آزمودم دل خود را به هزاران شیوه / هیچ چیزش بجز از وصل تو خشنود نکرد...خدایا ! خودت منو بپذیر.
سَرَکی به درون ...
این پُست در پاسخ به دعوت آقای دست انداز برای نوشتن با موضوع " یازده- پنج (موضوع: خودپروری)" نوشته شده است.
یک: سختترین انتخابی که تا الان انجام دادهای؟
راستش با اینکه زیاد بدبختی و بدبیاری داشتم ، به طرز عجیبی چیزی به ذهنم نمی یاد ! شاید اونقدر درگیر ایده آل گرایی و کمال گرایی بودم که در واقع کاری انجام ندادم و به تبعش انتخابی نداشتم که بخواد جز "سخت ترین ها" قرار بگیره!
" اگر روی محافظت از قلبت تمرکز کنی،میتونی از درد و رنج زیادی جلوگیری کنی، اما آخرش میشه یه زندگی که کامل زندگیش نکردی" ...
دو: دو تجربهی مهمی که از تو، آدمی که امروز هستی را ساخته است؟
1) انتخاب زندگی اجتماعی و حضور در اجتماع
2) جلسات روانکاوی که رفتم
سه: سه سال آخر زندگیات، در سه جمله؟
شکستم ، زخمی شدم ، هر چقدر صبر کردم کسی برای گرفتن دستم و بلند کردنم نیامد ، قوی تر و صبورتر شدم و دستم رو به زانوی خودم گرفتم و بلند شدم ... به کسی نیازی نبود....
چهار: سه کاری که همیشه دلت میخواست انجام دهی ولی هنوز انجام ندادهای؟
1 - زندگی مستقل داشته باشم اگر توی خونه شخصی خودم باشه که چه بهتر!
2 - توی یه مسابقه ی برنامه نویسی بین المللی / طراحی گرافیکی بین المللی شرکت کنم ، رتبه بیارم و جایزه بگیرم.
3 - در زمینه گرافیک / گرافیک دیجیتال حرفه ای بشم.
4 - به صورت حرفه ای نقاشی کنم.
پنج: سه مورد از بهترین لحظاتی که در زندگیات تجربه کردهای؟
به ترتیب زمانی :
1 - اولین پروژه نرم افزاری م رو به عنوان پروژه کارآموزی کارشناسی م و به تنهایی به پایان رسوندم.
2 - دومین و آخرین پروژه نرم افزاری که به عنوان برنامه نویس کار کردم و صد افسوس که به تولید انبوه نرسید.
3 - وقتی خواهرم ازدواج کرد
4- پیاده روی اربعین برای بار اول
5- پیاده روی اربعین برای بار دوم
شش: میتوانی داستان زندگیات را در سه خط بنویسی؟
دختری که هی غصه خورد و اجازه داد غصه ها فرصت زندگی رو ازش بگیرن.
هفت: اولین خاطرهی زندگیات که خیلی فوری و همین الان به یادت میآید؟
همیشه خاطره های بد اول می یان جلو ! باید روی تثبیت و حک شدن خاطرات خوب بیشتر کار کنم.
هشت: کارهایی که تا الان یادگرفتهای و از بابت یادگیریشان حسابی خوشحالی؟
برنامه نویسی / تایپ ده انگشتی
نه: آخرین چیزی که بدجور روی اعصابت بود؟
همه ی مافوق هام در محل کارم!
ده: چیزهایی که فکر میکنی باید بیخیالشان شوی؟
فکر می کنم تا لحظه ی مرگم نباید بی خیال چیزی بشم.
یازده: چه چیزهایی تو را هنوز هم میخندانند؟
همه ی چیزهای خنده دار این دنیا هنوز مرا می خندانند ... یک سریال طنز ... دیالوگ های خنده دار شخصیت یک کتاب و هر چیز خنده دار در دنیای واقعی و مجازی...
مطلبی دیگر از این انتشارات
یازده-سه
مطلبی دیگر از این انتشارات
یازده_یک
مطلبی دیگر از این انتشارات
یازده یک