The lonliest shadow·۲ سال پیشاز دفترچه خاطرات یک خوناشام²گوش هایم نشنید و چشمانم ندید... نمیدانستم به بهای عاشقی برایش باید تاوان بزرگی بدهد... شبی که در جلوی چشمانم از بین رفت فهمیدم... دیر بو…