تنها دنبال چیزی میگشتم که غرقم کند ...

وقتی علی مشتری داشت
وقتی علی مشتری داشت


داستان از اینجا شروع شد ک ...

بی قرار بودم
بی قرار بودم

میدونستم جز علی کسی نیست که حرفامو بفهمه

و علی هم سرکار بود .بنابرین دنبال هرچیزی میگشتم ک غرقم کنه و چند ساعتی از این عالم خلاص شم

دلم میخواست تو ویرگول یه پست جدید از ali.heccam یا وحید والی امیده باشه .ولی نبود .یهو یاد سوشیانت افتادم خیلی وقته چیزی ننوشته ولی باز جوابمو داد

نظر شما چیه؟ ماهیا ک گریه نمیکنن
نظر شما چیه؟ ماهیا ک گریه نمیکنن

دیدم خبری نیست رفتم سراغ اینستاگرامم

اکسپلور همین الان
اکسپلور همین الان

غرقم نکرد رفتم سراغ پینترستم

بنظرم غذاهه خوشمزس
بنظرم غذاهه خوشمزس

ولی باز غرقم نکرد و رفتم سراغ ملت عشق

میدونم حال ندارین بخونینش
میدونم حال ندارین بخونینش

غرقم نکرد و رفتم سراغ گوگل

هی چه فاز سنگینی ...
هی چه فاز سنگینی ...

غرقم نکرد و رفتم سراغ اسنپ چت

انگار روح جد باب اسفنجیه
انگار روح جد باب اسفنجیه


آخرم غرق نشدم و اومدم تو ویرگول و امیدوارم غرق بشم تو کامنتاتون..‌.

ولی اجاق گاز از آشپزخانه مرا صدا می‌زند برم ببینم چیزی برای غرق شدن هست .گوشی ب دست میرم شما فعال باشید .تشکر