اگر زرتشت،علی(ع) را می دید می نوشت:گفتار علی،پندار علی،کردار علی...
چالش شکرگزاری
سرآغاز
سال گذشته با پست های حیرت انگیز آقای محمد امین اسکندری آشنا شدم و تحت تاثیر ابعاد مختلف مثبت اندیشی ایشون قرار گرفتم.اما یه چیزی که خیلی برام موثر واقع شد یه نوع مثبت اندیشی خاص در قالب شکرگزاری بود.
راستش این ایده که آدم باید نسبت به هر چیزی از در و دیوار و دست و پاش گرفته تا سلامتی و خانواده و مدرسه شکرگزار خدا باشه رو از ایشون گرفتم اما خودم هم خیلی روی این مسئله کار کردم و به جرعت میگم زندگیمو زیر و رو کرد.
من خودم برای خودم روش خاصی از شکرگزاری رو ابداع کردم که تلفیقی از آموزه های دینی و قانون جذبه و احتمالا برای همه در شرایطی که حال خوبی ندارن انرژی مثبت زیادی به ارمغان بیاره.
اصل این ایده رو میشه تو یه جمله خلاصه کرد"نیمه ی پر لیوان رو ببین"
سرگذشت
شکرگزاری کاریه که لبخند رو به لب شما و اطرافیان خوش فکرتون میاره،البته باعث میشه بعضیا چشماشونو تو حدقه بچرخونن و بگن ولمون کن تورو خدا!ولی به هر حال ارزشش رو داره.روش شکرگزاری خودمو تو چند مرحله توضیح میدم.
هفته ی اول:
لازم نیست حتما یک هفته ی کامل زمان بزارید ممکنه توی تنها یک روز هم بتونید این مرحله رو تموم کنید.
برای شروع معجزه ی شکرگزاری اول از همه به بدنتون نگاه کنید.جسم شما صمیمی ترین دوستتونه که از اول تا آخر عمر همراهیتون می کنه و پای خوب و بد کاراتون هست،اگه بهش آسیب بزنید هم ولتون نمی کنه و همیشه تلاش می کنه شما رو سالم نگه داره البته اگه بهش اجازه بدید.تو مرحله ی اول باید از خداوند برای سلامتی جسمتون تشکر کنید.از پا ها شروع کنید و برای کوچک ترین اندام های خارجی و داخلی که باهاشون آشنایی دارید شکر کنید،حتی کوچک ترین سلول رو فراموش نکنید.ناخن،انگشت شصت،انگشت کوچک،مچ،ساق پا،زانو،غضروف،ماهیچه ها،اندام تناسلی،شکم،معده،کبد،رحم،قلب،گردن،صورت،لب،بینی،گوش،چشم،مو،رگ،خون،سلول و....همه و همه نعمت هایی هستید که مدت ها ازشون غافل بودید اما اونا همچنان سرگرم خدمت کردن به شمان.
تو مرحله ی دوم سعی کنید به دلایل شکرگزاریتونم فکر کنید،اگه کبد نداشتم؟اگه دست نداشتم؟اگه پاهام اندازه ی هم نبود؟اگه ابرو نداشتم و...شما با فکر کردن به این مسئله اگه کمی زیست بدونید یا حتی اگه ندونید میتونید به معجزات شگفت آوری که هر لحظه هزاران بار نزدیک تر از رگ گردنتون جریان دارن پی ببرید.
فرمانروای ملک سخن چه زیبا گفت:
هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و چون برمی خیزد مفرح ذات،پس بر هر نفس دو نعمت است و بر هر نعمت شکری واجب.
در مرحله ی سوم کمی از خودتون فاصله بگیرید و به اطرافتون نگاه کنید،خانه ای که هر شب در آن می خوابید،پدر و مادرتان،تخت خواب،مدرسه و دانشگاه،غذایی که هر وعده می خورید،دوستان خوب،لباس های مناسب فصل،وسایل رفاهی،وسایل تزئینی همه و همه چیز هایی هستند که می توانستند نباشند.اگر تا همین جا هم پیش بروید از انبود نعمات خداوند شگفت زده می شوید و بهتر درک می کنید آیه ای را که میفرماید:
اگر بخواهید نعمت های خدا را بشمارید آنقدر زیاد است که نمی توانید.
