بگو : پریود!

پریود

کلمه ای که وقتی کلاس پنجم دبستان بودیم از زبون دبیر بهداشتمون شنیدیم شاید بعضی هامون از قبل راجبش شنیده بودیم.
البته شنیدنش که هیچ چیزی رو نشون نمیده، همه چیز از بعد اون شروع شد، پچ پچ های تو اتاق بغلی، حرف هایی که آروم با دخترای خانواده زمزمه میکردیم، یکی که صداش بلند میشد همه میگفتن هیشششش!
وقتی نوار بهداشتی خریداری میشد، تو مشمای سیاه، یواشکی جمعشون میکردیم که کی نبینه؟
وقتی روزه نبودیم چون پریود بودیم، چرا نباید کسی میفهمید؟
پریود چیزی که هیچ وقت به وضوح گفته نمیشد، اما موضوع روشنی بود که مدام با ایما و اشاره دربارش صحبت میشد، مسئله ای که سبب صحبت های سرپوشیده ی میان دختر ها و مادر ها، خاله ها، خواهرزاده ها و معلمان و دانش اموزان دختر میشد.
وقتی دلمون از درد به هم میپیچید باید صاف و استوار راه میرفتیم که کسی نفهمه، دبیر دینی امون گفت: پریود یه استراحت کوچیکه که خدا به زنان داده!
شما تاحالا راجب استراحتی شنیدید که درد داشته باشه؟ بخواب ها ولی من این وزنه ی 10 کیلویی رو روت میزارم!

تاحالا فیلم the 20th centaury woman رو دیدین؟ (این اسپویل کامل فیلم نیست فقط اسپویل یه ده دقیقه از وسطاشه!)
یه سکانس داره که یکی از دختر های جمع که از درد پریود حالش بده، بعد از سرکوفت یکی از خانم های مخالف با بلند اعلام کردن پریودش، مجبور میکنه همه ی پسرای جمع و بعد همه باهم بگن قائدگی.

(معادل کلمه ی پریود تو انگلیسی هم همون پریوده، درحالی که در این فیلم از یک کلمه ی دیگه استفاده کرد برای همین معادل اون رو قائدگی ثبت کرده بود )

بعد از دیدن این صحنه من الهام گرفتم و از بچه ها خواستم بگن پریود، بیشتر بچه ها کلمه ی پریود رو گفتن، ولی بعضی ها نگفتن، این افراد به چند دسته تقسیم میشن که هرکدوم یک سری دلایل دارن البته من دلایلشونو درک نکردم!

دسته اول: افرادی که دلیلی ندارن

افرادی که هیچ دلیل خاصی برای نگفتن اون کلمه ندارن، جز رو مخ من رفتن، این گروه از افراد درک نمیکنن که همین گفتن این کلمه چه تغییری تو دنیا میتونه ایجاد کنه !

دسته دوم: افرادی که معتقدن این مشکل دختراست! (این افراد اکثرا (همیشه) پسرن!)

این دسته یه مشت عقب مونده ان که نمیفهمن این فقط مشکل یه نفر نیست، دو نفر نیست، مشکل مادری که بالاسرته، خواهری که کنارته، یا هر دختری که دور و برته عه!
بعدشم این اصن مشکل نیست ، این یه چیز عادی تو زندگی هر دختریه!
این هم فراموش نشه که این جمله مثل اینه که نگی زایمان چون فقط زنا زایمان میکنن :|||

دسته سوم: افرادی که که به دلیل دینی بودن خودشون رو مبرا میدونن!

اینا با خودشون چی فکر میکنن؟ مگه زنایی که اعتقاد دارن پریود نمیشن؟
یا اونایی که چادر میپوشن پریود نمیشن؟
اصن این با عقل جور در میاد؟ نه شما بگین باعقل جور در میاد؟
باید بگم دسته ی سوم به احتمال خیلی زیاد زیر مجموعه ی دسته ی اولن !

دسته چهارم: افرادی که در میرن

همونطور که از اسمشون معلومه، اینا در میرن و اصلا اهمیت نمیدن به اینکه من چی گفتم :"|
منم که نمیتونم ذهن بخونم برهمین نمیدونم اینا چشونه!!

خلاصه شما هم نگید پریود تا شاید یه دسته فقط به افتخار شما راه اندازی شه!
بعد از همه ی این حرفها بهتون پیشنهاد میکنم فیلم هندی padman و period. end of sentence رو ببینید (اول پدمن رو ببینید تا فیلم دوم رو بهتر متوجه بشید) و بعد به این فکر کنید که چرا یک نفر باید از همچین چیزی خجالت بکشه!

راستی این پست هیچ چیز توهین امیزی که با قوانین ویرگول نخونه نداره، مگر اینکه تو ایران زنا پریود نشن! البته من که ایرانیم و پریود میشم شما چطور؟!!!

فقط به چند نکته مهم دیگه اشاره کنم:

  • هر زنی که عصبانیه پریود نیست. (من خودم موقع پریود اصلا اخلاقم عوض نمیشه*)
  • 2.3 میلیون زن در زمین به نوار بعداشتی دسترسی ندارند.
  • یه چندتا چیز دیگه ام بود ولی انقد نوشتن رو طول دادم دیگه یادم نمیادشون ?

در آخر از جناب دست انداز صمیمانه تقاضا میکنم که یک چالش هفته رو راجب بحث درباره ی پریود، بزارن؛

و اینکه لطفا هرکس که این پست رو میخونه برای شادی دل من یک کامنت کوتاه که فقط شامل "پریود" باشه هم بزاره کافیه.

پست های مرتبط:
پریود؛ تابویی از جنس ناآگاهی
پریود؛ عامل نجاست
رازی همه‌گیر به نام پریود
آزادی بیان اجباری
ساکت باش، حرف زدن راجبش قدغنه

همین دیگه!


پ.ن: خب بیاین یکم حرف بزنیم، خوبین؟ سالمین؟ من جدیدا احساس میکنم حوصله ی هیچ چیزی یا کسی رو ندارم، کلا یه بی حوصلگی خاصی رو دارم تجربه میکنم. یه سری حرف های خیلی نا مهم میرن رو مخم، همش اعصابم خورده!
از شما چه خبر؟



بعضی وقت ها دلم می خواهد از فرط ناراحتی شورش بکنم که چرا زن آفریده شده ام. دختر پایش را که به دنیا می گذارد، همینطور کار یادش می دهند: غذا پختن، رُفت و روب، خاکستر مال کردن رخت های کثیف، آب آوردن از رودخانه، وصله کردن جوراب، گرفتن کره از ماست، خمیر درست کردن، نان پختن... همه را یاد میگیری پشت سرهم. بعضی زن ها در کنار این کار ها، یا به جای این کار ها، یاد میگیرند از هیکل و سر و ریختشان استفاده کنند و هوش از سر مردها ببرند. اما خیلی هم فرقی نمی کند؛ حالا، یا آن طور باشد یا این طور، بالاخره باید خدمت بکنی. کسی کتاب دست زن ها نمیدهد.

کتاب ملت عشق / الیف شافاک /صفحه 255