دانشجوی کارشناسیارشد ارتباطات اجتماعی، مشتاق نویسندگی و ویراستاری، کپیرایتر
برسد به دست یگانۀ چهلساله
خانم تقیزادۀ عزیز، سلام!
حالت چطور است؟ راستش میخواستم به اسم صدایت کنم، اما دیدم به هرحال شما هجده سال از من بزرگتر هستی و احترامت واجب است. امیدوارم روبهراه باشی و در شرایط بهتری نسبت به این روزها زندگی کنی.
حال من هم بد نیست. میگذرد و چه نعمتی است این گذشتن که اگر نبود، چطور میتوانستیم تاب بیاوریم؟ حرف از گذشتن شد، تو توانستهای بگذری؟ احتمالاً میدانی از چه چیزها و کسانی حرف میزنم. توانستی اتفاقات تلخ گذشته را فراموش کنی و آدمها و مخصوصاً خودت را ببخشی؟
هنوز هم مرض «کتاب خریدن با وجود انبوه کتابهای نخوانده» را داری؟ از صمیم قلب امیدوارم تمام کتابهای کتابخانهات و صدها کتاب ارزشمند دیگر را خوانده باشی. دوست دارم هنوز هم اهل فیلم و سریال باشی، به سینما و تئاتر بروی و همچنان عاشق کارامل ماکیاتو باشی.
خیلی دلم میخواهد بدانم بالاخره تصمیمت را برای دکترا خواندن گرفتی یا به همان ارشد بسنده کردی؟ البته این را با پیشفرض تمام کردن ارشد گفتم؛ یعنی ممکن است تمام نکرده باشی!؟ دنیایی از سوال در ذهنم چرخ میزند که باعث میشود دلم بخواهد سوار ماشین زمان شوم و هرچه سریعتر بدانم یگانۀ چهلساله چگونه زندگی میکند. بالاخره فهمیدی علاقهات چیست و دوست داری در چه حوزهای متخصص شوی؟ از شغل و درآمدت راضی هستی؟ هنوز ایران زندگی میکنی یا بالاخره کار خودت را کردی و رفتی؟
از همه مهمتر، هنوز هم مینویسی؟ طنزنویسی را رها کردی؟ چقدر از پاسخ منفی به سوال اول و مثبت به سوال دوم میترسم! دلم میخواهد اینطور فکر کنم که نویسندۀ مطرحی شدهای و چه بسا صاحب سبک هم هستی. آرزوهای زیادی برایت دارم و برای رسیدن به آنها تلاش میکنم، امید که به تکتکشان رسیده باشی. امیدوارم انسانی مهربانتر، خوشاخلاقتر، باسوادتر، آگاهتر و سالمتر شده باشی و خودت و دیگران را بیشتر دوست داشته باشی. دوست دارم آن گواهینامۀ رانندگی طلسمشده را گرفته باشی و با ماشین خودت اینطرف و آنطرف بروی.
چهلسالگی همیشه برای من سن خاصی بوده است و برایم پختگی و ختم بالغ شدن را تداعی میکند. اگرچه دوست دارم فکر کنم به این دو ویژگی رسیدهای، اما ته دلم میخواهم هنوز هم حداقل بعضی از دیوانهبازیهای جوانی را داشته باشی و دیگر خیلی هم عاقل نباشی!
خانم تقیزادۀ عزیزم! هرطور که باشی، من دوستت دارم و به تو افتخار میکنم. مسیر دشواری را طی کردهام تا به 22 سالگی رسیدهام و مطمئنم هجده سال آینده هم آسان نخواهد بود. برایت آگاهی، سلامتی، عشق، شادی و امید آرزو میکنم و بیصبرانه منتظر ملاقات تو هستم.
ارادتمند
یگانۀ 22 ساله
مطلبی دیگر از این انتشارات
پویش بازگشت به ویرگول
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک روز عادی
مطلبی دیگر از این انتشارات
هایکوی کتاب:)