جای پا جویان·۱ سال پیشاسراف و سلطهماشین اول گفت نه، دومی هم، سومی یک بوق زد و عصبانی، پسر را عقب فرستاد. شیشه-شور در دستش آویزان شد. بی خیال بقیه، بین ماشینها