عباس·۲ سال پیشسفر در خیالشب آرام آرام چادر سیاه خویش را بر سر گیتی میکشید .من خود را برای ضیافتی آماده میکردمضیافتی که تنها مهمان آن من بودمضیافتی از کران تا بیکران…