بدون محتوا | از همه چیز

امروز هایم که نمیپرسی چگونه می‌گذرند که اگر میپرسیدی میگفتم با خیال تو با تجسم تو و با نوشتن و دلتنگی برای تو!


پ.ن : راستش هیچ تویی وجود نداره ولی این روزا خیلی از تو می‌نویسم.

تنها همدم من
تنها همدم من


صادق هدایت نوشته بود : «روز ها همه یک جور می‌گذرد، بیخود و بی فایده، چیز تازه ندارم، قربانت!» و میترسم اونجوری بشه اما فعلا نیست و اینجوریه : انگاری برای همه فصل جدیدی از زندگی باز شده و من مجبورم همون فصل قبلی رو با کیفیت و نسخه ی پایین تر ادامه بدم.

اینستام رو حذف کردم به نظرم خیلی تصمیم خوبی بوده، البته طاقت نمیارم و هفته ای یه بار یه بهانه ی استوری های علمی پیج های مورد علاقه ام بهش سر میزنم ولی دیگه وقتم رو الکی تو اکسپلور هدر نمیدم!
بجاش :

اعتیاد جدید
اعتیاد جدید
من نیز هم
من نیز هم
از نیازمدی های هر جوانی
از نیازمدی های هر جوانی
الدرس
الدرس
باید به طبیعت برگشت ، انسان هر چه از طبیعت دور بشود بدبخت تر می‌شودآفتاب طلایی ، چشمه های درخشان ، میوه های گوارا و هوای لطیف...صادق هدایت
  • البته که بدون تفریح نمیشه :
شیش بسته رو تو یه ساعت تموم کردیم😂😬
شیش بسته رو تو یه ساعت تموم کردیم😂😬
اینو دوستم گرفته اذیتش هم نمیکنه دوسش داره منظورم از تفریح حرف زدن با دوستمه(خدا لعنتت کنه بهار)
اینو دوستم گرفته اذیتش هم نمیکنه دوسش داره منظورم از تفریح حرف زدن با دوستمه(خدا لعنتت کنه بهار)


مرور خاطرات
مرور خاطرات
کمی شیطنتمون نشه؟
کمی شیطنتمون نشه؟

دیگه چخبر؟

آسمانی که آتش گرفت
آسمانی که آتش گرفت
محدثه نیست که وقتی اعصابم خورد است و بغض دارد خفه ام میکند پناه ببرم به خانه اش و بعد یادم برود اصلا برای چه ناراحت بودم!
عمو نیست که هر وقت به ته خط رسیده بودم و هیچ جوابی برای هیچ چیز نداشتم یا هر وقت زیادی خوشحال بودم یا اصلا گاه و بی گاه با بهانه و بی بهانه پیشش بروم.
  • آیا احساس تنهایی میکنم؟ هنوز نه !

یکم از نوشته هایی که میخونم :

دلم‌ میخواهد مدت‌ها در همان گوشه مأنوسم بمانم. ماندن در گوشه‌ای که به آن عادت کرده‌ای یکجورهایی بهتر است، حتی اگر نیمی از اوقات به غم و غصه‌خوردن بگذرد!


اكثريت عظيم روشنفكرانى كه مى‌شناسم در جست‌وجوى چيزى نيستند و هيچ كارى نمى‌كنند و به درد كارى نمى‌خورند. همه‌شان بد تحصيل كرده‌اند، به طور جدى مطالعه نمى‌كنند، درباره‌ى علوم فقط پرحرفى مى‌كنند، از هنر هم كم سر در مى‌آورند. همه‌شان خودشان را مى‌گيرند و با قيافه‌ى جدى، گنده‌گويى و فلسفه‌بافى مى‌كنند؛ حال آن كه پيش چشمشان كارگرها غذا ندارند و چهل نفرى در يك اتاق نامناسب مى‌خوابند، توى ساس و تعفن و گند و رطوبت و ناپاكى اخلاقى مى‌لولند...
پر واضح است كه همه‌ى حرف‌هاى قشنگ‌مان فقط براى آن است كه سر خودمان و ديگران شيره بماليم.
👤 #آنتون_چخوف

آدمی چگونه نیرومندتر می‌شود؟ با نرم نرمک به تصمیم رسیدن، و با سفت و سخت چسبیدن به آنچه تصمیم گرفته است: هر چیز دیگری در پی آن می‌‌آید.

  • از نوشته هایم :


با همه ی خستگی با همه ی سگ دو زدن ها و نوشتن ها و با همه چیز و همه چیز و همه چیز همین که چشم می‌بندم تو پشت پلک هایم جان می‌گیری و من نمی‌خواهم فراموش شوی یا حتی گم یا حتی کمرنگ، میخواهم این تصویر تمام ناشدنی تا ابدیت همراهم باشد، با هر نفسم آمیخته باشد و در هر کلمه ام نهفته، که دیگران نفهمند اما خودم خوب بدانم هر واژه ی ساده ای که مینویسم پشتش هزار تصویر تو نقش بسته!

وقتی دو دیقه میام درس بخونم :

کاش آدم ها بفهمند من به دنیا آمد ام که تو را دوست بدارم نه درس هایم را، من بدنیا آمده ام که تو را یاد بگیرم، که تو را حفظ کنم که خطوط چهره ی تو را در یاد بسپارم، که پلک زدن های تو را حساب کنم که فرمانروای جغرافیای خیال تو باشم که با تمام استدلال های دنیا ثابت کنم تمامت معتلق به من است که مشق شبم گوش دادن به صدای نفس های تو باشد که هر روز فعل دوست داشتن تو را صرف کنم که ماضی استمراریم بوسه باشد، می‌بوسم می‌بوسم می‌بوسم تو را یادت را و هر چیزی را که اندکی از تو در خود داشته باشد!

فلوبر میگه : زندگیِ حقیر من آنقدر ساده و آرام است که در آن، جمله‌ها حادثه‌هایند. انگار از درون من گفته این جمله رو!

و دیگر هیچ...