ویرگول
ورودثبت نام

سگ سیاه

شروع نوشتن
پست‌ها: ۷.نویسندگان: ۶
جدیدترین‌ها
Saeedeh·
۱ سال پیش

سه روز از روزمرگی‌های من

یه روزِ خدا:تو کافه با پدرام نشسته بودم یه بچه اومد بهمون جوراب بفروشه. نگاش کردم دلم سوخت تو دلم گفتم تو الان باید به فکر درس و مشقت باشی…
سه روز از روزمرگی‌های من
خواندن ۴ دقیقه
۲۵
۱۴