ویرگول
ورودثبت نام

شب سرد

شروع نوشتن
پست‌ها: ۱.نویسندگان: ۱
جدیدترین‌ها
حسین قربانی·
۷ سال پیش

نیاز نیست کاپشن بپوشیم 15 - نگهبان

بعد از سفر شیراز باید سریع به کار بر‌می‌گشتیم و بابت روزهایی که نبودیم بیشتر هم کار می‌کردیم، هر چند همکارانم جای من را پُر کرده بودند، اما قاسم سرپرست بود و کارهایی بود که باید حتماً خودش انجام می‌داد بنابراین سرش به سرعت شلوغ شد و به قول معروف، افتاد توی کار. برنامه جدید ما پیدا کردن یک اهدا کننده بود، آن هم از پاکستان و البته از فامیل‌های قاسم. این یعنی لازم نبود کا...
نیاز نیست کاپشن بپوشیم 15 - نگهبان
داستانخواندن ۶ دقیقه
۹
۲