Yousef Hosseinzadeh·۵ سال پیشاز چی ؟هرچی دوست داری بنویس ...مگه میشه نوشت ، مگه میشه فکر کرد که بعدش بشه نوشت ...مگه مغزی هست که بشه فکر کرد و بعدش نوشت ...مگه حالی مونده که ب…
Dast Andazدرعکس داستانک·۷ سال پیشعکس داستانک(قسمت دهم:ترس از سقوط!)بعضی از ما وقتی بچه بودیم از اینکه روی یک چارپایه بایستیم می ترسیدیم.بالای درخت به زور می رفتیم. ببین زمونه چی بر سر ما آورده که حاضریم روی یک تکّه آهن که چند صد متر با زمین فاصله داره راه بریم، بایستیم،بنشینیم،غذا بخوریم،سیگار بکشیم،بگیم و بخندیم.دیروز پسرم گفت:بابا نمی ترسی یه وقت از ارتفاع به اون بلندی سقوط کنی؟!