ویرگول
ورودثبت نام

پدر زهرا

شروع نوشتن
پست‌ها: ۱.نویسندگان: ۱
جدیدترین‌ها
mehrofehr·
۴ سال پیش

پدر زهرا (دختر بابا)

سارا کنار زهرا ایستاد. دستش را دور گردنش انداخت. آهسته کنار گوشش گفت: فردا خونه ما دعوتید. میای دیگه؟ زهرا کمی خودش را عقب کشید. چشم در چشم…
پدر زهرا (دختر بابا)
داستانخواندن ۲ دقیقه
۲
۰