رعنا سیفی·۶ سال پیشداستان|مردی که درخت شدباران شدیدی باریدن گرفته بود. قطرات باران همچون بمب خوشهای بر زمین فرود می آمدند.من در وسط قبرستان سر مزار پدربزرگم به فکر فرو رفته بودم و…