صدقه فرزندش میرفت. از منشی پرسیدم که کار بستری کردن را باید از کجا شروع کنم؟ گفت:باجه هشت.