معصومه اثباتی·۴ سال پیشدر دل رویاها...تصویری از یک روز رویایی در سفری رویایی به رویاهای بی پایان من....
حسین قربانی·۶ سال پیشچوپانچوپان زیر سایه سنگی بزرگ دراز کشید، بین گوسفندانی که از گرمای ظهر به سایه تخته سنگ پناه آورده بودند، جایی برای خود باز کرد و خوابید. تنها صدای باد و رویایی غریب به گوش میرسید. در دور دست دیوارهای شهر پیدا بود، دشت و کوه هم در منظره رُخ مینمود و ناگهان مردی را دید که از سینه کوه بالا آمد و در چشم بهم زدنی خود را به گله و چوپان رساند. چوپان هر چه کرد تا از جایاش بلند...