مرحله ی چهارم نعمت های غیر مادی اطراف شماست.محبت خانواده و دوستان،صلح،اندیشه،اعتقادات،دین و... همه و همه نعمت های ملموسی هستند که با تفکر به گوشه ای از جهان میتوانید عمیقا فاجعه ای که در نبودشان پیش می آمد را درک کنید.
در طول روز هر زمان بیکار بودید شکرگزاری را فراموش نکنید،سفیر شکرگزاری خانواده شوید.در ماشین،درمترو،در صف و... زمان های کسالت آمیزی است که با شکرگزاری فوق الاده می شود.
هفته ی دوم
مرحله ی پنجم زمانی است که بایدازاتفاقات روزمره و هر چیزیکه مقابل چشمتان قرار میگیرد شکرگزار باشید به کوچکی آن نگاه کنید.تصور نکنید بعضی حرف ها مسخره است همه چیز ارزش شکرگزاری را دارد.خداروشکر فلانی به من اعتماد کرد،خداروشکر فلان موسیقی پخش شد،خداروشکر معلممان آهسته صحبت میکند و....
وارد کلاس که شدیم با خنده گفتم خداروشکر که کلاسمون در داره همه خندیدند و گفتند حدیث مسخره نکن اما مسخره نبود.چند روز بعد که مجبور شدیم برای یک زنگ به کلاسی برویم که در آن خراب بود و بسته نمیشد وسرو صدا های سالن تمرکزی برایمان نگذاشته بود تازه فهمیدیم که همین در به ظاهر ساده هم چه محاسنی برای خود دارد.
بهترین زمان برای شکرگزاری پیش از خواب است.در رخت خواب اتفاقاتی که از صبح تا بحال آفتاده را مرورکنید و برای تک تک آنها شکرگزاری کنید.از باز کردن چشمانتان وخوردن صبحانه گرفته تاموفقیت کوچکی که به آن دست یافتید وکمکی که به دیگران کرده اید مرور یک روز با دیدگاه شکرگزارانه شیرین تر از چیزی است که تصورش را می کنید.
هفته ی سوم
احتمالا پس از دو هفته دیگر اکثر شکرگزاری هایتان تکراری می شود زیرا ما درفضایی نسبتا یکسان زندگی می کنیم.
ازاینجا به بعد سعی کنیداز اتفاقات ناخوشایند کوچک وبزرگ هم شکرگزار باشید،حتی آنها رابا الفاظ مثبت و از زاویه ای دیگر ببینید.خدارا شکر که من مسئول آوردن آب برای بابا و سیرآب کردن یک تشنه هستم،خداروشکر من در آفتاب نشسته ام تا مادرم در سایه باشد،خداروشکر الان چراغ سبز میشود و من به خانه میرسم،خداروشکر می توانم بخوابم و سردردم را برطرف کنم و....
این دیدگاه به زندگی به شما یاد میدهد که بدترین مسائل هم نقطه ای روشن هرچند کوچک دردرون خود دارند.
سرنوشت
از اینجا به بعد معیار شکرگزاری هفته نیست.بزرگی و عادت شماست.اگر بتوانید خوب پیش بروید کار به جایی میرسد که از بدترین اتفاقات هم شکرگزار باشید.بی هیچ دلیل مثبتی تنها به این خاطر که خواست خداوند بوده است.خدارا شکر که فلان عزیزم را از دست دادم،خداروشکر که فلان بیماری لاعلاج گرفتارم کرد و...
خدارا شکر بخاطر همه چیز هایی که داریم اما حتی به ذهنمان هم نمیرسند:)
مطلبی دیگر از این انتشارات
?هزار حرف نگفته ? « چرا کسی به من نگفته بود اندازه وسعت تو چالش شرکت کن»??
مطلبی دیگر از این انتشارات
?مادرکُشی!?
مطلبی دیگر از این انتشارات
کــوله پُشتــیِ یــک کُنکــوری | قسمت صفر