لیلافرزادمهرm_15996912·۳ سال پیشرزسیاهرز سیاهچند روزی بود که در تدارک مراسم عروسی بودند. به همراه منصور هرروز از صبح تا غروب در بازارها به جستجوی لوازم موردنیاز میچرخیدند؛ شب خ…