داستان پیدایش یک استارتاپ، از روزای اول شکل گیری ایده تا امروز

حدود یک سالی هست که ویراساد فعالیت رسمی خودش رو شروع کرده، توی این پست می خوام از مسیر و تغییر و تحولاتی که توی این یک سال گذروندیم بنویسم


سال ۹۷ که توی یه کارخونه پوشاک مشغول فعالیت بودیم، جرقه ی ساخت یه محصول توی ذهنمون شکل گرفت. داستان از اون جا شروع شد که توی اون کارخونه از یه نمونه ی خارجی برای پایش وضعیت خط تولید مثل شمارش تعداد کار دوخته شده توسط هر شخص و محاسبه بهره وری استفاده می شد. از اون جایی که اون محصول ایرادای زیادی برای ماهایی که قرار بود باهاش کار کنیم، داشت؛ تصمیم گرفتیم یه نسخه ساده از اون رو خودمون بسازیمش!

نسخه صفر سخت افزارمون
نسخه صفر سخت افزارمون


این نسخه اولیه رو روی ماشین های ابتدا و انتهای خط تولید (یعنی دقیقا دو ماشین یکی ورودی و دیگری خروجی خط تولید) نصب کردیم و شروع کردیم به داده جمع کردن، بعد از یه مدت که داده ها جمع شدن و در لحظه می دونستیم ورودی و خروجی خط چقدره و روزای قل روهم می تونستیم چک کنیم تصمیم گرفتیم سخت افزار رو به چند تا ماشین دیگه هم متصل کنیم، که این دفعه یه ماشین دقیقا وسط خط تولید و دو تای دیگه هم نزدیک ورودی و خروجی انتخاب کردیم. باز شروع کردیم به داده جمع کردن و رفع باگ ها و نوشتن کد اختصاصی برای جمع کردن داده از هر ماشین دوخت یا همون چرخ خیاطی خودمون. توی خط تولید پوشاک تنوع ماشین ها بالاست و به خاطر همین لازمه برای هر ماشین یک کد اختصاصی برای شمارش تعداد کار دوخته شده نوشته بشه که این یکی از بخش های سخت کارمون بود.

خلاصه ۵ تا ماشین رو متصل کردیم و داشبورد اولیه مون رو اوردیم بالا:


نسخه صفر داشبورد نمایش داده ها
نسخه صفر داشبورد نمایش داده ها


حالا که ۵ تا ماشین متصل توی خط تولید داشتیم داده هامون قابل استناد تر نسبت به قبل بودن و در لحظه خط رو پایش می کردیم، یه داشبورد قشنگ تر آوردیم بالا با ویژگی ها و جزئیات بیشتر نسبت به قبلی که به محض قطع شدن یا به مشکل خوردن یکی از ماشین ها متوجهش می شدیم و می تونستیم تاریخچه رو هم بررسی کنیم:


داشبورد قشنگ تر:)
داشبورد قشنگ تر:)


با استفاده از این داشبورد ایده های زیادی به ذهنمون رسید. مثلا تعیین الگوی رفتاری یه اپراتور ماهر، خیلی برامون جالب بود که یه فرد با تجربه و ماهر علاوه بر این که اطرافیان کیفیت و نحوه ی کارش رو قبول داشتن ما هم بدون شناخت مستقیمش می تونستیم بفهمیم که واقعا کارش خوبه، چون یه رفتار ثابت در نمودارهاش دیده می شد... (نقطه اتصال دانش و تجربه! که واقعا برای من شیرینه چون معمولا افراد تجربه محور نسبت به ایده ها و نظرات ما دانشگاهیا گارد دارن و اینجوری یه زبان مشترک پیدا می کنیم:)))) ) این شد که تصمیم گرفتیم از این داده ها استفاده کنیم و بتونیم یک الگوی رفتاری برای درجه بندی مهارت اپراتورها دربیاریم که در مورد مزیت هاش بعدا توی یه پست دیگه خواهم نوشت.

یکی دیگه از ایده ها تعیین زمان استاندارد عملیات برای هر بخش بود که بچه های صنایع بیشتر باهاش آشنا هستن و همین قدر بگم که روش محاسبه اش به صورت تجربی با استفاده از کرنومتره و خیلی وابسته به خطای انسانی هست ( یکی دیگه از مشکلات دانشگاهیا و تجربیا همین بود که زمان استانداردی که ما از روی داده های خودشون بدست میاوردیم رو قبول نداشتن D: ) که ما به دنبال محاسبه ی اتوماتیکش از روی همین داده ها بودیم (و محاسبه اتوماتیک دیگه جایی برای بحث نمی گذاشت)


با همه ی این توضیحات، حالا ما یه سخت افزار پایش داده های صنعتی داشتیم که اسمش رو گذاشتیم گارتکس !

