فاطمه محمدبیگی·۶ سال پیشعریان درازکشیده بر کف خیابان از داخل داشت چنگم میزد و میشناختمش. نمیرسیدم بخونم یا خوندنم خالی از لذت بود؛ چند صفحهی کم وسط تموم شلوغیا. دو شب پیش گفتم باشه باشه آروم بگیر، صبر کن الان به دادت میرسم« وحشی ناتمام م...