مبتلا به اسکیزوفرنی. اینجا از تجربیاتم میگم. به والله، به پیر، به پیغمبر فیلم «یک ذهن زیبا» رو دیدم.
هر عکس، یک داستان (قسمت دوم)
1) مهمان داریم. پیشی خان چند روزی ه که مهمون ماست. امروز سر ظهر اومد. گفت:《ناهار چی داری؟》گفتم:《کالباس؛برات بیارم؟》یه نگاه عاقل اندر سفیهی بهم انداخت و گفت:《درباره ی گربه ها چی فکر کردی؟! ما هم نوع خواری نمی کنیم. دیگه چی داری؟》گفتم:《 نون و پنیر》 گفت:《باشه. جهنم و ضرر؛ همون پنیر رو بیار. فقط لاکتیکی باشه.》
گفتم :《برات آهنگ چی بذارم؟ شجریان خوبه؟ با ناهار می چسبه هاااا.》گفت: 《نه، فقط تیلور سوییفت...》گفتم:《 یه روز دستت رو می گیرم می برمت کنسرت تیلورشون اینا، ردیف سوم... ولی فکر نکنم گربه ها رو راه بدن.》سرش رو گذاشت رو پنجه هاش و به افق نگاه کرد. گفتم:《پنیرت یخ کرد گربه جان....》
2) به خیام زنگ زدم گفتم به اندازه ی یک چهارم قالب بیست و پنج سانتی کیک داریم با خامه گیاهی و چایی. میای؟ گفت:《بی باده ی گلرنگ نمی باید زیست.》
زنگ زدم به حافظ. گفت:《شراب لعل می نوشم من از جام زمردگون.》گفتم:《مام زمردگون نداریم. لیوان فرانسوی داریم با چایی کیسه ای.》 قطع کرد.
به مولانا پیام دادم. سین کرد ولی جواب نداد....
3) ماه جان من! دیشب آسمان نبودنت را بر سرم کوبید. آخ که چقدر جای نبودنت درد می کند. دیشب آسمان را با نگاهم دریدم شاید تو پشتش باشی. تو باید زیباترین روشنایی سال لقب بگیری. ماه جان! دیشب به خوابم نیامدی. دیشب تو را ندیدم. چقدر تاریک بود.... لعنت به شب های ابری...
4) آخرش من یه روز کافه م رو میزنم و توش شیرینی خانگی بدون فر و چایی سرد مانده از صبح رو سرو می کنم. البته فقط روزهای شنبه. هیچ وقت هم چیز کیک نیویورکی (منطقه منهتن جنوبی) و آیس لاته سرو نمی کنم فکر نکنن سنگین گرفتیم هول شدیم. بعدش یه گروه موسیقی می یارم که شعر "ممد خرتو، فردا آفتو" رو با ته صدای نیکی میناژ بخونن. منم از بین میزها رد می شم و لبخند رضایت مشتری هامو از چایی جوشیده نگاه می کنم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
انتخاب
مطلبی دیگر از این انتشارات
تنهایی
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش هفته: نارنیایی در پس کمد