+ پ.ن: توی بلاگ گارتکس راجع به تفاوت هاش با نمونه ی خارجی ای که ازش ایده گرفتیم خواهیم نوشت.


خلاصه هر روز ایده های بیشتری به ذهنمون می رسید برای غنی سازی این داده ها و حکم طلا رو برامون داشت:) (حتی همین الان هم که دارم راجع بهش می نویسم با اینکه مدت زیادی ازش گذشته اما هنوز یه ذوقی قند توی دلم آب می کنه، واقعا چیه این داده D: )

بعد از اون سعی کردیم یکم جدی تر به ایده مون فکر کنیم و جاهای دیگه هم مطرحش کنیم، مثلا توی فراخوان های دیگه یا شتاب دهنده ها و ... ، از اون جایی که فیدبک خوبی گرفتیم و طرحمون یکی دو جا تایید شد دیگه واقعا تصمیم گرفتیم بیشتر روش وقت بذاریم که اینجا در موردش نوشتم و شرکت مون رو به صورت رسمی ثبت کردیم.




بعد از اینکه طرحمون رو توی یه کارخونه با یه صنعت دیگه هم اجرا کردیم، دیدیم این ایده می تونه خیلی جاهای دیگه هم استفاده بشه و اصلا می تونه تبدیل به یه پلتفرم جامع پایش بشه که تا حد زیادی نیازهای این بخش رو پاسخ بده! اینجا نقطه ای بود که دیدمون خیلی باز شد و تصمیم گرفتیم محصول رو پخته تر کنیم و اینجوری به بازار معرفیش کنیم که آقا هر کی میخواد هر چیزی رو پایش (یا بعضی جاها کنترل در مقیاس کوچیک) کنه ما راه حل داریم براش و اسم محصول سخت افزاری مون رو گذاشتیم واچر (watcher) :)

فرشته ی واچر که اسم رو از روی این برداشتیم، واچر ما هم می چسبه زیر هر چیزی که بخواین پایشش کنین D:
فرشته ی واچر که اسم رو از روی این برداشتیم، واچر ما هم می چسبه زیر هر چیزی که بخواین پایشش کنین D:


و اما خود واچر!

واچر ایز کامینگ! نسخه دمو
واچر ایز کامینگ! نسخه دمو


بعد از اون شروع کردیم سایر ایده هایی که قبلا داشتیم رو با این محصول بهبود بدیم، مثلا مهدی یه دستگاه آبیاری اتوماتیک داشت که سال ها داشت یه گوشه ای خاک می خورد، با کمک دوستای دیگه شروع کردیم دوباره راهش انداختن و واچر رو متصل کردیم بهش و اسمش شد گرین تکس:


گرین تکس در شب!
گرین تکس در شب!


کاری که واچر برای این دستگاه می کنه اینه که با پایش دما، رطوبت و نور، آبیاری و نوردهی رو به صورت اتوماتیک انجام میده و حتی می تونین دستی هم از راه دور روشن یا خاموشش کنین، برای گرین تکس دنبال اینیم که بذرهای مختلف رو باهاش تست کنیم و بتونیم یه برنامه مشخص برای هر کدوم دربیاریم و به همراه واچر ارائه بدیم، واسه همین از مهندس ها و فعالای حوزه کشاورزی خواهش می کنم نظراتشون رو با ما درمیون بذارن




بریم سراغ ویراساد، تا الان چالش هایی توی این مسیر داشتیم، سردرگم بودیم که کدوم راه یا کدوم ایده رو انتخاب کنیم و ادامه بدیم، هر مشکلی که می بینیم و ایده ای که به ذهنمون می رسه رو با واچر می سازیم (مثل گارتکس، گرین تکس و یا مثل این نمونه کشت هیدروپونیک که قراره هوشمند یا واچریزه بشه D: ) و اگر کسی بخواد لوازمش رو در اختیارش قرار می دیم تا خودش بسازه (تجربه ی دلنشینیه محصولی رو بسازی و خودت ازش استفاده کنی یه چیزی مثل ایکیا) یا اینکه اگر حوصلش رو ندارن ما می تونیم بسازیم و ارائه بدیم..

در حال حاضر هنوز توی مسیریم و نیاز به رشد داریم خلاصش بگم ما رو از نظراتتون بی بهره نذارین و اگه ایده ای دارین که توی ساختش واچر بهتون کمک می کنه بهمون بگین :))

+ پ.ن: بعدی را تو بساز! (یعنی ایده ای که توی ذهنت داری و با واچر می تونی بسازیش)