بیاید برای داشتن تفکر منتقدانه تلاش کنیم

یکی از باگ‌های اجتماعی ویرگول(حالا در نگاه ماکروسکوپی: ایران) اینه که ما همدیگه رو نقد نمی‌کنیم. یا داریم بخاطر مسائل سیاسی تو سر کله هم می‌زنیم؛ یا داریم همدیگه رو ستایش می‌کنیم. به قول داستان قوی سیاه یکیم بخواد خلاف بقیه، منتقدانه وارد بشه و کامنتای منفی بذاره انقدر به دید بد بهش نگاه می‌کنیم که از کارش پشیمون میشه.

از اون بدتر اینه که طاقت شنیدن حرف‌های انتقادی رو نداریم. هر کسی که بخواد نقطه ضعف‌هامون رو گوشزد کنه به چشم یک بیگانه افعی از خدا بی‌خبر کذایی بهش نگاه می‌کنیم و در تقابل حرفاش گارد می‌گیریم. انگار از همون کودکی که توی گوشمون اذون گفتن درشو پلمپ کردن و قرار نیست دیگه چیزی تا ابد دهر تغییر کنه. اصلا نگرش«ببین چی میگه، نه کی میگه» از ذهنمون رفته و مدام در حال قضاوت این هستیم که نکنه قصد طرف آسیب و تیکه باشه.

که صد البته چون انقدر بهم تیکه و ناسزا گفتیم که برامون عادی شده؛ بین حرف حق و تیکه نمی‌تونیم مرزی متصور بشیم. خیلی‌ها صرفا گوشاشونو بستند و مدام حرف میزنن. چون دو گوش دادن یک دهان...پس کجا رفت دو شنیدن ما؟ اما بیاید بین تلاش کنیم نگاه منتقدانه‌مون رو گسترش بدیم و برای حرف های درست حسابی مرز بکشیم.

من رو نقد کنید. هرچه عیب از من و نکته‌های درست حسابی دارید به من گوشزد کنید. نذارید همون پروکسیمای دیروز باشم. به من اجازه بدید روز به روز رشد کنم. ولی اگر نقد می‌کنید درست حسابی و با پشتبانه منتقدی این کار رو انجام بدید.

با من مثل سگ رفتار کنید( منبع و توضیحات)



پی نوشت:

شاید آقا علی بخاطر این کامنت تندوتیز من ناراحت بشه. ولی تجربه دارم که اون نگاه منتقدانه می‌تونه از هزاران به‌به و چهچه بیشتر کمکش کنه. [کاش یکی به من دبیرستانی می‌گفت.]